به گزارش حوزه
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ وقتی اندیشه سیاسی دولت عربستان سعودی ودستگاه حاکمیتی آل سعود در طی 50سال اخیر را بررسی می کنیم؛بطور ناخود آگاه تصویر تفکرات
«فردریش نیچه»در ذهن انسان تداعی می گردد.
مبانی نظری نیچه:
نیچه (فیلسوف و شاعر آلمانی) متفکری است ابهامبرانگیز و ناسازمند که هرگز دست از واگرایی،آشفتگی و انگیزه سازی بر نمیدارد.
وی در عین دارا بودن افکاری انقلابی، انسان را فریفته ظاهر حقیقتطلب خود میکند.مکتب فکری او اتلاف طولانی نیرو و عمر_ میل به قدرت و فقدان هرگونه فرصت بهبود و یک نظام ضد ارزش را برای بشریت به ارمغان میآورد.
عربستان سعودی؛ مبهم در تفکرات سیاسی_ آشفته در راهبردهای منطقه:
عربستان سعودی به عنوان یکی از بازیگران اصلی در محیط پیرامونی ایران محسوب میشود که دارای تاثیرگذاریهای قابل توجهی در منطقه است. این کشور به دلیل وسعت سرزمینی_ منابع عظیم نفتی_ موقعیت ژئوپلتیکی و وجود شهرهای مقدس مکه و مدینه و نیز ادعای حکام سعودی مبنی بر پردهداری کعبه و رهبری جهان عرب، همینطور پیوندهای استراتژیک با غرب به ویژه آمریکا به طور طبیعی کانون توجهات را به سوی شبه جزیره عربستان معطوف میسازد.
از منظر باور فکری، سعودیها بر این اعتقادند که فرد حاکم اولوالامر است و همه وظیفه دارند از وی تبعیت کنند. شاکله اصلی قدرت در حکومت سعودی سلطنت و شخص پادشاه است، بنابراین؛ تصور قانون اساسی در نظام سیاسی مضحک میباشد. جدای اندکی اصلاحات نمایشی در روزهای گذشته، هیچگونه حزب سیاسی و انتخاباتی در این محدوده جغرافیایی وجود ندارد.
سیاست خارجی عربستان:
عربستان سعودی همواره از ایفای نقش هژمونی در منطقه اجتناب میکند، چرا که به دنبال ایفای نقش نیابتی در منطقه است. امروز عربستان به نیابت از آمریکا_ رژیم اشغالگر قدس و برخی کشورهای غربی پا به عرصه میدان نهاده است.
همسویی سیاستهای عربستان و ایالات متحده به منزله چشمپوشی از فساد درونی_ اقتدارگرایی و خودکامگی به ویژه حمایت همهجانبه از گروههای تروریستی و راهاندازی ماشین جنگی بین اقوام مختلف در منطقه توسط دولت سعودی تلقی میگردد.
حال به این پرسش میرسیم که آیا آمریکا حاضر است با تداوم حمایت از رژیم ریاض خود را در معرض رادیکالیسم مشابه 11 سپتامبر قرار دهد؟
ازطرفی آمریکا چطور میخواهد با موج جدید اصلاحات از نوع جوانان به پیشتازی شیخ نمر (مجتهد شیعه و فعال حقوق بشری عربستان) مواجه گردد؟
دولت عربستان به شدت نگران خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق و منطقه است. براین اساس اقدامی پیشدستانه و برای جلوگیری از این رخداد به حمایت تسلیحاتی و مالی شبهنظامیان سنی در عراق نموده است که این امر موجد ظهور فرقههای تروریستی با شاخههای گوناگون گردیده است که به لحاظ مبنایی این گروههای معارض هیچ سنخیتی بامذاهب تشییع و تسنن ندارند.
عربستان و ایفای نقشهای متناقض:
خاندان سعودی 4 ائتلاف مهم را در سالیان اخیر در دستور کار خود قرار داده است:
1-متحد اصلی و تامین کننده نفت مورد نیاز ایالات متحده
2-پشتیبانی بیدریغ از وهابیت و گروههای تکفیری معارض
3- استراتژی مقابله و جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه و به ویژه عدم تسری مبانی نظری تشیع در خاورمیانه
4- پیوندهای سعودی_ صهیونیستی (با توجه به تحولات اخیر منطقه سیاستهای دولت تلآویو به شدت در سراشیبی سقوط قرار گرفته است، از این رو آلسعود به عنوان آخرین حلقه تدافعی برای سرپا نگهداشتن این رژیم برآورد میشود).
ریاض-----------------------------------------------تهران:
به دنبال رفتارهای خائنانه عربستان در اشاعه خشونت و افراطیگری در عراق، سوریه و یمن، میان این دو رقیب منطقهای تنشهای لفظی افزایش یافته است. نگرانی محض سعودیها از توافق بدست آمده هستهای ایران با قدرتهای جهانی و بی مسئولیتی فاحش این رژیم
درخصوص فاجعه ناگوار منا و پاسخگو نبودن آنها به رویداد تلخ اخیر، آسیب جدی به روابط تهران و ریاض زده است.
گذشته از این، روابط دو کشور هیچگاه در سطح مطلوبی تعریف نگردیده است. بارها منازعات نظامی و دیپلماتیک بین دو طرف رخ داده است. حمایت عربستان از صدام حسین در جنگ 8 ساله ایران و عراق_ جانبداری ایران از سرکوب و حصر و کشتار شیعیان در خاورمیانه_ دامن زدن سعودیها به ظهور نحلههای معارض انقلاب اسلامی (سلفیگری و وهابیت) و به طور کلی شیعههراسی، اختلافات مرزی در خلیج فارس (در حوزه انرژی) منافعی متضاد را برای یکدیگر ترسیم کرده است که در این میان رفتار خصمانه و نوکرمآبانه عربستان در قبال اعتدال و منطق ایران برجسته به نظر میرسد.
واشنگتن/ ریاض:
تحولات چند سال اخیر در منطقه و همچنین سیاستهای نظامیگری (Militarism) ایالات متحده به ویژه فروش تسلیحات از سوی آمریکا به کشورهای خلیج فارس در راستای ایرانهراسی (IRAN phobia) میتواند در طول روابط ریاض _واشنگتن استنباط شود.
دو کشور بخش عمدهای از مولفههای استراتژیک منطقهای در محیط پیرامونی ایران را شکل میدهند، بنابراین نوع و جنس تعامل آنها برای تهران حائز اهمیت است.
از اهداف مشترک کاخ سفید و رژیم ریاض ایجاد سپر بازدارندگی در قبال قدرت نوظهور ایران در منطقه است.
ریاض _ بغداد_ دمشق:
سعودیها به عراق از دریچه توازن قوای منطقهای در مقابل ایران نگاه میکنند. از دیدگاه آنان خروج نیروهای آمریکایی از عراق منجر به تحقق کابوس "تثبیت یک دولت شیعه" (پایگاه دوم شیعیان) و نیز پیوند حلقه شیعی با ایران خواهد گشت.
در مورد سوریه هم توضیح اینکه: کمان رها شده تروریسم و افراطیگری، نظر به نقش تاثیرگذار تهران_ مسکو در مبارزه جدی با جنون تروریسم منطقه به طور قطع به هدف نخواهد نشست.
از طرفی با توجه به عدم موفقیت و نیز صرف هزینههای بالای مادی و انسانی کاخ سفید، دور از ذهن است که آمریکا در درازمدت به عنوان یک حائل در عراق نقشآفرینی کند.
راهبردهای عربستان سعودی هم در سوریه با مواجهه جبهه مقاومت مردم این کشور به رغم صرف مخارج هنگفت و تجهیز نیروهای مخالف دولت بشار اسد به منظور تحقق منویات دولت تلآویو به زودی روبه زوال پیشبینی میگردد.
سرانجام رهیافت:
عربستان سعودی در سالهای اخیر شاهد تغییر و تحولات بسیاری در سطوح مختلف سیاست داخلی (عزل و نصبها_ ورود به جنگ فرسایشی و پرهزینه با یمن_ افتضاح مدیریت در مناسک حج و ...) بوده است.
مضاف بر اینکه در عرصه سیاست خارجی هم به دلیل عدم ثبات فکری و جمود عقیدتی (تحجر قرون وسطایی) ریاض دست به اقداماتی نامتوازن و لجام گسیخته در نظام بینالمللی زده است. در این بین آلسعود به صورت مستمر به حمایت از گروههای تروریستی طالبان، القاعده، داعش و ... پرداخته است.
امروز شنیده میشود که حکام شبه جزیره عرب درصدد تشکیل یک ائتلاف در مبارزه با تروریسم منطقهای هستند که این مسئله میتواند بلاتکلیفی -سردرگمی ونبود یک راهبرد واحددر میان سیاسیون به غایت کهنسال عربستان در سیاست خارجی را بیش از بیش برای ما آشکار سازد.
مستقل از اینکه استراتژی دولت سعودی در نظام بینالملل درست یا غلط است، که این مهم میتواند در بوته نقد مخاطب قرار گیرد؛ در آینده نزدیک کاهش وابستگی اقتصاد جهان به نفت عربستان_ توافق هستهای ایران با گروه 1+5 که منجر به نزدیکی روابط خارجی ایران و آغاز فصلی جدید از روابط بین المللی غرب خواهد گشت_ رویکرد معتدلتر ایالات متحده به نقش سازنده ایران در خاورمیانه و نیز نگاه اروپا به ایران بعنوان الگوی اسلامی دموکراتیک در منطقه حساس خاورمیانه بیش از هر دوره دولت حاکم بر عربستان را حتما"به انزوای بینالمللی خواهد کشاند.
خارج از تصور خواهد بود که، دلارهای نفتی تا همیشه توان مشروعیت بخشی به حاکمیت بیمار عربستان را داشته باشد. رشد نزاعهای منطقهای که عربستان مهمترین بنیانگذار آن است، باعث اختلافات داخلی میان دولتمردان این کشور گشته است (مانند نبود یک نگاه واحد در جنگ با یمن بین حاکمان عربستان-اختلاف نطر درمورد سرکوب شهروندان مخالف) .
از نگاهی دیگر موج اصلاحطلبی و مخالفت شهروندان درپی اتخاذ سیاستهای عربستان خاصه در خصوص تجاوز به یمن ونیز اشاعه تروریسم رو به گسترش است.
میتوان به این نتیجه رسید که، حکومت دایر بر شبهجزیره عربستان به دلیل تصمیمگیریهای غیرعقلانی_ دست نشانده بودن از طرف آمریکا و اسرائیل در منطقه_ فقدان یک مشی سیاسی برای درک صحیح از معادلات جهانی در رجال حکومتی_ انفعال و عافیتطلبی در قبال سیاستهای غرب در خاورمیانه_ رقابت بینتیجه با ایران برای کسب قدرت در منطقه، ریاض را بر آن داشته است تا دست به اقداماتی سادهلوحانه در منطقه بزند، که نتایج و تبعات آن دور از ذهن نیست. جدای آنچه در آینده نزدیک در عرصه میدانی نظام بینالملل به وقوع خواهد پیوست، در تجزیه و تحلیل نسلهای بعدی دولت آلسعود به عنوان یک هیچ انگار تمامعیار به دنیا معرفی میگردد.
در صورت عدم دگردیسی در پایههای حکومتی مستبد ریاض پیشبینی میشود که عمر این دستگاه کوتاهتر از تصور خواهد بود، چرا که با جابجایی متغییرهای دکترین منطقه ای با محوریت جمهوری اسلامی به عنوان پایگاه صلح وامنیت در خاورمیانه طرفهای غربی بیش از این از مهره مستهلک خود منتفع نخواهند شد.
انتهای پیام/
:)
امیدوارم یه روزی بشه که.. کل خانواده کشورهای اسلام... زیر یه پرچم باشیم.
مرگ بر آل سقوط