باشگاه خبرنگاران - همواره نمي توان كلمات بيگانه را در زبان فارسي به كار برد. بخصوص زمانيكه معادل آن در زبان فارسي وجود داشته باشد. ضرورت استفاده از كلمات بيگانه در زبان فارسي جايي مطرح مي شود كه اين كلمات جزء اختراعات يا اصطلاحات خاص باشد و نتوان براي آن معادل مناسبي انتخاب كرد اگر چه تغيير تلفظ كلمات انگليسي در زبان فارسي به گونه اي رخ مي دهد كه بيان همان تلفظ براي انگليسي زبان فهم واژه را براي وي دشوار مي سازد ، البته با تمام اين تفاسير به كاربردن كلمات بيگانه اي كه معادل هاي رواني دارد ، دور از انصاف بنظر مي رسد. از جمله كلمات بيگانه كه معادلي براي آنها وجود دارد مي توان به كلمات زير اشاره كرد:
1-«ليبل »: كلمه اي است كه امروزه معادل آن بيشتر به كار مي رود و فرهنگستان زبان و ادب فارسي معادل « برچسب» را براي آن قرار داده است. اين كلمه از پيشوند « بر » و بن مضارع فعل « چسبيدن » ساخته شده است .ساخت اين كلمه از نظر تركيب قرار گرفتن واژه مشكلي ندارد و بر اساس قانون همنشيني صامت ها و مصوت ها ساخته شده است . پيشوند « بر» در متون كهن ما چون ديباچه گلستان سعدي نيز ديده مي شود ؛
هر نفسي كه فرو مي رود ممد حيات است و چون برمي آيد مفرح ذات.
در اينجا پيشوند « بر » در تركيب با فعل « آمدن » به كار رفته است .جزء دوم اين كلمه يعني « چسب» علاوه بر بن مضارع فعل « چسبيدن » در معناي اسم نيز به كار مي رود و به يك شيء خاص اطلاق مي شود ، امروزه كلمه « چسب » در معناي اسمي آن كاربرد بيشتري دارد ، هرچند در ساخت اين كلمه معني فعلي آن بيشتر مدنظر بوده است.
2-« رنكينگ» : معادل آن را « رتبه بندي » قرار داده اند. ميزان كاربرد اين معادل با اصل كلمه تفاوت چنداني ندارد و با نسبت هاي برابري به طور تقريبي ديده مي شود. اين مسئله به كاربرد كلمه « رنكينگ» در بين اهل فن و « رتبه بندي » در روزنامه ها و نشريات بازمي گردد. اجزاي كلمه معادل در زبان فارسي به كارمي رود و با زبان امروز مانوس است . اين مسئله تا حدي اهميت دارد كه مي تواند كلمه اي را در بين مردم رايج كند يا سبب ثبت آن در ميان معادلهاي فرهنگستان زبان و ادب فارسي شود .در مسئله معادلسازي كلمات نمي توان از تمايل مردم جامعه به كاربرد كلمه روان آن هم در زبان امروز غفلت ورزيد.
3-« ماسك» : معادل« صورتك» براي اين كلمه قرار داده شده است . اين كلمه از تركيب اسم و كاف تصغير ساخته شده است. اين نوع تركيب امروزه بيشتر به منظور تحقير يا تحبيب مسئله اي به كار مي رود و نمي توان از كاربرد اين تركيب در ساخت صفت نيز غفلت ورزيد. شايد كاربرد اندك معادل كلمه « ماسك » سبب شده تا اين كلمه زياد در بين مردم كاربرد نداشته باشد. دليل ديگر آن را مي توان اطلاق اين معادل بر مفهوم خاص ماسك دانست و كاربرد آن براي ماسك هاي صورتي كه توسط متخصصين پوست تجويز مي شود ، دور از ذهن به نظر مي رسد و در ساخت كلمه « صورتك» به عنوان يك معادل تنها به شي ء خاص توجه شده و از مفهوم پزشكي آن غفلت ورزيده اند.
انتهاي پيام/
بخصوص= بویژه
معرفی کرده= شناسانده
اختراع= نوآوری
اصطلاح= زبانزد؛ کلیدواژه
صامت و مصوت= همخوان و واکه
رتبه(عربی) بندی= رده بندی
متخصصین= کارشناسان
به منظورِ = برای
تحقیر= خوارشماری
تحبیب= مهرورزی
غفلت ورزیدن= نادیده گرفتن؛ روی گرداندن؛ نادیده انگاشتن؛ به شمار نیاوردن
کلمه = واژه
تمایل= گرایش
به طور تقریبی= تا اندازه ای
اطلاق=نام بردن؛ یاد کردن
تصغیر= کوچک شماری
شیء خاص= چیز ویژه
توسط= از سوی
مساله= نکته
اجزا= بخشها
ثبت= یادداشت
تا حدی= تا اندازه ای
نشریات= رسانه های نوشتاری
اهمیت= جایگاه؛ نقش؛ ارزش
در ترکیب با= در آمیزش با
تفاسیر= برداشتها؛ گزارشها
ضرورت= ناچاری؛بایستگی؛ ناگزیری
استفاده= کاربرد؛ بکارگیری؛ بهره گیری
مطرح شدن= به میان آمدن؛ پیش کشیده شدن
از جمله= از این دست؛ از آن میان؛ مانندِ
اشاره کرد= نام برد؛ یاد کرد