به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضربالمثلها که جزئی از فولکلور یا دانش عامیانه را تشکیل میدهند، در هر زبان و فرهنگی کم و بیش دیده میشوند. شکلگیری ضربالمثلها بر اساس موازین علم و منطق نبوده و دارای هیچگونه پشتوانه و استدلال منطقی نیست. از آنجا که نمیتوان جامعهای را یافت که تمام اعمال و رفتار افرادش منطقی و حساب شده باشد، بنابراین جامعهای را نمیتوان یافت که در آن ضربالمثل شایع نباشد. باید گفت افراد هر جامعه هرچه از مراحل رفتارهای سنتی و غیرمنطقی به طرف رفتارهای منطقی و حسابشدهتر متمایل میشوند، از رواج امثال و حکم کاسته میشود و افراد در تایید یا نفی امری کمتر به ضربالمثل استناد میکنند؛ زیرا در اثبات یا رد موضوع مورد نظر خود بهتر و بیشتر میتوانند از استدلالات منطقی استفاده کنند. اما آنچه مسلم است این است که موضوعات دربرگیرنده ضربالمثلها در جوامع متفاوت بوده و بیانگر مسائل مورد علاقه یا انزجار مردم و در واقع انعکاسی از فرهنگ اصیل و شایع هر جامعه است (کلهر، 1380).
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «از این ستون به آن ستون فرج است» میپردازیم.
**************************************
ماجرا از این قرار بود که در گذشتههای دور مردی به شهری مسافرت میکند و در آن شهر غریب بود. از قضا در همان روزهای نخست یکی از مردم شهر به قتل میرسد و این مرد غریب را بالای سر جنازه او پیدا میکنند.
مامورین به او ظنین شده و او را به نزد قاضی میبرند و پس از مدتی متهم چون نمیتواند بیگناهی خود را اثبات کند، قاضی شهر حکم اعدام او را صادر میکند.
فردای آن روز متهم را بردند تا حکمش را اجرا کنند، او را به ستونی بستند و هرچه مرد غریب گفت که بیگناه است و از کشتن او پشیمان خواهند شد و آن زمان دیگر پشیمانی سودی ندارد، به خرج جلاد نرفت.
قبل از اجرای حکم جلاد به رسم همیشه از اعدامی پرسید که آخرین خواستهاش چیست؟
مرد که دید دیگر مرگ به او نزدیک شده است، برای چند لحظه زندگی بیشتر خواست که او را از ستونی به ستون دیگر ببندند.
جلاد فکر کرد که او قصد فرار دارد و میخواهد به این وسیله فرصتی برای گریز پیدا کند. اما خواهش او را اجرا کرد. با رعایت احتیاط کامل.
در همین هنگام بود که گروهی از سواران به سمت آنها آمدند و گفتند که این مرد را آزاد کنید که او بیگناه است. طبق حکم جدید قاضی این مرد قاتل نیست. قاتل واقعی خود را تسلیم قانون کرده و اقرار به گناه خود داشته.
از این رو مرد مسافر را آزاد کردند و او به هنگام مراجعت رو به جلاد کرد و گفت: اگر مرا از ستونی به ستون دیگر نمیبستی تا به حال اعدام شده بودم. اگر خدا بخواهد، از این ستون به آن ستون فرج است.
این ضربالمثل را از همین رو هنگامی به کار میبرند که فردی ناامید است. همه درها را به روی خود بسته میبیند و از همین رو برای دلداریاش دیگران میگویند که «از این ستون به آن ستون فرج است»؛ یعنی گاه در اندک فرصت و مجالی راه چارهای پیدا و در کار گشایشی حاصل میشود.
گزارش از: مریم محمدی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/