به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان آوای دل انگیز مرغ عشقهای میزبان هم به صفایش افزوده بود. چندین نفر برای بازدید از نمایشگاه عکس "نمایش همین نگاه" که توسط مدد جویان موسسه خیریه توان بخشی "همدم" برگزار شده بود، دور هم گرد آمده بودند. دیوار داخلی یکدست آبی در کنار سبزی گیاهان و میز پذیرایی از مراجعین با شکلات و چای داغ در هوای گرم تابستان آرامش را به مراجعین انتقال می داد. نوای موسیقی سنتی فضا را تلطیف می کرد. گویی مهربانی در چشمان تک تک افراد حاضر در شفاخانه موج می زد. آری شفاخانه بگویمش بهتر است تا داروخانه. شفای روح میگیرد کسی که قدم به درون این داروخانه میگذارد. به سراغ مسئول داروخانه رفتم. آقایی بلند بالا با موهایی بلند، روپوشی سفید و چهرهای خندان که حکایت از رضایت داشت. با او به گفتگو ایستادم که خود را اینگونه معرفی کرد: جیم: امیر جلالیان فرد هستم. متولد 1352 مشهد و اصالتا اهل زابل هستم. دکتری داروسازی از دانشگاه علوم پزشکی مشهد دارم و در سال 1370 وارد دانشگاه شدم. زمانیکه با هنر آشنا نبودم. سین: پرسیدم چند سال است که داروخانه دارید؟ جیم: سه سال است که داروخانه دارم. سین: پرسیدم چرا فضای داروخانه را با هنر درآمیختید؟ جیم: گفت سال 85 در رشته گرافیک مشغول به تحصیل شدم و در سال 90 لیسانس گرافیک گرفتم. فضای داروخانه قبل از اینکه گالری باشد، هم همین بود. تفاوتش با قبل، این دیوار آبی است و عکسهایی که نصب میشود و اینجا را به گالری تبدیل میکند. سین: از خانواده و شغل پدر و خواهرها و برادرهایش پرسیدم جیم: پدرم معمار تجربی بود. 2 خواهر و 2 برادر داشتم که یکی از برادرهایم 3 سال پیش از دنیا رفت. سین: پرسیدم ازدواج کردید؟ چند فرزند دارید؟ جیم: متاهل هستم و دو فرزند دارم. دخترم اول دبیرستان است و پسرم اول دبستان. سین: پرسیدم مهمترین چیزی که باید به فرزندمان بیاموزیم چیست؟ جیم: با لبخند جواب داد فکر میکنم نباید به بچهها چیزی را بیاموزیم. همینکه خودمان را درست کنیم آنها خودشان یاد میگیرند. مثلا دخترم ساز میزند. تار میزند و بخاطر این فضا علاقمند هنر شد. دوست داشت دبیرستان در هنرستان موسیقی بخواند اما در نهایت رشته تجربی را انتخاب کرد. سین: گریزی به دوران کودکیاش زدم. جیم: در زمان مدرسه بسیار درسخوان بودم و کتابخوان؛ چون قبول شدن دررشته داروسازی سخت بود. و در واقع تمام دوران کودکیام با خواهرم مریم گذشت تا پایان دانشگاه. ایشان بعد از ازدواجش به تبریز رفت. سین: آیا داروساز شدن جزو آرزوهای کودکی شما بود؟ جیم: آن زمان به جامعه پزشکی علاقمند بودم و در زمان کنکور داروسازی انتخاب اولم بود. سین: آرزویی برای آینده دارید؟ جیم: نمیتوانم آرزویی برای آینده مشخص کنم. ولی سعی میکنم زندگیام حرکت داشته باشد. همین حرکت کافی است. خود حرکت کردن مهم است؛ اینکه به کجا برسد مهم نیست. سین: درباره شیرینترین اتفاق دوران زندگیاش بگویید؟ جیم: قاعده این است که همیشه نمیشود شیرینها را گفت. انقدر اتفاقات در زندگی آدم میافتد که نمیشود ترینش را انتخاب کرد. سین: در مورد تلخترین ترین چطور؟ جیم: شرایط کاری سختی در داروسازی داشتم. 16 سال در نوبت داروخانه بودم. این خاطرات جزو خاطرات بد زندگیام هست. سین: به چه خصلتی شهرت دارید؟ جیم: مهربانی. البته خودخواهی است که آدم خودش را اینطوری معرفی کند. سین: نظرتون درباره ورزش و تفریح چیست ؟ جیم: به صورت منظم و مشخص ورزش نمیکنم اما صبحهای جمعه کوهنوردی میکنم و به نقاشی علاقه دارم. سین: سختترین کار دنیا چیست؟ جیم: سختترین کار دنیا برای من این است که کسی از من خواستهای داشته باشه و نتوانم انجام بدهم. سین: آرزوی دیدن چه کسی را دارید؟ جیم: در عرصه هنر آرزوی دیدن ون گوک را دارم که متاسفانه زنده نیست. سین: تا بحال به این فکر کردید که وزیر بهداشت میشدید؟ اگر وزیر بودید اولین اولویت کاری شما چه میبود؟جیم: اصلا به این فکر نکردم که وزیر بهداشت شوم چون فهمیدم در آن قسمت موفق نخواهم بود. و البته اینکه وزیر بهداشت بیمه همگانی را راه اندازی کرده است خدمت بزرگی است و بزرگترین کاری است که یک وزیر میتواند انجام دهد. سین: گذشته، حال و آینده را با رنگها توصیف کند. جیم: آینده را همیشه زرد دانست و شاد. گذشته را هم خاکستری بدون اتفاقات بد. و حال را بخاطر هیجانش قرمز توصیف کرد. سین: مهمترین و بزرگترین مشکل در حوزه دارو در کشور ما و راه حل برطرف کردن آن چیست؟ جیم: مهمترین مشکل در حوزه دارو نیست. در حوزه مصرف داروست. مصارف عجیب غریب با نسخه و بی نسخه. متاسفانه مردم علاقه شدید به دارو دارند.... سین: البته این مساله ناشی از تجویز بیش از نیاز پزشکان هم هست جیم: بله. این هم هست. و راه حلش تغییر شیوه تجویز و مصرف داروست. سین: زندگی را تعریف کنید؟ جیم: زندگی یعنی عشق و برای اینکه زندگی بهتری داشته باشیم باید عاشق باشیم. سین: هر وقت دلتان بگیرد چه میکنید؟ جیم: موسیقی گوش میدهم یا ساز میزنم. قبلا سنتور میزدم و الان فلوت کار میکنم. سین: به عنوان آخرین سوال چه نقشهای برای آینده داروخانه خود دارید؟ جیم: مدل خاصی در ذهنم نیست. جرقه این فضا سازیها هم بداهه بوده است. اما هدفم این است که فضا هر روز با روز قبل متفاوت باشد تا مراجعین احساس آرامش داشته باشند و فضا برایشان همیشه جذاب باشد. با خود فکر کردم این جذابیت را شاید بتوانیم در نوع نگاه به همشهری هایمان نیز تسری بدهیم. همشهری هایی که غالبا از تیپهای مختلف هستند و ممکن است عقاید و سلایق گوناگونی داشته باشند. اما آن چیزی که مهم است نگاه انسانی است که باید به یکدیگر داشته باشیم. نگاهی سرشار از مهر و عطوفت نه نگاهی برخواسته از خود برتربینی. کاش برای بهتر زندگی کردن، عاشقانه یکدیگر را دوست بداریم حتی اگر در کیش و آیین یکسانی نباشیم. بیاید خاکستری گذشته را با قرمز حال به زرد آینده پیوند بزنیم. گفتگو از مریم نجیمیانتهای پیام//گ