در ساعات گذشته اتفاقات متفاوتی در سطح کشور رخ داده که برخی از مهمترين حوادث را در ذيل می‌خوانيد.

به گزارش گروه استان‌هاي باشگاه خبرنگاران، در ساعات گذشته اتفاقات متفاوتی در سطح کشور رخ داده که برخی از مهمترين حوادث را در ذيل می‌خوانيد.


فرار متهم خطرناک در مسیر زندان
 
سرهنگ «علی‌اکبر اژدری» فرمانده انتظامی علی‌آبادکتول در تشریح این خبر گفت: شرور فراری که در مهرماه سال گذشته هنگام انتقال به زندان گرگان از دست مأموران گریخته بود در یک درگیری مسلحانه با مأموران دستگیر شد.
 
رئیس پلیس علی‌آبادکتول ادامه داد: بر اساس اعلام منابع و مخبران، شرور فراری به همراه چند نفر از متهمان دیگر در روستای کوهستانی «نرسو» مشاهده شدند که با توجه به اهمیت موضوع سه اکیپ عملیاتی از مأموران پلیس امنیت عمومی و مبارزه با مواد مخدر ویگان امداد به همراه مأموران کلانتری 13 علی‌آباد کتول به محل اعزام شدند.
 


این مقام پلیسی تصریح کرد: پس از اقدامات اطلاعاتی و اطمینان از حضور شرور در مخفیگاه، ساعت 5 بامداد سه‌شنبه عملیات دستگیری کلید خورد. سرهنگ «اژدری» در ادامه بیان داشت: این شرور که با شنیدن صدای سگ‌های موجود در اطراف محل اختفای خود متوجه حضور مأموران شده بود، با تفنگ شکاری اقدام به تیراندازی کرد که مأموران نیز پس از هشدارهای زیاد و با شلیک یک گلوله به پای راستش وی را دستگیر کردند.
 
وی افزود: پس از وقوع این موضوع برادر ناتنی این شرور با در دست داشتن یک شمشیر به سمت مأموران حمله‌ور شد که او نیز توسط مأموران مهار و دستگیر شد.

فرمانده انتظامی علی‌آبادکتول تأکید کرد: سه متهم دیگر که در محل اختفای شرور فراری خود را مخفی کرده بودند زمانی که خود را در محاصره پلیس دیدند چاره‌ای جز تسلیم شدن نداشتند که آن‌ها نیز توسط مأموران دستگیر شدند.
 
مرگ جوان 26 ساله در دعوای همسایه ها
 
سرهنگ حسین براری فرمانده انتظامی شهرستان" قصر شیرین" کرمانشاه در تشریح این خبر گفت: در پی اعلام فوریتهای پلیسی مبنی بر وقوع یک فقره نزاع بین دو همسایه دیوار به دیوار به علت ایجاد مزاحمت و اختلاف قبلی سریعا مامورین به محل اعلامی اعزام می شوند.
 
فرمانده انتظامی شهرستان" قصر شیرین" کرمانشاه تصریح کرد: قبل از اعلام نزاع به مرکز فوریت های پلیسی دراثر نزاع صورت گرفته یکی از طرفین به علت ضربه ای که توسط چوب و متعاقب آن سنگ با سرش وارد شده بود فوت نموده و ضارب از محل متواری می گردد.
 


سرهنگ براری افزود: دستگیری ضارب متواری سریعا در دستور کار ماموران قرار گرفته وبا استفاده از امکانات و اطلاعات در یک عملیات پلیسی قاتل که در حین عوض کردن لباس و از بین بردن آثار خون بود دستگیر گردید.
 
وی ادامه داد: حضور به موقع پلیس و دستگیری 9 نفر از طرفین نزاع عامل موفقیت ماموران و علت جلو گیری از تشدید درگیری وحتی قتل‌های احتمالی دیگر شد.
 
فرمانده انتظامی شهرستان" قصر شیرین" کرمانشاه در ادامه بیان داشت: طرفین نزاع چندین سال است که به صورت همسایه دیوار به دیوار با هم زندگی می کنند، که متاسفانه در اثر این نزاع یک جوان 26 ساله جان خود را از دست می دهد و جوان دیگری باید در انتظار آینده نامعلومی در زندان عمر خود را سپری کند.
 
این مقام انتظامی خاطر نشان کرد: قاتل فراری در ابتدا منکر درگیری و قتل شد اما در نهایت لب به اعتراف گشود.
 
زن حاضر در مهمانی، زندگی زوج جوان را سیاه کرد

یکی از روزهایی که کشیک ویژه قتل بودم، از طریق ماموران گشت پلیس در جریان کشف جسد زنی قرار گرفتم. مامور پلیس گفت جسد زنی جوان را اطراف آزاد‌راه پردیس کشف کرده‌اند. به آنها دستور دادم صحنه جرم را حفظ کنند تا خودم صحنه را بررسی کنم.
 
سپس به طرف محل حادثه حرکت کردم و از کارآگاهان تشخیص هویت و پزشکی قانونی هم خواستم به محل اعزام شوند. وقتی به محل رسیدم، دیدم جنازه داخل چاله ای افتاده است. آن زن با ضربات چاقو از پا درآمده بود. مقتول لباس بیرون به تن داشت، اما هیچ مدرک شناسایی همراهش نبود.

در ادامه اطراف محل حادثه را دقیق بررسی کردم، اما هیچ سرنخی نیافتم. بنابراین دستور دادم جسد زن ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شود تا در تحقیقات بعدی هویت وی را شناسایی کنم.



سپس در نخستین گام پرونده های افراد گمشده را بررسی کردم، اما نشانه های هیچ کدام از این افراد با مقتول مطابقت نداشت تا این که یک روز بعد زن و شوهر میانسالی به دادسرا مراجعه و اعلام کردند دختر جوان شان از یک روز قبل به طرز مرموزی ناپدید شده است. آنها گفتند: «دخترمان چندسال قبل ازدواج کرده و یک دختر یازده ساله و یک پسر هفت ساله دارد.

دیشب نوه مان با ما تماس گرفت و گفت دیروز مادر و پدرش بیرون رفتند، اما ساعتی بعد پدرش تنها برگشت و دوباره با برداشتن ساکی سراسیمه از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. بعد از آن با تلفن همراه دخترمان تماس گرفتیم، اما خاموش بود. نگرانش شدیم و به خانه اقوام و حتی بیمارستان ها هم سر زدیم، اما او را پیدا نکردیم.»
 
وقتی این زوج مشخصات دخترشان را دادند، دیدم با مشخصات جسد کشف شده شباهت دارد به همین دلیل آنها را برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی راهنمایی کردم. آنها در پزشکی قانونی جسد دخترشان فریبا را شناسایی کردند. بنابراین در گام بعدی برای شناسایی عامل قتل زن جوان، تحقیقات خودم را از خانواده مقتول آغاز کردم.

فرزندان زن جوان حرف های پدربزرگ و مادر بزرگ شان را تائید کردند و گفتند روز حادثه پدرشان ـ فرشاد ـ لباس هایش را داخل ساکی گذاشت و گفت به مسافرت می رود. فرزندان مقتول گفتند: «وقتی از پدرمان پرسیدیم مادرمان کجاست؟ گفت تا شب به خانه برمی گردد.»
 
بعد از تحقیقات میدانی، برایم کاملا روشن شد که شوهر مقتول عامل اصلی جنایت است. بنابراین ردیابی مظنون را آغاز و سرانجام 79 روز بعد از حادثه مخفیگاه او را در یکی از شهرهای غربی کشور شناسایی کردم.

جالب اینجا بود که ماموران وی را همراه زنی جوان دستگیر کردند. بعد از انتقال متهم به تهران، از وی تحقیق کردم. متهم در نخستین بازجویی ها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: « 12 سال قبل با فریبا ازدواج کردم.

حاصل زندگی ما یک دختر و یک پسر بود و از این بابت خوشحال بودیم و کنار هم احساس خوشبختی می کردیم تا این که دو سال قبل در یک مهمانی با زنی جوان آشنا شدم.

مدتی بعد او را صیغه کردم. همسرم پس از مدتی به موضوع پی برد و از اینجا اختلافات ما شروع شد. عشق و محبت در خانه ما جایش را به کینه و نفرت داده بود تا این که تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.»
 
متهم به قتل ادامه داد: «قرار بود توافقی از هم جدا شویم؛ البته قرار گذاشتیم تا روز طلاق کسی از موضوع باخبر نشود. روز حادثه همسرم با من تماس گرفت و از من خواست با هم درباره آینده زندگی مان حرف بزنیم. به خانه رفتم و همسرم را سوار ماشین کردم. ابتدا به آبمیوه فروشی رفتیم و در آنجا کمی درباره سرپرستی فرزندان مان بعد از جدایی حرف زدیم، اما به توافق نرسیدیم. از مغازه خارج شدیم و به طرف شرق تهران حرکت کردیم تا این که کنار بزرگراه پردیس ماشین را نگه داشتم. دوباره با هم حرف زدیم، اما این بار مشاجره کردیم. وقتی بحث بالا گرفت ناگهان با چاقویی که داخل ماشین داشتم، چند ضربه به او زدم. فریبا غرق در خون شد و جان باخت. خیلی ترسیده بودم. جسدش را کنار بزرگراه داخل چاله ای انداختم و به خانه برگشتم.»
 
متهم در پایان گفت: «بلافاصله وسایلم را جمع کردم و با زن صیغه ای ام به یکی از شهرهای غربی کشور رفتم. با خودم گفتم اینجا دیگر دست پلیس به من نمی رسد، اما خون همسر بی گناهم خیلی زود مرا گرفتار کرد و این زندگی تازه دوامی نیافت.» در بررسی این پرونده دریافتم این زن و شوهر زندگی خوبی داشتند، اما یک ارتباط پنهانی اینچنین زندگی آنها را با وجود دو فرزند ویران کرد.

شگردهای ویژه برای سرقت اموال شهروندان
 
سرقت جرمی است که شاید قدمت آن به تشکیل جوامع انسانی برسد. در طول تاریخ شگردهای مختلفی برای دزدی ابداع و این ترفندها مرتب به روز شده است. سرقت احشام از قدیمی‌ترین و دستبردهای سایبری از جدیدترین انواع سرقت است که هنوز هر دو نوع آن در جامعه دیده می‌شود.

ماموران پلیس استان کرمانشاه بتازگی مردی را دستگیر کرده‌اند که به شیوه‌ای سنتی، گاو و گوسفند می‌دزدید. این متهم سابقه‌دار پس از دستگیری به سرقت 126 راس گوسفند و گاو اعتراف کرد.
 
مردی جوان مدتی قبل با پلیس تماس گرفت و از سرقت تعدادی از گوسفندهایش خبر داد. او به ماموران گفت: امروز، روز حادثه گوسفندانم را برای چرا بردم و هنگام بازگشت وقتی آنها را شمردم، تعدادشان درست بود اما وقتی گوسفندان را به آغل بردم، متوجه شدم تعدادشان کم شده است.

فکر کردم گوسفندان در طول راه از گله جدا شده اند، به همین دلیل برای یافتن آنها تمام مسیری را که طی کرده بودم، گشتم اما آنها را پیدا نکردم. احتمال می دهم گوسفندانم را دزدیده باشند، زیرا هنگام بازگشت، وانت نیسانی را دیدم که کنار گله ام توقف کرده بود.

آن زمان به خودرو توجه نکردم، ولی حالا احتمال می دهم سرقت کار راننده آن وانت باشد.
 
تحقیقات پلیسی در این ارتباط با شکایت مرد جوان آغاز شد، اما هنوز نتیجه مشخصی به دست نیامده بود که کارآگاهان با شکایت های مشابه مواجه شدند. در تمام سرقت ها، ردپای مرد وانت سوار وجود داشت و تردیدی باقی نمی گذاشت که او عامل این دزدی های سریالی است.

بررسی ها برای یافتن متهم این پرونده ادامه داشت تا این که کارآگاهان مبارزه با سرقت پلیس آگاهی کرمانشاه، مرد جوان را شناسایی و دستگیر کردند.
 
متهم جوان در بازجویی مقدماتی، اتهامش را انکار کرد ولی در ادامه سرقت های سریالی را گردن گرفت و در اعترافاتش گفت: به دلیل مشکل مالی به فکر افتادم احشام چوپانان را سرقت کنم.

به همین منظور هنگام غروب با خودروی وانت نیسانم به سمت مسیر حرکت گله داران می رفتم، خودرو را کنار گله نگه می داشتم و وانمود می کردم سرگرم انجام کارهای خودم هستم. سپس در فرصتی مناسب، زمانی که چوپان حواسش به گله نبود، گاو و گوسفندان را سوار وانت نیسان می کردم و متواری می شدم و احشام را به مردی میانسال می فروختم.
 
او ادامه داد: در این مدت از 15 گله 125 گاو و گوسفند سرقت کرده ام. در سرقت ها هیچ همدستی نداشتم و گاو و گوسفندان را با مبلغی پایین تر از قیمت بازار می فروختم.

سرهنگ قباد خنجری، فرمانده انتظامی اسلام آباد غرب درباره این پرونده می گوید: متهم جوان که مدتی قبل از زندان آزاد شده بود، بار دیگر با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. تحقیقات برای شناسایی مالباختگان ادامه دارد. این درحالی است که مالخر این پرونده نیز بازداشت شده و به جرم خود اعتراف کرده است.
 
در حالی که یکی از سارقان که با قدیمی ترین روش ها دزدی می کرد، پلیس سارقی دیگر را بازداشت کرد که از روش های نوین برای رسیدن به هدفش استفاده می کرد. ماجرا از آنجا آغاز شد که دختری جوان به نام مهشید غافل از نقشه ای که دوستش در سر داشت، رمز عابربانکش را در اختیار او قرار داد اما دوست او با سوءاستفاده از فرصت پیش آمده، از حساب مهشید سرقت کرد.
 


تحقیقات درباره این سرقت با شکایت مهشید به پلیس فتای استان اصفهان آغاز شد. او به کارآگاهان گفت: دیروز از حساب بانکی ام مبلغ زیادی کسر شد. زمانی که به بانک مراجعه کردم، مشخص شد برداشت اینترنتی انجام شده است، درحالی که من هیچ برداشتی از حسابم نداشتم و مطمئن هستم از حساب من سرقت شده است.

با شکایت دختر جوان، پرونده ای تشکیل و رسیدگی به آن از سوی کارآگاهان پلیس فتا آغاز شد. در تحقیقات و ردیابی های اینترنتی مشخص شد برداشت توسط دختری به نام مهسا صورت گرفته است. به این ترتیب مهسا بازداشت و بازجویی شد.
 
دخترجوان که با توجه به مدارک به دست آمده راهی برای انکار اتهامش نداشت، درباره سرقت به پلیس گفت: مهشید یکی از دوستان صمیمی ام است و کاملا به من اعتماد دارد.

مدتی قبل برای انجام کاری به رمز دوم نیاز داشتم. وقتی موضوع را به مهشید گفتم، او که مرا خیلی خوب می شناخت، شماره کارت و رمز دوم حسابش را در اختیار من قرار داد. آن روز مشخصات کامل حساب مهشید را یادداشت کردم و مدتی بعد، زمانی که او کاملا فراموش کرده بود شماره حساب و رمز بانکی اش را به من داده است، تصمیم به سرقت گرفتم. چون دزدی، اینترنتی بود، تصور نمی کردم پلیس مرا شناسایی کند.
 
سرهنگ مصطفی مرتضوی، رئیس پلیس فتای استان اصفهان درباره این پرونده توضیح می‌دهد: در پی اعتراف متهم به سرقت از حساب بانکی دوستش، او با قرار قانونی روانه زندان شد و بررسی ها در این رابطه ادامه دارد. وی به شهروندان توصیه کرد مشخصات و اطلاعات حساب های بانکی خود را در اختیار دیگران قرار ندهند.

برملا شدن راز مرگ زن با یک پیامک

روزهای نخست مهر امسال اولین سالگرد فوت مادر مرد جوان در روستای کندرود شهرستان شبستر بود، اما او در پایان مراسم وقتی به خانه بازگشت، چشمش به پاکت‌ نامه‌ای افتاد که از زیر در به خانه انداخته شده بود.

هیچ نام و نشانی از فرستنده پاکت نبود. شروع به خواندن نامه کرد، با هر سطری که می خواند لختی به فکر فرومی رفت. وقتی به سطرهای پایانی نامه رسید باورش نمی شد و شاید نمی خواست باور کند نامه راز مرگ مادرش را فاش می کرد؛ رازی که می‌گفت مادرش نمرده، بلکه کشته شده است.

ابتدا گمان برد نویسنده نامه قصد شوخی داشته، بنابراین آن را میان دستانش مچاله کرد و به کنج حیاط انداخت و وارد خانه شد. همسرش با دیدن چهره رنگ پریده او علت ناراحتی اش را پرسید، اما مرد جوان سکوت کرد و بی آن که چیزی بگوید به اتاقش رفت.

آن شب تا صبح به نامه مرموز فکر می کرد، فردا صبح وقتی قصد رفتن به محل کارش را داشت باردیگر چشمش به نامه مشابهی خورد که کنار باغچه افتاده بود. با ترس نامه را برداشت.

ظاهر پاکت مانند نامه دیروز و بدون هیچ نام و نشانی برایش ارسال شده بود. نامه را که خواند همان جملات نامه قبلی در آن تکرار شده بود، با این تفاوت که نویسنده از او خواسته بود اگر می خواهد نام قاتل را بداند باید پولی تهیه کند و منتظر بماند تا در نامه های بعدی که به دستش می رسد، مبلغ درخواستی و نام قاتل به او اطلاع داده شود.


دلیل این نامه های مرموز را نمی دانست و مدام از خود می پرسید آیا مادرش کشته شده است؟ آن روز از رفتن به محل کار منصرف شد و به خانه بازگشت و ماجرای نامه ها را برای همسرش تعریف کرد و با اصرار او تصمیم گرفت نامه ها را در اختیار پلیس آگاهی قرار دهد.

افسر وظیفه با دقت به حرف هایش گوش داد و وقتی فهمید مرد جوان نسبت به مرگ مادرش مشکوک است و احتمال می دهد او کشته شده باشد با کارآگاه جنایی چند بار اظهارات شاکی پرونده را مرور کرد.

چند ساعت بعد او به اتفاق دو نفر از همکارانش به روستا رفت.آنها با همه افراد حاضر در روستا حرف زدند. پلیس جوان چند مرتبه اظهارات همه را خواند. شواهد نشان می داد پیرزن با کسی درگیری و اختلاف نداشته و ساکنان روستا به او علاقه داشته اند.

در همین حال یکی از اهالی روستا نزد افسر وظیفه آمد و گوشی تلفنش را به کارآگاه پلیس نشان داد و گفت: پیامکی برایم از یکی از مردان روستا آمده که در آن نوشته من قاتل پیرزن را می شناسم. وقتی پیامک را چند مرتبه خواند متوجه شد این متن با متن نامه ها مطابقت دارد.

در پی این گزارش خودروی پلیس مقابل خانه یکی از روستایی ها توقف کرد و صاحبخانه که مرد جوانی بود با دیدن ماموران دستپاچه شده و قصد فرار داشت که دستگیر شد. متهم در پلیس آگاهی رنگ بر چهره نداشت.

دست و پایش به لرزه افتاده بود و همین که افسر جوان خواست بپرسد که پیرزن را می شناسد، متهم در میان بهت و ناباوری گفت: من او را کشتم، می دانستم پیرزن تنهاست و در خانه پول نگهداری می کند. وسوسه شدم پول هایش را سرقت کنم و به همین دلیل نقشه کشتن وی را طراحی کردم.

آن شب وقتی مطمئن شدم پیرزن خوابیده از روی دیوار وارد خانه اش شدم و زن صاحبخانه بیدار شد و با دیدن من فریاد زد و کمک خواست.

متهم اضافه کرد: ترسیدم کسی صدایمان را بشنود و به کمکش بیاید. بنابراین او را کشته و قرص هایش را کنار جسد انداختم تا وانمود کنم مرگش طبیعی بوده است. پول های پیرزن را برداشتم و خانه را ترک کردم و روز بعد یکی از همسایه ها به خانه پیرزن رفت و جسد او را پیدا و همسایه ها را خبر کرد. روستا دورافتاده بود و همه خیال می کردند پیرزن به دلیل بیماری مرده است.

دیگر کسی توجهی به مرگ او نکرد و روز بعد با آمدن اعضای خانواده اش جسد دفن شد. دچار مشکلات مالی شدم بنابراین نامه ها را نوشتم و برای پسر مقتول فرستادم تا از او اخاذی کنم. اشتباهی پیامک درخواست پول را به گوشی دوستم ارسال کردم و راز یک ساله این جنایت فاش شد. با صدور قرار قانونی برای متهم، او روانه زندان شد و تحقیقات تکمیلی از وی ادامه دارد.

زوج جوان بوکانی از چنگال قاتل خاموش گریختند

مسوول روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان بوکان روز شنبه در این باره گفت: این زوج جوان دیشب در حال صرف شام به همراه مهمان خود بودند که ناگهان احساس سردرد و خواب آلودگی می کنند. در همین حال مهمان این زوج جوان دچار بیهوشی می‌شود و تلاش این زوج جوان نیز برای خارج شدن از منزل به جایی نرسیده و آنها نیز بیهوش می شوند.

وی افزود: تماس تلفنی یکی از بستگان این زوج جوان و بی پاسخ ماندن آن سبب می شود آنان تا به منزل مسکونی این زوج عزیمت کنند.

الماسی افزود: پس از آن که این زوج جوان در خانه را باز نمی کنند، بستگان آنها بلافاصله با شکستن درب منزل وارد شده و در همان بدو ورود متوجه نشت گاز می شوند.

وی گفت: بستگان این خانواده بلافاصله آنان را به اوراژنس بیمارستان شهید دکتر قلی پور منتقل کرده و کادر درمانی بیمارستان با اقدام سریع خود جان آنها را از خطر مرگ حتمی نجات دادند.

مسوول روابط عمومی شبکه بهداشت و درمان بوکان اضافه کرد: به گفته یکی از اعضای خانواده این زوج جوان، آنان پس از احساس سرگیجه و خواب آلودگی توان حرکت خود را از دست داده و با وجود آن که تا نزدیکی درب اتاق نیز آمده بودند قادر به باز کردن آن نشدند.

به گفته وی، دو نفر از این افراد از بیمارستان مرخص و یکی از آنها در بیمارستان تحت مراقبت قرار دارد.

الماسی یادآور شد: کارشناسان آتش نشانی دلیل نشت گاز از این منزل را در دست بررسی دارند.

انتهاي پيام/ز

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.