به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان ؛آمریکا پس از پایان جنگ سرد (پایان رقابت تسلیحاتی آمریکا وشوروی سابق) از خلأ راهبرد امنیتی رنج می برد. در طی این دوره کاخ سفید راهبرد «بازدارندگی »را پیش گرفته بود و پایان جنگ سرد به معنای پایان این فرآیند سیاسی تلقی می گردد.
اما حمله تروریستی 11 سپتامبر در نوع خود؛ فرصتی را برای سردمداران این کشور فراهم آورد تا بتوانند به اتخاذ راهبردی نوین در عرصه سیاست خارجی و مسائل بینالملل روی آورند.
بزرگنمایی «خطر تروریسم در سطح ملی و بینالمللی» بهانه خوبی بود تا کاخ سفید برای تثبیت هژمونی و رهبری بر جهان از آن بهرهبرداری کنند.
آمریکا بعد از این رخداد تعریف جدیدی از امنیت را ارائه کرده و در همین راستا استراتژی «حمله پیشدستانه »را مطرح نمود . به عبارتی دیگر بازدارندگی جای خود را به «مداخله گرایی فزآینده »داد.
با این اوصاف شاهد آن هستیم که «رویکرد واقعگرایی» در نزد زمامداران دولت آمریکا تقویتشده و این کشور را به سیاستهای امنیتی یک جانبه گرایانه در عرصه بینالملل سوق داده است.
نظریه واقع گرایی:
تمرکز این تئوری بر کسب؛ حفظ و اعمال قدرت از سوی دولت ها است. این بدان معنا است که دولت ها ظرفیتهای نظامی، تدافعی و یا تهاجمی خود را افزایش دهند.
نظریه واقعگرایی تهاجمی در روابط بینالملل:
نظریه فوق بر این باوراست که؛ قدرتهای بزرگ باید «سیاستهای بینالمللی» را شکل دهند و تعیین سرنوشت تمامی دولتها اعم از قدرت های بزرگ و کوچک را اساسا از طریق تصمیمهای دولت هایی می دانند که بیشترین توانایی راداشته باشند.
خلاصه اینکه مهمترین خواسته واقع گرایی تهاجمی در سیاست خارجی ایالات متحده دستیابی به یک «محیط آنارشیک» و بینظم برای اعمال سیاست های سلطهگری که امروز منطقه خاورمیانه بهترین مکان برای تحقق این خواسته است.
سیاست خارجه آمریکا در قبال خاورمیانه و ایران پس از 11 سپتامبر
نوام چامسکی (نظریه پرداز آمریکایی) در کتاب 11 سپتامبر و حمله آمریکا و به عراق آورده است، که حادثه 11 سپتامبر مبدا تحولات پیچیدهای در روابط میان کشورهای پیشرفته مخصوصا ایالات متحده و ملل جهان سوم گردید که از آن جمله می توان حمله تمام عیار آمریکا به افغانستان و سپس به عراق را نام برد.
آن چه در این میان واضح است سیاست های خاورمیانهای آمریکا تا به امروز معطوف به حمایت و پشتیبانی از حکومت های اقتدارگرا و خودکامه مثل عربستان سعودی، رژیم آل خلیفه بحرین و ... است.
که این کشورها اتفاقا حافظ منافع واشنگتن در منطقه هستند. از طرفی تقویت گرایشهای ضد آمریکایی در خاورمیانه سیاستمداران کاخ سفید را به سمت اتخاذ رویکرد امنیتی به جای حفظ ثبات در منطقه سوق می دهد . بنابراین هرچه آتش تفرقه، جنگ ، تروریسم، اشوب و خشونت در نقطه حساس خاورمیانه شعلهورتر باشد،حکام آمریکایی بیشتر به منویات خود نزدیک می گردند.
به این ترتیب با دگرگونی در ساختار نظام بینالملل با سیاست های تهاجمی آمریکا این دولت شاخص ترین قدرت مداخله جو و تفرقهافکن در منطقه است.
در پناه چنین فضایی آمریکا به اهداف ذیل دست یافته است:
الف) در ذهنیت شهروندان آمریکایی تروریسم را بطور موفقیتآمیزی جایگزین کمونیسم نموده و به این ترتیب موجبات نفوذ خود را در سایر کشورها فراهم آورده است.
ب) مشروعیت بخشی به حضور نیروهای منطقه ای و فرامنطقهای در حساس ترین منطقه دنیا به ویژه خاورمیانه.
ج) تاسیس پایگاههای نظامی در خاورمیانه ، آسیای مرکزی، افغانستان و قفقاز.
د) با بزرگنمایی خطر کشورهایی چون «افغانستان، عراق، کره شمالی و ایران» ،ادبیات خشونت ،اشغال سرزمینی، خرید تسلیحاتی و پیمانهای دو جانبه را احیا کردند و از این رو شرایط فروش اسلحه و حضور در منطقه را در طول سال های آتی فراهم ساخته اند.
در چنین شرایطی آمریکا در پرتو قدرت نظامی خود؛ به دنبال تبدیل دشمنان به دوستان و متحدین جدید و دستاندازی بیشتر به منابع و ذخایر عظیم منطقه است.
بی ثباتی در جهان موجب بروز جنگها و کشمکشهای گسترده بین دولت و قومیت های مختلف شده و «تروریسم بینالملل» را افزایش داده و به نسلکشی در مناطق مختلف جهان دامن می زند که هر کدام از این تحولات به طور مستقیم سیاستهای شوم آمریکا را محقق ساخته؛ در مقابل به طور غیر مستقیم امنیت و رفاه مردم این کشور را به خطر می اندازد.
نتیجهگیری:
بطور کلی واقعه تروریستی 11 سپتامبر «مطلوبیت راهبردی» را برای اهداف آمریکا فراهم نموده است . پیرو این رویداد مهم ایالات متحده تلاش نموده «استراتژی جنگ پیشگیرانه» را به جهان ارائه دهد.
در راستای این استراتژی واشنگتن بیشتر مناطق دنیا را به سوی «نظامی گری (میلیتاریسم)» هدایت کرده و در این بین با طرحریزی پروژههایی مثل ایران هستهای (ایران هراسی) ، خطر تروریسم، وجود سلاح های کشتار جمعی در منطقه و ... مبادرت به فروش تسلیحات و تجهیزات نظامی بخصوص به کشورهای حوزه خلیج فارس به منظور مقابله با این تهدیدات نموده است.
(مرکز مطالعات استکهلم در جدیدترین گزارش خود در"16 مارچ 2016" تاکید می کند که عربستان سعودی طی سال گذشته میلادی 45 فروند جنگنده از انگلیس، 38 فروند بالگرد نظامی از آمریکا و 600 دستگاه زرهپوش از کانادا تحویل گرفته است و بنا بر اعلام نشریه "بیزنس اینسایدر" بودجه ارتش عربستان سعودی در سال 2014 بالغ بر 56725 میلیارد دلار بود).
بنظر می رسد که هر اندازه بینظمی و هرج و مرج در خاورمیانه و به طور کلی در عرصه بینالمللی افزونتر باشد ایالات متحده و هم پیمانان غربیش بیش از هر دوره دیگری به افکار و سیاست های امپریالیستی خود نایل می آیند که؛ این خود بستر زایش و بوجود آمدن گروههای تکفیری به اصطلاح اسلامگرا و تکثیرغده سرطانی داعش به منطقه و قلب اروپا را به وجود است.
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/