اینها کلمات آغازین دعایی از امام موسی کاظم (ع) هستند، امامی که قسمت معتنابهی از عمر شریفش را در زندان هارونالرشید گذراند.
شاید خیلی از ما تا به حال این دعا را نشنیده باشیم و یا شاید هم اکثرمان ... اما این زمزمه برای آزادگان آن نبرد مقدس آشناست و اسرای جنگ همهشان خوب این دعا را بلدند؛ ای خدایی که گیاه را از دل خاک سیاه بیرون میآوری، تو توانا و قادری که ما را هم نجات دهی.
پای صحبت آزادهها نشستن و بوییدن عطر قلم خاطرهنویس آنها همیشه جذاب و پرکشش است. وقتی که رنج و بلاتکلیفی و بیخبری، شکلی حماسی پیدا میکنند، وقتی که سرباز یک ارتش پیروز در دست کینهها مغلوب اسیر باشد و آن هنگام که باز میگردی خیلی چیزها عوض شدهاند؛ هر چه بگویی و هر آنچه بنویسی غریب و عمیق است.
اما ما میبینیم که سینما از این تاریخ پرجزئیات عقب مانده. به طور قطع اسارت و حواشی آن، از وضع خانواده اسرا گرفته تا ماجرای بازگشت آزادهها و شرایط جدیدی که مواجهش میشوند، همه دستمایههای فوقالعادهای برای درامنویسی و سینمابافی هستند ولی با وجود اینکه ما در این زمینه منابع قابل توجهی از خاطرات مکتوب را موجود داریم و با اینکه خیلی از اسرای آزاده هنوز در قید حیاتند و میشود از محضرشان برای تحریر فیلمنامهها مدد گرفت، فیلمهای سینمایی ما که به ماجرای اسرای دفاع مقدس مربوط باشند، با زحمت به عدد انگشتان دو دست میرسد.
ده فیلم در این زمینه داریم که چند مورد از آنها کیفیت ضعیفی دارند و چندتای دیگر هم علیرغم ارتباطشان با موضوع آزادگان، ذیل موضوع اصلی دیگری قابل ارزیابیاند؛ مثلا «پرواز از اردوگاه» اگرچه بستر ماجرایش را در اسارتخانههای عراق قرار داده اما بیشتر فیلمی کاراتهای است تا دفاع مقدسی و مربوط به اسرای جنگ!
با این وصف فقط میماند دو سه مورد فیلم خوب و مقداری هم کار متوسط که همهشان روی هم رفته، به لحاظ کمی با تولیدات یک سال سینمای ایران در موضوعات – بعضاً نخنما – قابل مقایسه نیستند و باید گفت نه تنها آزادگان در سینمای ایران مظلومند، بلکه آن نسلی را باید مظلومتر دانست که در پی نسل ما میآید و شاید نخواهد از جزئیات این شطحیات شبه روشنفکرانه ما در سینمای امروز سر دربیاورد و شاید بخواهد با عبور بیاعتنا از کنار این روزمرگی غرغرو و سیاهنگر، در تاریخ و هنر کشورش مایههایی از حماسه و افتخار پیدا کند.
آن نسل به این سینمای قدرنشناس و فرصتنشمار اعتراض خواهد کرد که چرا وقتی بهترین فرصت و زمان برای حلول دادن روح آن دوران مقاومت در سینما بود، مشغول بررسی خیانتهای احتمالی بین زوجین و یا چیزهایی مثل سودای مهاجرت و ... بود، بیاینکه تاریخ آن رنجهای حماسی را سینمایی کند.
امروز روز بازگشت آزادهها به میهن است و یک سینمایینویس در این زمینه ده فیلم بیشتر برای بررسی ندارد. این معنای خوبی نمیدهد!
1- شکوه بازگشت (1371)؛ به نظر میرسد اولین فیلم ایرانی که در زمینه اسرای جنگ تحمیلی ساخته شد، «شکوه بازگشت» باشد. شکوه بازگشت دومین فیلم سینمایی سیروس مقدم است و او پس از این کار فقط یک سینمایي دیگر ساخت که آن هم به طور مشترک کارگردانی شده بود.
مقدم علیرغم نامآوریاش در سریالسازیهای تلویزیونی، فیلمساز سینمایی چندان موفقی نبود. او البته در این مدیوم سه فیلم بیشتر کار نکرد و گرنه شاید استعدادش به جای مجموعههای تلویزیونی، در قالب فیلمهای سینمایی میشکفت. اما به هر حال «شکوه بازگشت» یک فیلم نهایتاً متوسط و جزو توليدات اولین سالهای دهه هفتاد است. داستان اين فيلم مربوط به زن بارداری میشود که منتظر بازگشت همسرش از جبهههای جنگ است.
همسر او پزشکی است که به اسارت دشمن درآمده، اما کسی از وضع او خبر ندارد و بعضیها فکر میکنند که کشته شده است.
در همین حیص و بیص برای این زن خواستگار هم پیدا میشود اما دکتر امیر راستین بالاخره بازمیگردد...
2- پرواز از اردوگاه (1372)؛ یک خلبان ایرانی که در عملیات شناسایی، اطلاعات خوبی از دشمن به دست آورده و حالا اسیر شده است، قصد دارد برای رساندن این اطلاعات به خودیها از اردوگاه فرار کند.
عراقیها هم موضوع را میفهمند و تصميم میگيرند كه نقشه یک فرار هدایت شده را پیاده کنند تا بشود به موقع از عوامل امنیتی ايران مچگیری کرد.
همین فرار هدایت شده بهانهای میشود تا «حسن کاربخش» یک فیلم کاراتهای بسازد و عنوان آن را بگذارد دفاع مقدسی؛ اصل ماجرا این است که یک مسابقه رزمی بین ایرانیها و عراقیها در اردوگاه برگزار میشود!
سال 1372 که این فیلم ساخته شد، مدت زیادی از بازگشت آزادهها به میهن نمیگذشت و آوردن نام آن عزیزان میتوانست راه هر فیلمسازی را برای دریافت بودجه و مجوز باز کند.
از طرفی اوایل دهه هفتاد، میل مفرطی بین مخاطبان ایرانی نسبت به فیلمهای رزمی وجود داشت اما مسئولین فرهنگی کشور این نوع فضاها را مروج خشونت میدانستند و تا جایی که میشد از ساخت آثار این چنینی ممانعت به عمل میآمد.
روی همین حساب به نظر میرسید مخفیشدن پشت عنوان دفاع مقدس بتواند فیلم را از ذیل اتهام خشونت خارج کند و همین شد که «پرواز از اردوگاه» جلوی دوربین رفت.
این فیلم یکی از نمونههایی است که با استناد به آن میتوان مظلومیت رزمندگان جنگ را بیشتر باور کرد. اینکه عدهای پشت نام آزادگان مخفی بشوند تا بودجه و مجوز اکران یک فیلم کاراتهای برایشان فراهم شود، نشاندهنده اوج مظلومیت آن رزمندههاست.
البته سال 1981 هم یک فیلم ورزشی مرتبط با موضوع اسرای جنگی در آمریکا ساخته شد. «فرار به سوی پیروزی» که مایکل کین، سیلور استالونه و فوتبالیست معروف برزیلی «پله» در آن بازی کرده بودند.
آن فیلم هم یک مسابقه فوتبال بین اسرای جنگی متفقین با آلمانها را تبدیل به رقابتی حیثیتی میکرد و سوای قضاوت درباره جهتگیریهای درون آن باید گفت که در کل فیلم تاثیرگذاری بود.
اما پرواز از اردوگاه اثری نبود که در یاد کسی بماند و حتی بازی فریدون مالکی، قهرمان ایرانی فول کنتاکت هم در آن فیلم بعد از مدتی فراموش شد.
3- دیدار(1373)؛ ششمین فیلم محمدرضا هنرمند که در سال 1373 جلوی دوربین رفت، سالها در محاق توقیف بود. این فیلم که مهران مدیری در آن نقشی کاملاً جدی را بازی میکرد، به ماجرای آشنایی یک گلفروش مسلمان با دختری مسیحی میپردازد. این دو با هم ازدواج میکنند اما جوان گلفروش که به جبهه رفته اسیر میشود و هشت سالی که ژانت منتظر امیر است، قسمت قابل توجهی از درام کار را تشکیل داده.
مسائلی که باعث توقیف چندساله این فیلم شدند، هیچ کدام برای امروز و این زمانه ما پذیرفتنی نیستند، چون ملاکها در آن دوران خیلی سختگیرانهتر بود، اما به هر حال «دیدار» در زمان خودش اکران نشد و اگر میشد احتمال داشت که مسیر کار هنری مهران مدیری به جای وادی طنز و کمدی، سمت آثار کاملاً جدی برود.
«دیدار» رنج انتظار را نشان میدهد اما ملموس نمیکند و انگار مخاطب در بیرون ایستاده و ماجرای کسی را میبیند که دچار اتفاقاتی میشود ... به عبارتی فیلم ما را با خود درون قصهاش نمیبرد تا جای ژانت یا پسر او قرار بگیریم و درد آنها را حس کنیم.
با این حال ششمین فیلم محمدرضا هنرمند، اثری آبرومند و لااقل بهره برده از معیارهای متوسط کارگردانی و قصه است.
4- کیمیا (1373)؛ شاید چهارمین فیلم احمدرضا درویش را باید یکی از بهترین آثاری دانست که در رابطه با وضعیت اسرای جنگ و خانوادههای آنان ساخته شده.
حتی به اعتقاد خیلیها این اثر بهترین و درخشانترین کار در کارنامهی کارگردانش است و به علاوه، یکی از بازیهای متفاوت و چشمگیر خسرو شکیبایی در آن به نمایش درآمده.
«کیمیا» رنج اسیری را نشان میدهد که هنگام جنگ، تمام خانوادهاش کشته شدهاند و حالا تنها از او یک دختر باقی مانده.
این مرد که خسرو شکیبایی نقشش را بازی میکند، پس از بازگشت به میهن میبیند که دخترش را یک خانم دکتر به فرزندی قبول کرده و ...
با تماشای «کیمیا» میشود حس کرد که محنتهای اسرای جنگ، با آزادی از زندانهای بعث تمام نمیشود و غیر از خود آزادهها افراد بسیار دیگری هم درگیر مشکلاتی میشوند که بر اثر به بند درآمدن عدهای از مردم این سرزمین، توسط بیگانههای متجاوز، به وجود آمده.
5- بوی پیراهن یوسف (1374)؛ بوی پیراهن یوسف به طرز عجیبی در جشنواره فیلم فجر مظلوم واقع شد اما این قضیه نتوانست ارزشهای ذاتی چنین اثری را مکتوم کند.
این فیلم متعلق به اواخر دورهای است که اثر محمدرضا هنرمند هم (دیدار) به دلایلی که امروز کاملاً منسوخ شدهاند، توقیف شده بود. در آن دوره معیارهای ممیزی شکلی نسبتاً عجیب داشتند و سختگیریها بیش از حد بود تا جایی که ابراهیم حاتمیکیا به مدت دو سه سال ناچار شد کار فیلمسازی را کنار گذاشته و با خودروی شخصیاش مسافرکشی کند.
شخصیت غفور (با بازی درخشان علی نصیریان) در «بوی پیراهن یوسف»، شاید متاثر از شرایطی خلق شده باشد که حاتمیکیا در همانروزها تجربهاش کرده بود. همان طور که این تاثیر در کاراکتر حاج کاظم آژانس شیشهای هم خودش را نشان داد و قهرمان آن فیلم پر سروصدا هم یک مسافرکش شخصی بود.
اما شیرین (که نیکی کریمی بازیاش میکرد) به نظر همان خواهری میرسید که در «از کرخه تا راین» با جهانبینی برادر رزمندهاش مخالف بود و گرههای خونی و عاطفی نمیگذاشت تا روابطشان قطع شود.
شیرین برای دیدار با برادرش به ایران میآید که ظاهراً قرار است از اسارت بعثیها آزاد شود و غفور هم که طی مدت اقامت او در ایران رانندهاش است، خود پسری مفقودالاثر دارد ...
درد انتظار را بیشتر از شیرین، میشود در چهره غفور دید که هم هنرپیشه پختهتری نقش آن را بازی میکند و هم خود کارگردان با کاراکترش انس بیشتری داشته.
6ـ مردي شبيه باران (1375)؛ اين از عجايب است كه اولين فيلم يك كارگردان اينقدر خوب باشد ولی آثار بعدی او تا اين حد افت كنند.
در اين مقال، مجال آن وجود ندارد كه به كارنامه سعيد سهيلی بپردازيم و تحليل كنيم كه چرا او از «مردی شبيه باران» رسيد به «ازدواج در وقت اضافه» و «چهارچنگولی» اما به هرحال اولين اثر اين فيلمساز، يكی از بهترينهای سينمای ما در حوزه مسائل مربوط به آزادگان است.
البته از تاثير سريال «نبردی ديگر» بر اين فيلم نمیتوان چشم پوشيد ولی «مردی شبيه باران» اصلاً كپی نيست.
بازی در «مردی شبيه باران» سيمرغ بلورين بهترين هنرپيشه نقش اول مرد را براي ابوالفضل پورعرب به ارمغان آورد و اين فيلم به همراه موسيقي ماندگاری كه بابک بيات براي آن ساخته بود، وارد فهرست يكی از بهترينهای سينمای ما در گونه دفاع مقدس شد.
7- فرار بزرگ (1376)؛ فرار بزرگ اثر ارزشمندی نیست و ناصر محمدی که از کارگردانهای پیش از انقلاب بود و بعد از سال 1380 تا کنون اثری نساخته، این فیلم را با بازی هنرپیشگانی مثل حسین گیل و جلال پیشواییان جلوی دوربین برد.
«فرار بزرگ» را علیرضا اخلاقی برای محمدی نوشته بود و اتفاقاً وقتی حدود یک ماه پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه محمدی در آستانه هفتاد سالگی دوباره روی صندلی کارگردانی خواهد نشست، اينهم معلوم شد که علیرضا اخلاقی در پروژه جدید، باز با او همکاری کرد.
«فرار بزرگ» داستان اسیری است که میخواهد فرار کند تا بتواند اسامی همبندانش را به نیروهای خودی برساند و در نهایت موفق میشود که این کار را انجام دهد.
8- دستهای خالی (1385)؛ فیلمی از ابوالقاسم طالبی با بازی خسرو شکیبایی و مریلا زارعی. بازی خسرو شکیبایی در نقش رزمندهای آزاده، ناخودآگاه ذهنها را به سمت کیمیا میبرد، به خصوص این که ضربدر فیلم ، بین کاراکتر این آزاده و دختر او شکل میگیرد اما دستهای خالی ماجرای دیگری دارد و حتی میتوانست شخصیت اصلی آن نه آزاده، بلکه یک رزمنده معمولی دیگر باشد. پدر یکی از رزمندگانی که تحت تاثیر امیرحسین (خسرو شکیبایی) به جبهه رفته و شهید شده است حالا میخواهد از این آزاده و خانواده او انتقام بگیرد و روی همین حساب توطئههایی در مسیرشان قرار میدهد.
درباره دستهای خالی فقط میشود گفت که شاید اگر این اثر جزو آخرین کارهای خسرو شکیبایی نبود، کسی چندان آن را به یاد نمیآورد.
9- نفوذی (1387)؛ فیلمی با دو کارگردان کار اولی و البته مقداری بالاتر از انتظاری که از کار اولیها میرود. فيلم «نفوذی» را بر اساس ماجرایی واقعی ساختهاند اما این فیلم در جاهایی از روی ریل داستان اسرا خارج شده و در مسیر آثار پلیسی میافتد که در این زمینه مقداری دمدستی و عوام پسند است و قدری هم شبیه درامهای حادثه ای هندوستان.
10- اخراجیها 2 (1387)؛ همان سالی که «نفوذی» ساخته شد، «اخراجیهای 2» هم جلوی دوربین دهنمکی رفت. مسعود دهنمکی این فیلم را در دنباله داستان قبلیاش ساخت که در خود جبههها اتفاق میافتاد اما «اخراجیهای1» که قرار بود ماجرای تحول تعدادی از اراذل و اوباش باشد، در ابتدای سری دوم این فیلم فراموش شد!
تمام کاراکترها ناگهان همان آدمهای قبلی شدند تا بهانهها برای شوخی و کمدی از بین نرود!
«اخراجیهای 2» نقبی به فيلم «فرار به سوی پيروزی» هم میزند و در آن مسابقه فوتبالی را میبينيم كه بين اسرای ايرانی و سربازان عراقی انجام میشود.
اما اين اثر با وجود فروش بالای آن، از نظر منتقدين كار درخور توجهي نبود.
و چند سريال تلويزيونی...
البته غير از اين فيلمهای سينمايی، سه مجموعه تلويزيونی هم در رابطه با مسئله اسرای جنگ ساخته شده كه اولين آنها «نبردی ديگر» به كارگردانی عبدالله باكيده است.
اين سريال كه شاهد احمدلو هم در آن جزو گروه بازيگران بود، سال 1372 ساخته و در 1373 از شبكه يك سيما پخش شد. قهرمان اصلی اين سريال «حاج رسول رستگاری» بود.
«بازگشت پرستوها» دومين مجموعه تلويزيونی است كه به ماجرای رزمندگان دربند میپردازد. اين سريال در 1376 ساخته شد و يكی از ماندگارترين آثار در اين حوزه است. تيتراژ اين فيلم با صدای حاج صادق آهنگران روی آنتن تلويزيون رفت و نوای آن هنوز در يادها مانده است.
اما «قفسی برای پرواز» به كارگردانی يوسف سيد مهدي سومين و به عبارتی آخرين كاري است كه تا به حال بين سريالهای تلويزيون به اين موضوع اختصاص داشته است. اين سريال سال گذشته از سيمای جمهوری اسلامی پخش شد.
به هر حال به نظر میرسد كه بعد از «كيميا»، «بوی پیراهن یوسف» و «مردی شبيه باران»، ديگر اثر درخوری راجع به آزادگان دفاع مقدس ساخته نشده و فضای سينمای ايران هم چنين نشان نمیدهد كه در كسی ميلی به ساخت اثر در اين زمينه وجود داشته باشد.
حالا بايد منتظر فردا ماند و ديد كه آيا اتفاق خوبي خواهد افتاد يا خير.
یادداشت از: میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/
این یادداشت تلنگری به فیلمسازان و بازی با خاطره ها برای مخاطبان به حساب می آمد
ممنون از برادری که نویسنده مطلب بودن
هم خاطرات فیلم ها زنده شد هم توجهمون به آزاده ها جلب شد