خانم محمدی، چند وقتی است که کمکار شدهاید. علت این کمکاری چیست؟ پیشنهادهای کاری کم شده است؟
این کمکاری بیشتر به این دلیل است که نقشها به دلم نمینشنیند. متأسفانه
طی مدت اخیر سطح کیفی فیلمنامههای پیشنهادی به شدت افت پیدا کرده و کارها
در سطح پایینی قرار دارند. از طرفی نحوه پرداخت دستمزدها هم همیشه با
مشکل مواجه بوده و هیچ شفافیتی در مورد زمان پرداخت و چگونگی آن وجود
ندارد. وقتی که نه فیلمنامه من را برای کار ترغیب میکند و نه دستمزدها
چنگی به دلم میزند، ترجیحم این است که به جایگاه خودم در عرصه بازیگری
لطمه نزنم و اجازه دهم مخاطب همان خاطرات خوشی را که از من در ذهن دارد،
حفظ کند.
نگران نمیشوید که با این کمکاری فراموش شوید؟
نه، بیشتر از فراموش شدن نگران جایگاهم در عرصه بازیگری هستم. تجربه در
طول این سالها نشان داده که مردم دوست دارند از هنرمندشان کار خوب ببینند و
زمانی که شما در کار خوب حضور پیدا میکنید، هر چقدر هم که زمان از آن
بگذرد، باز هم در ذهنشان فراموش نمیشوید و آنها با عشق و علاقه از شما
یاد میکنند.
بسیاری از بازیگران وقتی به دوران میانسالی میرسند بزرگترین
دغدغهشان نبود نقش خوب و مناسب سنشان است. این موضوع در مورد خانمها
پررنگتر است؛ فکر میکنید دلیل اینکه نقش ترغیبتان نمیکند به دلیل شرایط
سنی است یا به طور کل فیلمنامهها در سطح خوبی قرار ندارند؟
نه، همانطور که اشاره کردم اینجا هم مشکل به فیلمنامهها برمیگردد.
متأسفانه طی سالهای اخیر در تلویزیون اثری ساخته نشده که شخصیتپردازی قوی
داشته باشد. اکثر نقشها به لحاظ کیفی در سطح پایینی قرار دارند و این
موضوع در مورد خانمهای میانسال هم شدت پیدا کرده است.
ضعف فیلمنامه مختص به این دوران است یا ریشه در گذشته دارد؟
سالهاست که ما با ضعف فیلمنامه در عرصه سینما و به ویژه تلویزیون مواجه هستیم، اما طی سالهای اخیر این معضل پررنگتر شده است.
علت را در چه میدانید؟
بیتردید بخشی از این مسئله به این دلیل است که خلاقیت در نویسندگان ما کم
شده است و آنها قصه گفتن را فراموش کردند. مردم طالب شنیدن قصه هستند و
همین موضوع باعث شده دنیا به سمت فیلم و سریال قصهگو برود؛ آنوقت ما با آن
فرهنگ غنی که در امر قصهگویی داریم از این موضوع مهم فاصله گرفتیم. از
طرفی ما به لحاظ ساختار هم بسیار ضعیفیم و آثار ما از این جنبهها با
ضعفهای جدی همراه است. مجموعه این عوامل باعث شده است که فیلمنامهها کشش
لازم را نداشته باشد، البته در کنار موضوع فیلمنامه مسئله دیگری هم وجود
دارد.
چه مسئلهای؟
به دلیل ملاحظاتی که در بخش هزینه ساخت یک فیلم و سریال در تلویزیون وجود
دارد، عوامل تولید سعی میکنند دستمزدها را به حداقل برسانند، به همین
دلیل به سراغ افرادی در این بخش میروند که دستمزد کمتری بگیرند. وقتی هدف
شما صرفاً کم کردن دستمزد باشد، پس در نتیجه ترجیحتان این است که به جای
رفتن به سراغ بازیگران حرفهای به سراغ بازیگران غیرحرفهای بروید تا
بتوانید دستمزد کمتری را پرداخت کنید.
بسیاری در این میان علت ریزش مخاطبان تلویزیون را به دلیل ممیزیها میدانند؟
موضوع ممیزی از گذشته وجود داشته و متعلق به این دوران نیست. هرچند که شاید
بنا به سلیقههای شخصی، این ممیزیها کم و زیاد شود اما مشکلی که امروز
با آن مواجه هستیم چندان به مسئله ممیزی برنمیگردد. ضعف فیلمنامه، قصهگو
نبودن آثار، نداشتن خلاقیت و پایبند نبودن به ساختار ارتباطی به ممیزی
ندارد. آثار ما از همان بدو شکلگیری و تولد با مشکل مواجه هستند. این
ایراد چندان معطوف به ممیزی نیست.
اما برخی بر این باورند هراسی که از ممیزی وجود دارد باعث میشود
نویسندگان به سراغ داستانهای دمدستی بروند، در واقع دچار نوعی خودسانسوری
میشوند؟
شاید این مسئله وجود داشته باشد، اما من چندان با آن موافق نیستم. یک ذهن خلاق حتی در محدودیت هم میتواند کار خوبی ارائه دهد. بسیاری از کارهایی که به دستم میرسد دچار ایرادهای قصهای هستند که کاملاً واضح است نویسنده به دور از هرگونه خلاقیت دچار سری کاری شده است و فقط میخواهد اثری را بنوسید. «خانه سبز» یا «پدر سالار» هم محصول همین رسانه است. چه اتفاقی افتاده است که بعد از گذشت سالها، هنوز مردم این سریالها را دوست دارند و با عشق از آن یاد میکنند. کدام سریال طی سالهای اخیر توانسته چنین موفقیتی را در میان مردم داشته باشد.
ورای بار کیفی این آثار بعضیها بر این باورند که چون تعداد شبکههای تلویزیون محدود بود و پای ماهواره و اینترنت به زندگی مردم باز نشده بود، آنها آن آثار را دنبال میکردند؟