به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم با مادر پیر و مریض من برخورد بدی داشته و من این موضوع را تازه متوجه شده ام.
وی افزود:همان روز اولی که با همسرم آشنا شدم به او گفتم که مادرم بیمار است و بعد از ازدواج باید از او پرستاری کند. او هم قبول کرد و حرفی نزد. برای همین ما با هم ازدواج کردیم و زندگی مشترکمان آغاز شد. مدتی که گذشت من همیشه می دیدم که همسرم رفتار خوبی با مادرم دارد، برای همین خیلی خوشحال بودم و احساس می کردم که اوضاع خوب است. هربار همسرم را می دیدم، در حال مهربانی و محبت به مادرم بود و این مرا خیلی خوشحال می کرد. اما مدتی که گذشت از چیزهایی که شنیدم شوکه شدم. من بعد از 6 ماه متوجه شدم که همسرم تنها جلوی من رفتار خوبی با مادرم دارد و در غیاب من او را آزار می دهد.
مرد جوان ادامه داد:مادرم در این مدت سکوت کرده بود تا من عصبانی نشوم. ولی دیگر طاقتش تمام شد و همه چیز را به من گفت. وقتی این موضوع را شنیدم به شدت عصبانی شدم. دیگر نتوانستم حتی یک لحظه هم در کنار همسرم زندگی کنم. برای همین تصمیم به جدایی گرفتم.
بعد از صحبت های این مرد قاضی همسرش را هم به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود و بعد از آن در این باره تصمیم گیری کند.
انتهای پیام/