کارشناس فوتبال کشورمان گفت: ما در مواجه با تفکر کی روش برای تیم ملی به 2 مقوله برخورد کردیم که هیچکدام را به طور کامل انجام یافته ندیدیم و نتیجه‌ای با انجام 2 تفکر نصیب تیم ملی نشد.

به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران در زیر یادداشتی را از جلال چراغپور با هم می‌خوانیم:
 
وی گفته است: تفکر اول صرف نتیجه‌گرایی بود که در پای این تفکر تمام جنبه‌‌های فوتبال از جمله زیبایی فوتبال و کلاس فوتبال خلاصه در دفاع تیمی و حمله انفرادی شد این دستاورد 2 بازی با نیجریه و آرژانتین بود.

در صورتی که این تفکر ادامه پیدا می‌کرد در هر حال می‌بایست در بازی با بوسنی به حد تکامل خود می‌رسید همچنانکه از بازی نیجریه به آرژانتین شاهد تکامل این تفکر بودیم اگر چنانچه در بازی با بوسنی کی روش همین استراتژی را ادامه می‌داد در هر حال ما توانسته بودیم شاید با نتایج بهتر یکی از اتفاقات ویژه آسیا و خودمان را رقم بزنیم مثلا گرفتن 2 تساوی در جام جهانی که این ارزش فنی و کلاسیک خاص خودش را داشت اما به دلیل برآورد غلط کی روش از قدرت بوسنی و عدم شناسایی درست آنالیزورهای وی از نحوه حمله و قدرت هجومی بوسنی، کی روش و همکارانش تصمیم گرفتند برای مواجهه با بوسنی استراتژری قبلی را کنار بگذارند و کاری که در تمام دوران آماده‌سازی تیم و در تمام بازی‌های تدارکاتی انجام نداده بودند همان کار را برای بازی با بوسنی انتخاب کردند.

تیم ملی قبلا نشان داده بود که در فاز حمله با تیم‌های مقابل خود دارای استحکام دفاعی نیست.

کافی است بازی تیم ملی لبنان با تیم ملی در مقدماتی جام جهانی را به خاطر بیاوریم در آنجا دیدیم که تیم ملی در زمان حمله آسیب‌پذیر است و حتی در بازی‌های دیگر این نقیصه بزرگ تیم ملی واضح بود اما یک مرتبه در جام جهانی به دلیل یک بررسی اشتباه از قدرت حریف و انتخاب یک ریسک جنجالی و تبلیغاتی از سوی کی روش تمام داشته‌های ملی را روی کار آورد.

در نتیجه علاوه بر اینکه این جام جهانی هیچ دستاوردی از لحاظ سابقه و نه رکورد برای ما باقی نگذاشت و از مسابقات جام جهانی هم بازگشتیم.

حال سؤال این است کی روش را برای نتیجه می‌خواهیم یا فوتبال زیبا که در هر دو اینها چیز خاصی از کی روش ندیدیم.

ضمن اینکه ته‌مانده معماری 10 ساله تیم ملی به زودی به پایان می‌‌رسد.

بهتر این است که به دنبال یک مربی معمار یا معلم مربی باشیم که اولا همه چیز را فدای نتیجه نکند و در ثانی بتواند لااقل معماریی که ایویچ و بعد بلاژویچ انجام دادند و ثمره آن داشتن 10سال تیم ملی بود را برای تیم ملی انتخاب کنیم.

اگر کمی آینده‌نگر باشیم به طور قطع باید سرنوشت تیم ملی را از یکی از این دو دریچه ارزیابی کنیم و باز به خاطر داشته باشیم یونان 96، یونانی که با هاگل با تفکر دفاع تیمی و تک حمله‌ انفرادی توانست بر فراز جام ملت‌های اروپا بایستد.

و دیدیم که از سال 96 تا 2014 چه بر سر فوتبال یونان آمد.

با اینکه زمان پیوسته در حال گذشتن است و باید به فکر فوتبال ملی باشیم اما همه امیدواریم که واقعا با بینشی استراتژیک به انتخاب سرمربی تیم ملی فکر شود؛ مردم ما هم باخت شرافتمندانه و هم باخت غیرقابل انتظار را تجربه کردند؛ حال بایستی دید از این انواع باخت آیا حربه‌ای برای تیم ملی بسته می شود. آیا کلاسی برای فوتبال ما تعریف می‌شود؟ آیا این راه، روشی استراتژی و نگرشی به هر حال پایان خوبی در بیست سال آینده خواهد داشت؟

آیا این زمان نیست که لحظه به لحظه می‌گذرد و ما فقط جلوی پایمان را می‌بینیم؟ آیا کافی نیست که مسئولان یک سال یک سال برای تیم ملی فکر کنند؟ آیا نمی‌شود ما هم استراتژیک برای فوتبالمان فکر کنیم؟

ما هم سلایق مردم، سلایق بازی، روحیات نسل ما، روحیات نژادی، منطقه‌ای، تاریخی و همه آیتم‌های استیل بازی را تشکیل می‌دهند را به خدمت بگیریم.

امیدواریم مسئولان تصمیم‌گیر کمی هم عاقبت‌اندیش باشند.

انتهای پیام/‌
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار