پارک و استخر رفته یا کنار دست مامان، بابا یا دوستان ورجه وورجه کردهاند، حالا به اجبار پای دفتر و کتاب نشانده میشوند؛ حق حرف زدن ندارند چون دفتر و کتابها همیشه حق به جانب هستند.
مامانها، باباها، معلمها و مدیرها، مامان بزرگ و عمو و عمه همه از دفتر کتابها دفاع میکنند. دفتر و کتابها دشمن وسایل بازی، تلویزیون و دوچرخه میشوند و فراموش نکنیم که دوچرخهها و توپها دوست بچهها هستند.
دفتر و کتابها مامانهای خوش اخلاق و مهربان را بد اخلاق و غیر قابل انعطاف میکنند. آنها همیشه حق دارند تلویزیون را خاموش، دوچرخهها را محبوس و توپها را کم باد کنند.
اینجاست که نقش اساسی باباها و مامانها در متنفر کردن بچهها از کتاب و دفتر مشخص میشوند؛ اما، کتاب و دفتر دشمن اسباب بازی نیست. همین اسباب بازیها راه را برای حضور کتاب و دفتر هموار کردهاند؛ درضمن لازم هم نیست یک بچه 7 ساله صد درصد زمانهای بیکاریش را به مطالعه بگذارند.
هنوز هم زمانهای زیادی برای بازی وجود دارد، کافی است کمی با حوصله تر باشیم، تا در پایان سال تحصیلی شاهد جیغ شادی بچهها برای رهایی از چنگال درسها نباشیم.