به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،بحران اوکراین که یک زخم کهنه از مناسبات رقابتی
روسیه و غرب بوده به مرحله ای رسیده که خیلیها آنرا یک دوره جنگ سرد جدید
می نامند و اگر چه برخی نخبگان و یا مقامات آمریکایی علاقه ای به پذیرش این
مفهوم جنگ سردی ندارند ولی شرایط فعلی و شدت تنش و نوع رفتارهای متقابل،
به خوبی تأییدکننده آنست.
با اینکه نخبگانی مانند ژوزف نای بعنوان
رئیس مشترک گروه راهبردی آسپن به همراه با اسکو کرافت (مشاور امنیت ملی
سابق آمریکا) اعتقاد دارد، شرایط موجود، "یک تنگنای راهبردی برای آمریکا و
کاخ سفید در قبال قلدرمآبی پوتین و عربده های اوست"! و در وضعیت
پارادوکسیکال قرار گرفته است و "الزامها و اولویت های واکنش فوری، منافع
مناسبات بلند مدت با روسیه را به خطر انداخته و باید نوعی توازن بین این دو
ضرورت با روسیه بوجود آید".
نخبگان آمریکایی و از جمله "نای"
فراتر از فرمولهای گذشته در تحقیر دیگران از طریق آمار های ملی، تولید نا
خالص، در آمد سرانه، منابع در آمدی از تکنولوژی و یا نفت و گاز، حضور در
دانشگاه های برتر جهانی و امثال آن، ابزاری در دست ندارند و در مقابل
ناتوانی آمریکا و غرب برای پاسخ مناسب به پوتین که برای منافع خود، اتهام
اشغالگری و مداخله نظامی در شرق و جنوب اوکراین را پذیرفته و انگشت خود را
روی کلید امکانات هسته ای استراتژیک خود قرار داده، حرفی برای گفتن ندارند.
جالب
است که اقدامات پوتین از سوی آمریکایی ها و نخبگان آمریکایی، رفتار کوته
فکرانه، قلدر مآب، جنگ طلبی غیر معمول، استفاده تجاوز کارانه از زور و
تبلیغات شدید توصیف می شود ولی همه سیاست های نظامی گرایانه و سرکوب گرانه
آمریکا در یک دهه گذشته و یا دهه های قبل، حکیمانه و سلیم ارزیابی می شوند،
حتی اگر بمب هسته ای در پایان جنگ علیه ژاپنی ها بکار رود.
ژوزف
نای و مقامات آمریکایی نمی توانند واقعیت های جدید صحنه منطقه ای و جهانی
را نادیده بگیرند. آنها همین دو هفته قبل شاهد شکست رژیم صهیونیستی بودند
که برای چهارمین بار در مقابل یک مردم ضعیف و تهی دست و با امکانات محدود
نظامی- دفاعی و تولید ناخالص ملی و در آمد سرانه زیر صفر در غزه و بسیاری
از آمارهای مطرح شده برای روسیه، توانستند در مقابل اسرائیل و همه آمارهای
جهانی آن و مخصوصا ارتش چهارم جهان پیروز شوند و هم اکنون هم اسرائیلی ها
با کابوس پیامدهای امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و رسانه ای آن
روبرو هستند.
آمریکایی
ها که از بیش از 30 سال گذشته ایران را تحریم کرده اند، در کنار تحریم،
توانایی های مالی و نظامی هولناکی داشتند که امروز به "دندانهای ریخته
شباهت دارند". اگر 30سال پیش، تحریم، ابزار جانبی در دیپلماسی و توانایی
مالی و نظامی محسوب می شد، امروز تحریم دیگران بعنوان مهمترین واکنش
آمریکایی و غربی، پیش از تأثیر گذار بودن، یک پدیده "مضحک" است.
پوتین
بنا به گزارشهای ناتو و غرب بخشی از اوکراین را اشغال کرده ولی کاخ سفید و
نخبگان آمریکایی، تحریم گاز و نفت روسیه را در دستور خود و شرکای اروپایی
قرار داده اند که این حربه هم با استقبال موثر این شرکاء همراه نیست.
اوباما که در سال های گذشته و در مقابل ایران، بارها از واژه "تمام گزینه
ها روی میز است" استفاده کرده، در حسرت امکان بکارگیری این گزینهها و
بویژه گزینه نظامی بوده ولی بخوبی از ناتوانی و عجز در بکار گیری آن در
هراس است.
ژوزف
نای و کاخ سفید دل خود را به این خوش کرده اند که روسیه در 30 سال آینده
از بین خواهد رفت و یا فروپاشی شده و بسیار کوچک می شود و سرانجام آن
تجزیه و کوچک شدن است ولی این واقعیت را نمی توانند پنهان کنند که تقریبا
در کمتر از بیست سال گذشته، سیاست های پوتین بخوبی در منحنی اقتصاد و رفاه
اجتماعی و پذیرش اعتماد مردمی مسیر ترقی و صعود را طی کرده است. حال آنکه
غرب در مسیر افول سیاست های و نفوذ در بیشتر مناطق جهان بسر برده است. آتش
بس در اوکراین پایان بحران در این کشور نیست بلکه بخشی از پازل ناتمام
منازعه قدرت است که برنده آن غرب نیست ولی پوتین بیشترین امتیاز را برای
منافع ملی خود کسب خواهد کرد.