سید مرتضی آوینی و مستند ساز تفکر روایت فتح متولد بیستم مهرماه سال 1326 در شهر ری فعالیت خود را برای ساخت این مجموعه ارزشمند از سال 1364 آغاز کرد و تا سال 1367 ادامه داد. ساخت این مجموعه از "عملیات خیبر" آغاز شد و تا عملیات "مرصاد" ادامه یافت.
روایت فتح مجموعهای بود که در میان مردم شهرت داشت اما عنوان سازنده آن در ابهام بود و کسی از نام کارگردان اطلاعی نداشت وی تصمیم گرفته هیچ گاه در آثار تولیدی خود نامی از سید مرتضی آوینی برده نشود و همیشه به عهد خود وفادار ماند.
آوینی فعالیت خود برای ساخت ادامه مجموعه "روایت فتح" را مجدداً آغاز کرد به فرمان مقام معظم رهبری در سال 1370 یک موسسه فرهنگی به نام روایت فتح تأسیس شد تا تهیه مجموعه روایت فتح که پس از زمان پذیرش قطعنامه رها شده بود ادامه یابد.
آوینی نوعی فعالیت را با پایان جنگ و در فاصله پایان جنگ تا تأسیس موسسه هنری- مطبوعاتی تجربه کرد. وی در این دوره به سینما و هنر فکر میکرد و حاصل تمام تفکرات و تحقیق و پژوهشها را به چاپ رساند.
آشنایی آوینی با سینما و مستند سازی به مدت 10 سال باعث شد که عمده فعالیت وی سینما باشد. اما فعالیت وی تنها به پژوهش سینمای ایران و جهان محدود نمی شد، وی در خصوص هنر، عرفان، گرافیک، تئاتر، هنر دینی و سنتی و هنر انقلاب هم مقالات زیادی نوشت.
آثار شهید آوینی
مجموع مقالات سینمایی شهید آوینی "آیینهی جادو"، "آغازی بر یک پایان" ، "فتح خون" و مجموعهی مقالات فرهنگ و هنر، مقاله شرح نور (تفسیر غزلیات امام خمینی (قدس سره) است.
شهید آوینی تنها صورت مشروع حکومت را نظام مبتنی بر ولایت فقیه میدانست ولایت فقیه تنها صورتی است که میتواند به حکومت اسلام فضیلت بخشد. فقیه انسانی که حقیقت دین در وجود او تبیین یافته است و قدرت استنباط احکام عملی دین را از سرچشمههای حقیقت که کتاب و سنت اس، داراست.
سید شهیدان اهل قلم اعتقاد داشت؛ آزادی حق انسان نیست، تکلیف اوست در برابر حقیقت و عدالت
بیعت نامه آوینی با رهبر معظم انقلاب
شهید مرتضی آوینی در سال 1371 نامهای خطاب به مقام معظم رهبری نوشت که حاوی مطالب مهمی پیرامون برخی مشکلات فرهنگی کشور بود. متن کامل این نامه تاکنون منتشر نشده است، اما بخشی از این نامه به این شرح است.
خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر( ع) حضرت آیت الله خامنهای سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمیگذارد لذا حقیر با استمداد از فضل بی منتهای رب العالمین وارد در اصل مطلب میشوم بعد از عرض این مختصر که:
ما با حضرتعالی به عنوان وحی امام است(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کردهایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستادهایم. همانگونه که پیش از این درباره امام امت (ره) بودهایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد؛ با همان شوری که پیش از آن داشتهاند.
خدا شاهد است که این سخن از سرکمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانههای ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق میورزیم و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بیروح.
این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده است تا عاشقانه بیعت کند. بسیارند کسانی که میدانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما
کمترین مطیع شما "سید مرتضی آوینی"
در کارنامه فیلمسازی شهید سید مرتضی آوینی آثار:
شش روز در ترکمن صحرا، سیل خوزستان، خان گزیدهها، مرد جهاد و شهادت، خون بهای بیداری، فتح خون ( سه قسمت) ، حقیقت ( 11 قسمت) هفت قصه از بلوچستان، شیرمردان خدا ( چهار قسمت) کربلا، جنگ، مردم ( سه قسمت) ویژه برنامه والفجر 8، روایت فتح ( شصت و سه قسمت) با من سخن بگو دو کوهه( دو قسمت) ، سراب ( هفده قسمت) سه نسل آواره؛ شهری در آسمان و ... دیده میشوند.
شهید آوینی که همراه یک گروه فیلمبرداری جهت ساخت مجموعه جدیدی از روایت فتح به یکی از مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس عزیمت کرده بود، در حین بررسی منطقه و تحقیق پیرامون هشت سال دفاع مقدس به همراه مهندس محمد سعید یزدان پرست با مین برخورد کرد و به شهادت رسید.
شهید آوینی دو روز قبل از عزیمت به منطقه "فکه" در پاسخ به این سوال که به کدام منطقه میروی؟ گفت: میدانی به کجا میروم، به فکه، همان جایی که رزمندگان ما با چشم خود تحویل نفوس شهدا را توسط فرشتگان مشاهده میکردند.
پس از شهادت این بزرگوار، مقام معظم رهبری از ایشان به عنوان "سید شهیدان اهل قلم" تجلیل کردند.
سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ 2/2/1372
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.
من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.
من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)
وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»
یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)
اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)
می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»
در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.
امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.
خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.
چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.
نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.
حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.
گفتنی است، سالروز شهادت هنرمند متعهد انقلاب اسلامی و بیانگر حقایق و رشادتها و دلاوریهای رزمندگان اسلام به پیشنهاد شاعران، نویسندگان و هنرمندان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به مقام معظم رهبری "روز هنر انقلاب اسلامی" نامگذاری شد.
انتهای پیام/