به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،از آنجا كه امتحان ابراهیم یكى از بزرگترین امتحانات در طول تاریخ بود، امتحانى كه هدفش این بود قلب او را از مهر و عشق غیر خدا تهى كند، و عشق الهى را در سراسر قلب او پرتوافكن سازد، طبق بعضى از روایات شیطان به دست و پا افتاد، كارى كند كه ابراهیم از این میدان پیروزمند بیرون نیاید، گاه به سراغ مادرش هاجر آمد، و به او گفت میدانى ابراهیم چه در نظر دارد؟
مى خواهد فرزندش را امروز سر ببرد! هاجر گفت : برو سخن محال مگو كه او مهربانتر از این است كه فرزند خود را بكشد، اصولا مگر در دنیا انسانى پیدا مى شود كه فرزند خود را با دست خود ذبح كند؟ شیطان به وسوسه خود ادامه داد و گفت او مدعى است خدا دستورش داده . هاجر گفت : اگر خدا دستورش داده پس باید اطاعت كند و جز رضا و تسلیم راهى نیست !! گاهى به سراغ فرزند آمد و به وسوسه او مشغول شد از آن هم نتیجه اى نگرفت ، چون اسماعیل را یك پارچه تسلیم و رضا یافت . سرانجام به سراغ پدر آمد و به او گفت ابراهیم ! خوابى را كه دیدى خواب شیطانى است ! اطاعت شیطان مكن!
ابراهیم كه در پرتو نور ایمان و نبوت او را شناخت بر او فریاد زد دور شو اى دشمن خدا. در حدیث دیگرى آمده است : ابراهیم نخست به مشعرالحرام آمد تا پسر را قربانى كند، شیطان به دنبال او شتافت ، او به محل جمره اولى آمد شیطان به دنبال او آمد، ابراهیم هفت سنگ به او پرتاب كرد، هنگامى كه به جمره دوم رسید باز شیطان را مشاهده نمود هفت سنگ دیگر بر او انداخت ، تا به جمره عقبه آمد هفت سنگ دیگر بر او زد (و او را براى همیشه از خود مایوس ساخت ).
این نشان مى دهد كه وسوسه هاى شیاطین در میدانهاى بزرگ امتحان نه از یكسو كه از جهات مختلف صورت مى گیرد، هر زمان به رنگى ، و از طریقى مردان خدا باید ابراهیم وار شیاطین را در همه چهره ها بشناسند، و از هر طریق وارد شوند راه را بر آنها ببندند و سنگسارشان كنند، و چه درس بزرگى ؟!
منبع:تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی
انتهای پیام/