محمدی اکبر یزدی 54 ساله یک مامور با سابقه سازمان آتشنشانی است که در 28 سال مسیر حرفه‌ای خود خدمات ارزنده‌ای ارائه داده است اما نسبت به فعالیت‌های بی‌شمارش در این سازمان مزایا و حقوق اندکی دریافت می کرد و وقتی بعد از 20 سال خدمت، برای اعتراض به وضعیت حقوقی و معیشتی آتش‌نشانان به شهرداری مراجعه می‌کند به او توجهی نمی‌کنند . . .

به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، این بار به سراغ یک مامور آتش‌نشانی با سابقه رفتیم تا خاطره جالب و شنیدنی‌اش سوژه گزارش امشب ما شود.   
 
این مامور آتش‌نشانی که 28 سال سابقه درخشان در این حوزه دارد، گفت: خاطره‌ای که می‌خواهم بگویم حتی هنوز هم برایم جالب است و شاید تا الان هزاران بار آن را تعریف کرده باشم. گاهی اوقات انسان متوجه این موضوع می ‌شود که دنیا آنقدر هم که فکر می‌کند بزرگ نیست، بر عکس دنیا خیلی هم کوچک است و خدا تاوان اعمال و گفتار بعضی انسان‌ها را در همین دنیا می‌دهد.
 
یزدی در ادامه گفت: در سال 62 بعد از این که خدمت مقدس سربازی را به پایان رساندم از روی علاقه‌ای که داشتم به استخدام سازمان آتش‌نشانی مشهد درآمدم.
 
وی افزود: روزهای پر فراز و نشیب سختی را در این سازمان تجربه کردم که نمی‌توانم در خاطراتم راحت از آنها عبور کنم.
 
این آتش‌نشان بیان داشت: موقعیت‌هایی که جان خود را در کف دست می گذاشتم تا بتوانم جان انسان دیگری را نجات دهم، ‌زیاد بود و به قول همسرم زنده ماندنم در دنیا یک معجزه است، ‌چراکه هزاران نفر از یک حادثه جان سالم به در نمی‌برند ولی من از هزاران حادثه زنده ماندم، ‌اگر چه در برخی عملیات‌ها مصدوم شدم ولی آنقدر جدی نبود که مرا برای همیشه خانه نشین کند.
 
به گفته این مامور با سابقه آتش نشانی در این 28 سال نه تنها مزایایی به او تعلق نگرفت، بلکه حتی حقوق بخور و نمیری که به او می دادند، هزینه مخارج زندگی‌اش را تامین نمی‌کرد.   
 
یزدی در ادامه خاطره‌اش را تعریف کرد که در ادامه می‌خوانید:  
 
چند سال گذشته در شهر مشهد مشغول به فعالیت‌ بودم. درآن زمان هیچ کدام از مزایا و حقوقی که برای دیگر نیروهای شهرداری در نظر گرفته می‌شد، شامل آتش‌نشان نمی‌شد، درصورتی که ماموران آتش‌نشانی جان خود را در معرض خطر می‌گذاشتند و هر لحظه ممکن بود، فرزندانی یتیم شوند و بنیان خانواده‌ای فرو بپاشد.   
 
یکی از روز‌های گرم تابستان برای اعتراض به وضعیت حقوقی خود به شهرداری مراجعه کردم.
 
این مساله را با مسئول مربوطه در شهرداری در میان گذاشتم اما او نه تنها به حرف‌هایم اعتنایی نکرد بلکه حتی با لحن تند و زننده‌ای گفت: نه شما آتش‌نشانان مگر کاری هم به جز خوردن و خوابیدن، می‌کنید که حالا به دنبال وضعیت حقوقی و مزایای خود هستید.
 
بعد از برخورد این کارمند شهرداری با دلشکستگی و ناراحتی از شهرداری خارج شدم. همین جمله این کارمند ذهنم را درگیر کرد،‌ اعصابم آرام نمی‌شد،‌ باورم نمی‌شد که آتش‌نشان‌ها که از جان خود برای نجات افراد مایه می گذارند، امروز متهم شوند که جز خوشگذرانی در سازمان کار دیگری نمی‌کنند.
 
چند روز از این ماجرا بیشتر سپری نشده بود که با سازمان آتش‌نشانی تماس گرفته می‌‌شود.
 
تماس حاکی از یک آتش سوزی تقریبا مهیب ناشی از نشت گاز در یکی از مناطق شهر مشهد بود. ماموران آتش نشانی به سرعت به محل اعزام شدند چرا که آتش به سرعت درحال گسترش بود.
 
این مامور با تجربه گفت: به سرعت به محل اعزام شدیم خانه در حال انفجار بود و جان بسیاری در معرض خطر قرار داشت من در آن زمان سرپرست بودم و این عملیات را باید سرپرستی می کردم.
 
زمانی که جلوی درب آن خانه رسیدیم آتش در حال زبانه کشیدن بود و به سرعت انتشار پیدا می‌کرد.
 
زن و مردی جلوی درب خانه فریاد سر می دادند، مادری که بی‌تابی می‌کرد و از ماموران می‌خواست تا جان 2 فرزند کوچکش را نجات دهند.
 
من بارها در عملیات این چنینی شرکت کرده بودم، بنابراین با یاری خداوند توانستیم بعد از دقایقی تلاش نفسگیر آتش را مهار کرده و آن کودکان را از خطر مرگ و سوختگی نجات دهیم.
 
عملیات دشواری بود و کسانی هم که داخل خانه حبس شده بودند 2 کودک بودند، بنابراین خودم وارد عملیات شده و به داخل خانه رفتم و 2 کودکی را که از ترس بی‌تابی می کردند، با کمک همکارانم در آغوش گرفتیم و سالم از خانه خارج کردیم،‌ البته من و دو همکارم که وارد آتش شده بودیم،‌دچار جراحت سطحی شدیم ولی نگذاشتیم که کودکان کوچکترین آسیبی ببینند.
 
وقتی این مامور با تجربه آتش‌نشانی به این قسمت از خاطره‌اش رسید سر خود را به سمت بالا گرفت و بلند گفت خدایا عدالتت را شکر . . .
 
بعد از اطفاء حریق پدر خانواده را با دقت بررسی کردم و متوجه شدم این مرد همان کارمند شهرداری است که با نیش و کنایه و توهین نیروی آتش نشانی را به خوردن و خوابیدن و بازی کردن متهم کرده بود،‌ ماسک روی صورتم از شدت دود گرفتگی سیاه شده بود به خاطر همین کارمند شهرداری نمی‌توانست مرا بشناسد،‌من نیز پیش او رفتم و در حالی که دائم از من تشکر می‌کرد،‌گفتم،‌ تشکر لازم نیست آتش‌نشان‌ها جز خوشگذرانی در سازمان کار دیگری نمی‌کنند،‌ کارمند شهرداری با شنیدن صدای من یکه خورد و دائم معذرت خواهی می‌کرد.
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
مصطفی
۰۶:۴۴ ۲۴ مهر ۱۳۹۳
درود بر تمامی جان بر کفان نیروی آتش نشانی
درود
Iran (Islamic Republic of)
سید امیرعلی
۰۵:۴۱ ۲۴ مهر ۱۳۹۳
خدای من تو چقدر با عظمتی و پاسخ دل های شکسته را سریع می دهی.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۴۷ ۲۳ مهر ۱۳۹۳
اگه راست باشه.......قصتون جالبه
آخرین اخبار