به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، دفتر نشریه فکاهی "شارلی ابدو" روز چهارشنبه 7 ژانویه توسط دو فرد مسلح که چهرههای خود را پوشانده بودند مورد حمله تروریستی قرار گرفت و بر اثر آن 12 تن از روزنامهنگاران و کاریکاتوریستهای این نشریه کشته شدند. سردبیر مجله و همچنین دو نیروی پلیس نیز در میان این کشته شدگان قرار داشتند. القاعده شاخه یمن، یک هفته بعد، طی ویدئویی رسماً مسئولیت حمله به دفتر نشریه را به عهده گرفت.
این ویدئو در سایت یوتیوب منتشر شده بود و فردی مقابل دوربین گفت: «در خصوص کشتار پاریس اعلام میکنیم که سازمان القاعده مستقر در شبهجزیره عرب مسئولیت این عملیات را با هدف اجرای دستور خداوند(!) به عهده میگیرد. قهرمانانی به خدمت گرفته شدند و طبق برنامه وظیفه خود را به انجام رساندند. القاعده، نقشه این عملیات را ریخت، هزینههای آن را تأمین و هدف خود را انتخاب کرد.»
گویندۀ این ویدئو خودش را "نصر الانسی" فرمانده ارشد گروه القاعدۀ یمن معرفی کرد، در سخنی مضحک از اسامه بن لادن اسم برد و گفت: این عملیات به درخواست وی صورت گرفته است!
پیام اعترافی که این ویدئو پراکنده ساخت، شاید در نگاه نخست، روشنکننده برخی ابهامها بود که در ذهن افکار عمومی نسبت به حمله تروریستی شارلی ابدو در پاریس وجود داشت، اما تأملی عمیقتر در صحبتهای گویندۀ این ویدئو و مرور دوبارۀ داستانی که رسانهها از عاملین حادثه بازگو کردند، قرائنی جالب توجه را به دست میدهد:
به گزارش گاردین "رابین کوک" (Robin Cook) وزیر خارجه اسبق انگلیس در سال 2005 و اندکی قبل از مرگ زودهنگامش رسماً اعلام کرد که القاعده، در واقع یک گروهک تروریستی نیست، بلکه آنها مجموعۀ گزینش شدهای از جنگجویان آزاد بینالمللیاند که به نام "مجاهدین" معروف شدهاند. اینها تاجران غیرقانونی سلاحند که مسئولیت گزینش، رهبری، آموزش و تأمین مالی آنها به عهده سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا، سیا است.
وی همچنین در ادامه نوشت: «این سازمان در دهه 1980 مستقیماً توسط سازمان سیا تأسیس و تجهیز شد تا برابر اشغال روسها در افغانستان بایستد. نام هزاران تروریست به اسم "مجاهد" در بانک های اطلاعاتی سیا ذخیره شد تا در مواقع لزوم علیه روسها وارد عمل شوند.»
در آن دوران هنوز "اسامه بن لادن" یک مأمور آمریکایی در افغانستان بود، در سازمان سیا به نام "تیم عثمان" (Tim Osman) شناخته میشد و اینترانت القاعده را به بهترین نحو ممکن در جهت انتقال اطلاعات کدگذاری شده به سیا بکار میبرد. گروه القاعده هرگز دارایی شخصی بنلادن نبوده و نیست.
افشاگریهای رابین کوک هنوز در جریان بود که ناگهان به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد.
مستند سه قسمتی بیبیسی با عنوان "The Power of Nightmares" که سال 2004 پخش شد، با مقایسه ظهور نئومحافظهکاران آمریکایی و اسلام افراطی، ریشههای مشترکی برای این دو مییابد. یک مأمور سیا در این فیلم تأیید میکند که القاعده، اختراع خودمان بود.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه اسبق آمریکا 7 نوامبر 2010 در مصاحبه با تلویزیون ایبیسی آمریکا به همراه رابرت گیتس وزیر دفاع سابق این کشور اذعان کرد که بنلادن مأمور واشنگتن و القاعده، اختراع آن بود.
این اذعان، تازه 9 سال پس از آن صورت گرفت که واشنگتن به بهانه 11 سپتامبر و توجیه جنگهای پس از آن، هر بهرهبرداری میخواست از عامل خود "القاعده" انجام داده بود. برخی جریانهای اپوزیسیون در غرب، با اعتراض به سیاستهای جنگافروزانهای که سال 2010 کم کم داشت عوامفریبانه بودنش هم ثابت میشد، واژه "Al-Qaida" را از آن پس به صورت "Al-CIAda" بکار بردند.
گنجاندن نام سیا در دل نام القاعده، حاکی از این واقعیت است که عملیاتهایی که به القاعده منتسب شده و میشود، در حقیقت با مغز سازمانهای جاسوسی آمریکا و تنها در پوستۀ تروریستهای القاعده به وقوع میپیوندند.
"فریمن" کارشناس سوئیسی مطبوعات، بعد از اینکه ویدئوی القاعده یمن بازتاب وسیع یافت و مسئولیت حملات پاریس را به عهده گرفت، در مطلبی نوشت: مردم دیگر آنقدرها هم ساده نیستند که صحبتهای گویندۀ این ویدئو را بدون توجه به پسزمینۀ آن باور کنند و بپذیرند که دو جوان، مستقلاً قادر به اجرای موفق عملیات کشت و کشتار در قلب اروپا بوده باشند. این یک "پرچم دروغین" است.
بیشک کشتهشدگان حمله تروریستی پاریس، قربانی شدند و دنیا را به خشم آوردند؛ اما مسئله اینجاست که پس از حادثه، پس از اعلام القاعده به عنوان مقصر و بالاخره پس از موج هولناک اسلامستیزی در اروپا، دیگر کمتر رسانهای از عاملان جنایت و پیوندهای شبکهای آنان سخن میگوید. بلکه فقط قربانیان حادثه گرامی داشته میشوند و مراسم بزرگداشت و مجلس یادبود... مثالهایی از این دست در گذشته نیز فراوان دیدهایم:
1. حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 موسوم به 9.11؛ القاعده مسئولیت حمله را به عهده گرفت.
2. حادثه تروریستی 7 ژوئیه 2005 موسوم به 7.7: انفجار ۴ بمب در سیستم حمل و نقل لندن به کشتهشدن ۵۶ نفر از جمله ۴ بمبگذار و زخمی شدن ۷۰۰ نفر انجامید. گروهی به نام "گروه مخفی جهاد القاعده در اروپا" مسئولیت این انفجارها را بر عهده گرفت.
3. انفجارهای بوستون در 15 آوریل 2013 که به کشته و زخمی شدن 130 تن انجامید. دو برادر مسلمان چچنیالاصل عامل اصلی سلسلهانفجارها شناخته شدند و یکی از آنها در جریان درگیری با پلیس کشته شد.
در هیچ یک از سه مثال بالا، دلایل پلیس برای اثبات جرم متهمان، قطعی و کافی نبود و در حد همان ادعا و گمانهزنی باقی ماند. در مثال پاریس هم وضع به همین منوال است.
اصلیترین خبرگزاریهای انگلیسی-آلمانی-و فرانسوی زبان دنیا (آسوشیتدپرس، خبرگزاری آلمان و خبرگزاری فرانسه) به طور زنجیروار این ویدئو را به نقل از یکدیگر نقل کرده بودند، بیآنکه درستی یا منبع اصلی آن را بسنجند. از لحظهای که ویدئوی منتسب به القاعده یمن، روی سایت یوتیوب قرار گرفت، انگار دیگر هیچ تردیدی در عاملان حادثه، کمّ و کیف حادثه، شرکای جرم احتمالی، همدستان و هماهنگکنندگان ردۀ بالاتر و... وجود نداشت، بلکه رویکرد رسانهها بر اهمیت "آزادی بیان" قرار گرفت!
"آنها از ما متنفرند، چون ما آزادیم." این جملۀ جورج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 بود. امروز در مثال شارلی هم تبلیغِ و نشر همین ادعا را در پشت اعلام همبستگی آمریکاییها با فرانسویها میبینیم: ما برای حفظ حق آزادی بیان، خواهیم جنگید!
سوال اینجاست:
اگر یکی از مطبوعات به رنگینپوستها اهانت کند، متهم به نژادپرستی میشود.
اگر به همجنسگرایان اهانت کند، متهم به هوموفوبیا (هراس از همجنسگرایان) میشود.
اگر به یهودیان اهانت کند، متهم به یهودیستیزی میشود.
اگر به مسلمانان اهانت کند، همان افراد ناگهان مدافع آزادی بیان میشوند!
با تمام این احوالات، جار و جنجال بر سر آزادی بیان بعد از حادثه پاریس، آنقدرها هم که تصور میشد نتوانست ذهن پرسشگر نخبگان و ناظران سیاسی را به حاشیه براند و سرگرم کند.
"سیگولن وینسون" (Sigolene Vinson) روزنامهنگار شارلی، به عنوان تنها شاهد عینی حمله به دفتر نشریه جان سالم به در برد و گفت آنها به من گفتند ما زنها را نمیکشیم.
وینسون در یک برنامه تلویزیونی گفت «چشمان مرد حملهکننده به خوبی از ماسکش پیدا بود. رنگ چشمان او آبی بود.» این در حالی است که هیچ یک از برادران کوچی که به عنوان عاملان معرفی شدند، چشم آبی نبودند.
خبرگزاری اشپیگل روز جمعه 16 ژانویه 2015 چهار پرسش بیجواب در حملۀ تروریستی پاریس مطرح میکند که توجه به هر یک از آنها، گمانهزنی در خصوص نقشآفرینی قدرتهای بزرگتر در این حمله را تقویت میکند. دو نفری که تروریست نامیده میشدند، به دست پلیس کشته شدهاند و دیگر هیچ و دو همدست احتمالی عاملان، به سوریه گریختهاند و با گذشت یک هفته از ماجرای حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو، چهار ابهام اساسی هنوز بیجواب مانده است:
1. برادران "کوچی" خبرنگاران شارلی ابدو را به قتل رساندند و "آمدی کولیبالی" 4 تن از گروگانان سوپرمارکت یهودیان را کشت. چطور مجرمان، به خوبی همدیگر را میشناختند و چرا همسران آنها پیش از وقوع ترورها مرتباً با هم تلفنی ارتباط داشتند؟
2. برادران کوچی، در سال 2011 در اردوگاه نظامی یمن حضور داشتند. شریف کوچی در مصاحبهای با شبکه تلویزیون فرانسه خود را پیرو ایدئولوژی آمریکایی- یمنی "AQAP" به سرکردگی "انور الاولکی" دانست که سالهاست کشته شده است. افراد پشت پرده چه کسانی هستند؟
3. پلیس فرانسه 10 همدست دیگر را در این پرونده گمانهزنی کرده است. "حیات بمدین" دوست کالیبالی یک روز بعد از حمله به شارلی ابدو به سوریه گریخت. روزنامه فرانسوی "له پاریسین" مینویسد: دیگر مظنون ماجرا، دوست کالیبالی با چهرهای اروپایی و از آشنایان پلیس پرونده است که او هم به سوریه گریخته است.
اشپیگل در ادامه مینویسد، به نظر میرسد پلیس فرانسه تمایل زیادی به جستجو برای یافتن مظنونان بیشتر در این پرونده نداشته باشد.
4. برادران کوچی و آمدی کالیبالی به یک انبار نظامی مهم حاوی اسلحه، کلاشینکف، اسلحه ضدّ تانک، مواد منفجره و نارنجک دسترسی داشتهاند. آیا مجرمین، خودشان این تسلیحات را از بازار سیاه غرب اروپا خریداری و جمعآوری کردند یا کسان دیگری برای اهداف خود آن را در اختیار این افراد گذاشتند؟ قطعاً شهروندان عادی آن هم با تابعیت خارجی، نمیتوانند به تنهایی پول هنگفت این تجهیزات به ارزش هزاران یورو را پرداخت کرده باشند.
این ابهامات مهم، دقیقاً به همان بخش عاملان جنایت مربوط میشود که چنانچه گفته شد نهادهای امنیتی پاریس و به تبع آن رسانهها ترجیح میدهند در آن ریز نشوند و به جای آن، در اندوه کشته شدن خبرنگاران نشریه شارلی و به خطر افتادنِ آزادی بیان عزاداری کنند.
گزارش از طاهری
انتهای پیام/