سپس حضرت در ادامه فرمود: اى معاويه ، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به
من خبر داد كه امتش محاسن مرا از خون سرم رنگين خواهند نمود، من شهيد مى
شوم و تو بعد از من زمام امور را به دست مى گيرى و تو ناجوانمردانه پسرم
حسن را به وسيله زهر مى كشى و پسرت يزيد كه لعنت خدا بر او باد پسرم حسين
را مى كشد و اين كار را پسر زنازاده از طرف او عهده دار مى شود.
حكومت اين امت را بعد از تو هفت نفر از فرزندان ابوالعاص و مروان بن حكم و
پنج نفر از فرزندانش به دست مى گيرند كه كامل كننده دوازده پيشوائى است كه
پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در خواب آنان را ديد كه از منبرش به
دنبال هم چون ميمونها بالا و پائين مى جهند و امت او را از دين خدا به عقب
برمى گردانند و آنان داراى شديدترين عذاب در قيامت هستند.
بزودى خداوند خلافت را به وسيله پرچمهاى سياهى كه از طرف شرق مى آيد. از
آنان خارج كرده و آنان را به وسيله اينها خوار مى نمايد و زير هر سنگى
باشند آنان را به قتل مى رساند و در آخر نامه حضرت فرمود:بدان اى معاويه ،
بخدا قسم ، با اينكه مى دانم تو از اين نامه سودى نمى برى و خشنود مى شوى
كه خبر دادم تو و پسرت حكومت را بدست مى گيريد، با اين حال اين نامه را
برايت نوشتم كه چرا كه آخرت براى تو مهم نيست و به آن كافر هستى.
ولى به زودى پشيمان مى شوى همانطور كه آنان كه اين حكومت را براى تو پايه
گذارى كردند و تو را بر ما مسلط نمودند پشيمان شدند ولى زمانى پشيمان شدند
كه پشيمانى براى آنها سودى نداشت.
از جمله امورى كه باعث شد براى تو نامه بنويسم اين بود كه به نويسنده ام
دستور دادم اين نامه را براى شيعيان و رؤساى اصحابم نسخه بردارى كند به
اميد آنكه خداوند به وسيله اين نامه آنان را نفعى دهد، يا يكى از آنان كه
نزد تو هستند آن را بخواند و خداوند به وسيله اين نامه و به وسيله ما او را
از گمراهى به هدايت و از ظلم تو و اصحابت و فتنه آنان خارج كند و نيز دوست
داشتم حجت را بر تو تمام كنم.
معاويه در جواب نامه حضرت نوشت: اى ابوالحسن گوارايت باد كه آخرت را مالك مى شوى و گوارايمان باد كه دنيا را مالك مى شويم.