ادبیات کودک دارد از بچه‌ها عقب می‌‌افتد سرعت بچه‌ها خیلی زیاد شده.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ جابر تواضعی متولد 58 است. او نوشتن را از همان آغاز دوران نوجوانی شروع کرد و داستان‌های مجموعه «زیر درخت انجیر» که در سال 84 برگزیده جایزه غنی‌پور شد، محصول چهارده تا نوزده‌ سالگی او است. از همان زمان همکاری با نشریات مختلف و مخصوصاً مجلات کودک و نوجوان باعث شد که با وجود فارغ‌التحصیلی در رشته مهندسی معدن از دانشگاه صنعتی اصفهان، به سراغ روزنامه‌نگاری و همچنین کارهای رسانه‌ای مرتبط مثل فیلم‌نامه‌نویسی، اجرای تلویزیونی، گویندگی و نشر برود. اما اگر قرار باشد از بین آنها فقط یک رشته را ادامه بدهد، قطعاً داستان‌نویسی را انتخاب خواهد کرد. از تواضعی تاکنون 7 عنوان کتاب در گروه سنی کودک و بزرگ‌سال منتشر شده است.

*نوشتن را از کی شروع کردید و چرا ادبیات کودک و نوجوان را انتخاب کردید؟

نوشتن و کار هنری را خیلی زود و در همان اوایل دوره نوجوانی شروع کردم. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگویم، دوازده سالگی سنی بود که من به ادبیات و هنر هجوم بردم. طبعاً در آن سن بهتر و بیش‌تر با ادبیاتی که مناسب سن و سال خودم بود، ارتباط برقرار می‌کردم. ضمن اینکه دوره ما دوره اوج مجلات کودک و نوجوان و طنز بود. سروش نوجوان، سوره نوجوانان، سلام بچه ها،‌ روزنامه آفتاب گردان، خورجین، طنز و کاریکاتور و مجلات دیگر در هدایت و تربیت نسل من خیلی مؤثر بود. گرچه من خیلی زود وارد عالم بزرگ‌سال‌ها شدم و در همان دوره نوجوانی هم داستان‌های زیادی براین این گروه سنی نوشتم.

*وضعیت ادبیات کودک و نوجوان را چه طور ارزیابی می‌کنید؟ پیش‌بینی تان از آینده ادبیات کودک چیست؟

راستش در این چند سال کمی از این فضا عقب افتاده‌ام و فقط می‌توانم به یک اظهار نظر کلی بسنده کنم. پیش‌بینی هم کار فال‌گیرها و رمال‌ها است. ولی به گمانم ادبیات کودک دارد از بچه‌ها عقب می‌افتد. سرعت بچه‌ها خیلی زیاد شده و از نویسنده‌ها جلو افتاده‌اند. برای همین مجلات و کتاب‌های بچه‌ها هم دیگر رونق گذشته را ندارد. مگر آنهایی که فاکتور‌های جلب مشتری را بیش‌تر رعایت می‌کنند. با این حال این فقط محدود به آثار مخصوص بچه‌ها نیست. ما در بخش نشر و مخاطب بزرگسال هم کم و بیش همین مشکلات را داریم. کلاً کم کتاب می‌خوانیم و همان مطالعه کم هم با گوشی‌ و تبلت و اینترنت پر می‌شود. به هر حال باید فرصت‌های این تهدید را بیش‌‌تر کنیم و از آنها استفاده کنیم.

*یک نویسنده کودک و نوجوان باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

نویسنده کودک و نوجوان باید کودک درونش را زنده نگه دارد تا وقتی می‌نویسد، بتواند از نگاه آنها به دنیای اطرافش نگاه کند. می‌شود با نگاه و زبان مخصوص بچه‌ها عمیق‌ترین حرف‌ها را هم برایشان گفت و نوشت. نمونه‌اش یوستین گردر و شل سیلور استاین هستند که کتاب‌هایشان را هم بچه‌ها دوست دارند و هم آدم بزرگ‌ها.

*تعهد را برای یک نویسنده کودک و نوجوان چه طور معنا می‌کنید؟

«تعهد» کلمه مناقشه برانگیزی است و سال‌ها است این جدال وجود دارد که آیا نویسنده و به طور کلی ادبیات باید به چیزی متعهد باشد. دیگر این که برای یک نویسنده کودک و نوجوان، اول سرگرمی و بعد آموزش، البته آموزش غیر مستقیم از اولویت‌ها است و کسی که این‌ها را رعایت کند، به تعهدش عمل کرده.

*حسی را که موقع نوشتن دارید از چه چیزی می‌گیرید؟

خیلی چیز مشخص و ثابتی نیست. هر چیزی ممکن است این کودک درون را فعال کند و به وجد بیاورد. یک تصویر، یک نوشته، یک دیالوگ ساده یا حتی یک بو. معمولاً خاطرات کودکی نقش مهم و ویژه‌ای دارند. فکر می‌کنم تصویر همه ما از کودک درون، همان کودکی خودمان است. آنهایی که مثل من شر و شیطان بوده‌اند و به قول معروف عرض کودکی‌شان زیاد بوده انبار پروپیمان تری دارند. ولی خیلی وقت‌ها نویسنده می‌تواند این موجود بازیگوش را به کودکی نزیسته‌اش بفرستد و یک شاهکار خلق کند.

*زندگی بدون کتاب را تعریف کنید؟

برای من یر قابل تعریف است. تا جایی که یادم می‌آید، حتی سر کلاس‌های دانشگاه، همیشه کتابی مجله‌ای چیزی دستم بوده. نمی‌فهمم بقیه چه طور بدون خواندن زندگی می‌کنند.

*فکر می‌کنید شبیه کدام شخصیت کارتونی هستید؟

دیگران باید بگویند. سخت است آدم خودش را شبیه جک و جانورهای کارتون‌ها ببیند، ضمن این دوره ما دور فانتزی کارتون‌ها به اندازه الان نبود و فضای بیش‌تر آن‌ها هم رئالیستی بود. من هم به خاطر علاقه شدیدی که به حیوان‌ها داشتم عاشق کارتون‌هایی مثل «بل و سباستین» و «خانواده دکتر ارنست» بودم. از فانتزی‌‌ترها دیوانه‌وار «رابین‌ هود» را دوست داشتم که به صورت آیینی سالی یک بار پخش می‌شد. از کاتون‌های جدید و از شخصیت «سید» در «عصر یخ‌بندان» خیلی خوشم می‌آید. لابد شباهت‌هایی هم با خودم دارد دیگر.

*در حال حاضر دارید چه کتابی می‌‌نویسید؟

به دلایل مختلف و مخصوصاً پرداختن به روزنامه‌نگاری، مدتی از داستان‌نویسی دور بودم و حالا دارم مثل آدمی که قبل از انجام ورزش سنگین نرمش می‌کند و ترق توروق انگشت‌ها و گردنش را می‌شکند، خودم را گرم می‌کنم. هم زمان مشغول نوشتن زندگی نامه چند نفر با رشته و کار مختلفم که تجربه هیجان‌انگیزی است. شبیه جلسات روان‌کاوی عمیق است و فکر می‌کنم برای آن‌ها هم تجربه عجیب و غریبی باشد؛ مخصوصاً در خودشناسی. یکی از جذابیت‌هاش، ربط خیلی جالبی است که بین کودکی فرد با مسیری که بعداً طی کرده وجود دارد. غیر از آن دارم از شر داستان‌هایی که در این سال‌ها ننوشته‌ام خلاص می‌شوم و برای نوشتن یک رمان نوجوان دورخیز کرده‌ام.

گزارش از: سعیده سادات احمدی

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.