دیوید ای سنگر (David E Sanger) در مقاله ای در نیویورک تایمز نوشت: گشایش ریچارد نیکسون در قبال چین بیش از چهل سال پیش یک قماربازی بزرگ جنگ سرد بود به طوری که وی توانست رابطه ای کاری با کشوری کمونیستی ایجاد کند که زرادخانه کوچکی از تسلیحات هسته ای ساخته بود و به طور آشکار بلندپروازیهای طولانی مدتی برای دستیابی به قدرت جهانی داشت.
برای اوباما، توافقی که سه شنبه صبح با ایران به دست آمد خطر پذیری مشابهی بود؛ یک شرط بندی که با خنثی کردن خطر هسته ای این کشور - حتی اگر برای یک دهه یا همین حدود باشد - وی و جانشینانش زمان و مکان کافی برای بازسازی دوباره یکی از عمیق ترین روابط خصمانه آمریکا را خواهند داشت.
دوران ریاست جمهوری اوباما خیلی پیش از آنکه بتوان هر گونه ارزیابی منطقی درباره اینکه آیا آن انداختن تاس نتیجه داده است یا نه، انجام داد پایان خواهد یافت. امروز بهترین تخمین حتی در میان آتشی ترین طرفداران طرح ایرانِ رئیس جمهور این است که قضاوت آمیخته خواهد بود. هیچ چیز در توافق اعلام شده در روز سه شنبه توانایی ایران را در اینکه در نهایت، قدرتی در آستانه هسته ای شدن شود از بین نمی برد؛ این [توافق] فقط این روز را به تعویق می اندازد. از نظر بسیاری از منتقدان اوباما از جمله هنری کیسینجر معمار گشایش به سوی چین، این اشتباهی مرگبار است. وی به تازگی به همراه جورج پی شولتز، یک وزیر خارجه اسبق دیگر، نوشت این [توافق] هیچ کاری برای تغییر «سه دهه و نیم خصومت نظامی با غرب» انجام نمی دهد.
بسیاری از کسانی که طی دهه گذشته با ایران مذاکره کرده اند جایگزینهای بهتری [برای این توافق] نمی بینند. نیکلاس برنز که پیش نویس اولین تحریمها بر ضد ایران را تدوین کرد و این تحریمها در سالهای 2006 و 2007 وقتی وی معاون وزیر امور خارجه بود در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد، گفت: «واقعیت این است که این توافقنامه ای دردناک اما ضروری و عاقلانه خواهد بود. ما ممکن است به آن به عنوان پایان آغاز مبارزه ای طولانی برای مهار ایران بیندیشیم. ماجراهای دیگری در پیش خواهد بود».
اوباما مطمئنا با اولین سخنرانی آغاز به کار خود مسیر خود را نشان داد. وقتی او در آن بعد از ظهر خیلی سرد ژانویه 2009 پیشنهاد کرد «دستی دراز کند، اگر شما مایل باشید مشتتان را باز کنید» حتی به دولتهایی «که از طریق فساد و فریبکاری و ساکت کردن مخالفان به قدرت چنگ زده اند» هیچ شکی وجود نداشت که وی مقامات ایران را در ذهن داشت.
در آن زمان، این همچنین به معنی پیامی بود مبنی بر اینکه دوران جورج دبلیو بوش به پایان رسیده و تکیه جدیدی بر دیپلماسی آغاز شده است. اما وقتی اوباما به قدرت رسید واقعیت کمی متفاوت بود. دستیاران اوباما که با آیت الله علی خامنه ای رهبر معظم سرسخت ایران روبرو بودند، دریافتند چگونه نهایت تحریمهای اقتصادی را اعمال و بخش اعظم درآمد نفتی ایران را قطع کنند. آنها همچنین برای کند کردن پیشرفت هسته ای ایران پیچیده ترین سلاح سایبری را که بعدا استاکس نت نام گرفت به کار گرفتند.
سپس آنها منتظر ماندند.
اکنون شش سال بعد، پس از واداشتن دولت جدید ایران به ورود به مذاکراتی که حتی بسیاری از دستیاران ارشد اوباما پیش بینی می کردند، محکوم به شکست خواهد بود، دست دراز کردن به سوی ایران به تجربه ای در تعامل، بسیار پیچیده تر از دو تجربه قبلی اوباما تبدیل شده است: اولی با میانمار، سپس با کوبا.
هیچ یک از آن کشورها خطر مهمی برای منافع آمریکا نبودند و پایان دادن به تحریمهای [آنها] خطری نداشت. ایران متفاوت است. برنامه هسته ای تهران یکی از ابزارهای قدرت برای بی ثبات کردن خاور میانه [غرب آسیا] است. و این خطر وجود دارد به ویژه در چند سال آینده که ژنرالهای ایران فقدان برنامه هسته ای خود را با افزایش تامین مالی حزب الله و دولت بشار اسد رئیس جمهور سوریه از طریق منقبض کردن ماهیچه های خود [قدرت نمایی] در منازعاتی دیگر در سراسر منطقه جبران کنند. آنها پیشتر «سپاه سایبری» مستعدی برای خود ایجاد کرده و آنرا بر ضد عربستان سعودی و به شکل محدودتری بر ضد آمریکا به کار گرفته اند.
ظرف حدود یکسال، آنها جریان جدیدی از پول نقد برای تامین مالی این تلاشها خواهند داشت. به فرض آنکه ایران به وعده های خود مبنی بر ارسال اکثر سوخت هسته ای خود به خارج از کشور و کنار گذاشتن حدود سه چهارم سانتریفیوژهای خود عمل کند، درآمد نفتی اش شروع به جریان یافتن خواهد کرد و روابط مالی اش با جهان خارج تقویت خواهد شد.
اوباما عموما شرط بندی می کند که وقتی تحریمها لغو شوند مقامات ایران هیچ گزینه ای به جز استفاده از بخش اعظم پول جدید برای بهبود زندگی شهروندان بسیار رنج دیده خود نخواهند داشت. وی به دستیاران خود گفته است پیش بینی می کند مبالغ نسبتا کمی برای تامین مالی تروریسم یا سپاههای نوظهور از جنگجویان سایبری که اکنون همانند دانشمندان هسته ای ایران گروهی نخبه هستند هزینه شود.
آیت الله خامنه ای و ژنرالهای سپاه پاسداران که متعهد به حفظ اصول انقلاب 1979 هستند طرف دیگر شرط بندی را گرفته اند: که می توانند از پول و مشروعیت ناشی از توافق برای پیشبرد منافع و کنترل جمعیت جوان ایران که به طور آشکار به سانتریفیوژهای نسل بعدی بسیار کمتر از گرفتن روادید برای سفر و تحصیل در غرب علاقه مند هستند استفاده کنند.
سپس این سؤال مطرح است که آیا این توافق در نهایت به نوعی همکاری دشوار در مناطقی که منافع آمریکا و ایران همپوشانی دارند و نبرد بر ضد داعش اولین آنها است منجر خواهد شد یا نه.
اما هیچ کس در کاخ سفید انتظار ندارد که دولت ایران واقعا به زودی به رابطه ای بسیار گسترده تر علاقه مند باشد. یکی از مذاکره کنندگان آمریکایی که بیشترین وقت را با تیم ایران گذرانده است گفت: «من بر این مسئله شرط بندی نمی کنم. این کوبا نیست. سفارتخانه ها برای زمانی بسیار طولانی باز نخواهند شد».
ویلیام جی برنز که اکثر دیپلماسی مخفیانه با ایران را وقتی معاون جان کری وزیر خارجه بود انجام داد اخیرا گفت: «این مسئله ای مربوط به عملگرایی است. ایران مسلح به سلاح هسته ای یا یک برنامه هسته ای ایران که هیچ گونه محدودیتهای بلندمدت جدی آنرا محدود نکرده باشد خطرات را در منطقه ای که از پیش پر هرج و مرج است به طور تصاعدی چند برابر می کند».
برنز افزود: «هیچ گونه تحول یک شبه در رفتار ایران در منطقه را که احتمال می رود منافعمان و منافع دوستانمان را برای مدتی تهدید کند» پیش بینی نمی کند.