به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران مشهد، حدیث سلسلهالذهب را کلام طلایی امام رضا(ع) میدانند؛ چراکه جانمایه، روح و بطن تفکر و بینش اسلامی بوده و از بزرگی کلام، ژرفای مضمون و صراحت بیان والایی برخوردار است.
شهرت نیشابور به مرکز علمی و حضور
دانشمندان فراوان در آن مسئلهای است که در منابع تاریخی معتبر ازجمله کتاب «تاریخ
نیشابور» تألیف حاکمنیشابوری به ثبت رسیده است ، ازاینرو
ورود امام به این منطقه و خروج آن حضرت از حساسیت ویژهای برخوردار بود و از برگهای
برنده و فرصتهای طلایی فعالیت امام رضا(ع) در آن برهه تاریخ محسوب میشد.
امام در مدت محدودی
که در شهر نیشابور اقامت داشتند، رابطهای عمیق و صمیمی با مردم آن شهر برقرار
کردند که در واقع پاسخی محبتآمیز به عاطفه سرشار ایرانیان به خاندان امامت و
ولایت بود. ایشان در هنگام ترک نیشابور
سخنی فرمودند که به حدیث سلسلهالذهب شهرت یافت، در اعتبار این حدیث هیچگونه
شبههای وجود ندارد، گرچه با متنها و عباراتی اندک متفاوت در کتب تاریخی و حدیثی نقل
شده است.
معروف است که ٢٤هزار
نویسنده در انتظار شنیدن حدیث بودند تا آن را ثبت کنند. حضرت فرمودند: «حدیث کرد
مرا پدرم، موسیبنجعفر و او از پدرش امام صادق(ع)...» همینطور سلسله سند را
ادامه دادند تا به پیامبر اکرم(ص) رساندند،که
پیامبر اکرم (ص) نیز فرمودند: شنیدم از جبرئیل که
گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ که فرمود: کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من
است پس هر کس داخل دژ و حصار من شود از عذاب من ایمن خواهد بود.
کلمه «لاالهالاا...» مجملترین و فشردهترین تعبیر از تمامیت معانی و مفاهیم «دین» است؛ حضرت رضا (ع) برای آن تعبیر «حصن حصین» و «محافظ مطمئن» را ذکر کردهاند که انسان را از هر حیث از مبتلاشدن به «عذاب» و آتش قهر و غضب الهی درامان میدارد.
در این حدیث، با همه فشردگی و کوتاهی
متن، ملاحظات فراوان و ریزنگریهای چندی آشکار است. امام(ع) باید در کوتاهترین
عبارت، بزرگترین رسالت را ایفا کند و چهره مکتب اهل بیت(ع) را از هرگونه افراط و
تفریط بزداید. ازاینرو نخست به توحید و اهمیت و
اصالت آن میپردازد تا اندیشه غالیان را در هم ریزد، سپس به رهبری حق و مسئله
ولایت اهل بیت(ع) اشاره میکند تا سستاندیشان و رویگشتگان از ولایت را هشدار دهد.
سرانجام امام رضا (ع)
برای آگاهی مردم از علت سفرشان، ضمن تذکر به توحید، جایگاه خود را بهعنوان
امام(ع) حق شرط توحید میشمارد تا مردم بدانند علیبنموسی(ع) حق رهبری و امامت
را از آن خود میداند و مأمون را غاصب خلافت میشناسد.
عالمان و محدثان شیعی و سنی بسیاری این حدیث را در کتابهای خود نقل و بر قدسی و متواتربودن و مسلسل و مستندبودن آن تاکید کردهاند. در منابع روایی دردسترس دانشمندان شیعی، شیخصدوق را باید نخستین فردی دانست که این حدیث را بهشکلی برجسته در کتابهای مختلف خود «الأمالی»، «التوحید»، «ثوابالأعمال» و «عیون اخبارالرضا(ع)» روایت کرده است.
انتهای پیام//