تصوری که امروزه ما از مُد داریم، تصوری است که رسانه های غربی از مُد برای ما ساخته اند اما مُد تنها مُدغربی نیست، این گونه می توان بیان کرد که پیروی نکردن از مُد هم نوعی مُد است. ما بخواهیم یا نخواهیم در جریان یک مُد شنا می کنیم. از دیگرسو باتوجه به ریشه های مستحکم فرهنگی در جغرافیای بیرون از جهان مدرن و غرب، می توان ادعا کرد که پدیدۀ مُد می تواند با بهره گیری از این ریشه ها، بسیار متعالی و پیشرفته گردد و حتی مُد غربی را تحت تاثیر قرار دهد.
سنّت پوشاک کشورهای آسیای شرقی، خاورمیانه، افریقایی، لاتین و... آن چنان غنی است که علاوه بر این که توسط طراحان این کشورها به دنیای مُد راه یافته و با استقبال بسیار خوبی از سوی مردمان این کشورها نیز روبرو شده، حتی توانسته به عنوان سبک ها و شیوه های نو و متفاوت پوشاک، بر سبک پوشاک عمومی مردمان کشورهایی غربی و دیگر نقاط جهان تاثیر گذارده و بعضاً در غربی ترین شیوه های(استایل) پوشاک و مُد غربی تغییراتی اساسی ایجاد کند.
در ادامه علاوه بر این که مروری خواهیم داشت بر شیوه های مسلط مُد و مُدگرایی غربی، با معرفی برخی از جریانات نوپا اما متفاوت صنعت مُد که از فرهنگ غیرآنگلوساکسون مُد ریشه گرفته اند، سعی خواهیم کرد برخی از جریانات مُد که بیش از سایرین به فرهنگ ایرانی-اسلامی ما نزدیکند را معرفی نموده و همچنین نگاهی کلان داشته باشیم به آن چه امروزه مُد خوانده می شود. با این حال به نظر می رسد بررسی تاریخی مُد در کشورمان نیز برای ورود به این مباحث از اهمیتی بسزا برخوردار باشد و باتوجه به حوصلۀ این مقال بخشی از مباحث موردنظر را در شمارۀ بعدی این نوشته تقدیم خواهیم نمود.
نگاهی تاریخی به مُد و پوشاک در ایران
ساختار طبیعی فلات ایران در طول اعصار تاریخی این مرز و بوم و مرکزیتی که به دلیل داشتن پل ارتباطی بین شرق و غرب عالم داشت باعث شد که این سرزمین سالیان سال در معرض یورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گیرد. بدیهی است که این یورش ها توسط اقوامی که دارای فرهنگ و اعتقادات ویژه خود بودند صورت میگرفت و شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومی و سنتی جامعه به وجود میآورد.
بدین گونه قوم ایرانی که از اعصار باستان اعتقاد به پوشیدگی و مستوری زن داشت و حتی خدایان و الهههای خود را در اوج پاکی و قداست میپرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تأیید این دین بیش از پیش بر پوشیدگی زنان دقت میکرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت: «هجوم مغول بعینه نمونهای از این فشارها مبنی بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومی بود که پس از قدرت گرفتن حکومت های شیعی مذهبی چون سربداران و صفویان منتفی شد و زن ایرانی با پوشش همچنان به حضور خود در اجتماع میپرداخت.
پوشش در ایران باستان هم بنا به شرایطی که بوده است همیشه سبک و اسلوب خاصی داشتهاست. بررسیها نشان میدهد که پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بودهاست و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی بردهاند. اما این را بایستی درنظر داشت که پوشش کامل و آراسته همراه با تزیینات زنان در ایران سبک خاص خودش را داشته و برخی معتقدند، این پوشش کامل و آراسته به نوعی ریشه به وجود آمدن حجاب در دنیا است.
پوشش زنان در ایران باستان: حجاب در آیین زرتشت
ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجستهاست که میتوان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
دایرهالمعارف لاروس نیز به وجود حجاب زنان در ایران باستان اشاره میکند. در تفسیر اثنی عشری چنین آمدهاست: «تاریخ نشان میدهد که حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشتهاست.»
تاریخ پوشاک به طور کلی بخشی از تاریخ تمدن و فرهنگ انسان است و برای آگاهی از پوشش در ایران، باید فرهنگ مردم ایران را هم بررسی کرد. روند تاریخ تمدن و فرهنگ انسانی از زمانی آغاز شد که انسانها زندگی فردی و غارنشینی را رها کرده و هستههای ابتدایی نخستین جامعه بشری را پدید آوردند. از این رو در هر جامعهای بنا به شرایط زیر نوع پوشاک و پوشش زنان و مردان متفاوت شد: برای نمونه در جنگها بانوان مبارز ایرانی پوششی همچون مردان میپوشیدند که گواه این سخن جنگ سهراب با گردآفرید است که تا زمانی که کلاهخود از سر گردآفرید نیفتادهبود، سهراب به زن بودن او پی نبرده بود.
زرتشت در حدود بیش از هزار سال (و به روایاتی بیش از هزاران سال) پیش از میلاد مسیح، در کتاب یسنا بر عفت سرشتین در کنار پوشش ظاهری پافشاری کردهاست.
بر پایهٔ آنچه موبد «رستم شهرزادی» گفتهاست، پوشش زن باید به گونهای باشد که حتا یک تار موی او نیز آشکار نگردد. در خرده اوستا، چنین آمدهاست: «همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میکنیم».
در کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهای میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین میخوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده میکنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد. چنان که روسری آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربی است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری است».
پوشاک زنان و مردان در دوران ماد و هخامنشی
کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» دربارهٔ پوشش زنان در دوران مادها با تکیه بر نقوش برجستهٔ برجا مانده میگوید که پوشاک زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است. در ادامه دربارهٔ آن نقوش چنین مینویسد:«مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده میشوند. به نظر میرسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذاردهاند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»
به نظر میرسد که پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون پوشاک زنان در این دوره چنین نوشته شدهاند: «از روی برخی نقوش مانده ازآن زمان، به زنان بومی بر میخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاهاست. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که ازپهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل برروی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»
ویل دورانت دربارهٔ زنان در دوران هخامنشیان میگوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش (اختلاط) کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی که درایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.»
همچنین توسط یک هیئت روس در دره پازیریک قطعه فرشی کشف شدهاست که مراسم مذهبی را ترسیم میکنند که توسط چهار زن جشن گرفته شدهاست. آنها ایرانی الاصل هستند و لباس هخامنشی به تن دارند. رنگ پوست شخصیتها سفید، چشم هایشان قهوهای و موهایشان آبی است. در این فرش شباهت لباس زنان با مردان بسیار قابل توجهاست، فرضیهای که توسط هرودوت پیش از این تایید شدهاست.
پوشاک زنان و مردان در دوران اشکانیان و ساسانیان
در این دوران که نفوذ ادیان بودایی و مسیحیت از شرق و غرب، آیین زرتشتی را کمرنگ نموده بود، زنان ایرانی همچون گذشته دارای حجاب پوشیدهای بودهاند. در این باره چنین میخوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستیندار و یقه راست بودهاست. پیراهن دیگری داشتهاند که روی اولی میپوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بودهاست. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند.»
درجای دیگر آمدهاست: «چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی و یا سفید بودهاست. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر میافتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها میپوشانیدهاست.
در دورۀ ساسانیان، دین زرتشت توسط اردشیر، دین رسمى کشور شد و اوستا را ترجمه و آتشکده هاى ویران را بازسازى نمودند. زنان در این دوره همچنان داراى حجاب کامل بودند. در مورد پوشاک زنان این دوره چنین آمده است: «چادر که از دورههاى پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است، در این دوره نیز به صور مختلف مورد استعمال داشته است.»
از آنجا که زرتشت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در ایران کمبودى نمى دیده است، با تأیید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید تا با پندهاى، خود ریشه هاى درونى حجاب را تعمیق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استوارى حجاب معمول قرار دهد.
بررسی نقوش سنگی و طرحهایی از چندین بشقاب باستانی نشان میدهد که بانون ساسانی پیراهنی بلند با آستین یا بدون آستین، پرچین و گشاد می پوشیده اند و آن را با نواری در زیر سینه مانند زنان اشکانی جمع می کردند، از طرز قلم زنی و چین سازی پیراهن و دامن پیداست که در انتهای دامن بر پشت پا، پارچه ای اضافه و پرچین به آن دوخته اند. یقه پیراهن آنان اغلب گرد ولی یقه جلوباز تا پایین تر از سینه نیز دیده می شود. زنان ساسانی گاهی چادرگشاد و پرچین سر می کردند که تا ساق پا می رسیده است.
پوشاک زنان و مردان ایرانی در دوران اسلامی (صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه)
به دلیل توجه صفویان به آداب و رسوم و مذهب خاص ایرانی و مذهب اثنی عشری، رشته های گوناگون صنعت و هنر، پیشرفت شایانی داشته است، که در این میان پوشاک بانوان، با توجه به بافت خاص اجتماعی–مذهبی آن روزگار شکل خاصی به خود گرفت. پیراهن ها، اغلب رنگارنگ و گلدار و زربفت ابریشمی بود و روی آن قبای جلوباز بلندی تا مچ پا به پا می کردند و کمربندی به کمر می بستند، به صورتی که محکم روی کمر قرار نگیرد، کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبه دوزی شده، جوراب ساقه کوتاه پارچه ای ازجمله پوشاکی بودند که در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار می گرفتند.
زنان هنگام بیرون رفتن از خانه چادر بزرگ سفید یا بنفش رنگی، به سر می کردند که تمامی بدن آنان را می پوشاند و فقط جلوی صورت باز می ماند که به وسیله آن می توانستند پیش روی خود را ببینند.
در دوره نادرشاه افشار و خاندان او از تجملات لباس ها کاسته شد و جامه ها فرمی ساده تر به خود گرفتند. از خصوصیات جامه های این دوره کوتاه شدن دامن پیراهن ها(بلوز) و قبا بود و فرم شلوار(تنگ یا گشاد) و جنس وتزیینات آن اهمیت بیشتری پیدا کرد. در دروه زندیه عموما زنان پیراهن تنگی در بر می کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابریشم بود. یقه گرد(بدون یقه) که در وسط آن چاکی بوسیله روبان یا دکمه در زیر گلو بسته میشد. در مواقع احتیاج روی پیراهن، اغلب ارخالق(کت بلندی است که تا نصف بدن را می پوشاند) آستین سنبوسه یا کلیجه(کت بلندی که تا روی ران می رسید روی ارخالق می پوشیدند) آستین کوتاه می پوشیدند.
زنان این دروه مانند مردان، شلوار گشاد و بلندی که از پارچه های راه راه که بطور مورب دوخته می شد به پا می کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتا بلندی می پوشیدند که تا وسط ساق پا می رسید.
زنان در این دوره روی سرخود توری یا پارچه زیبایی را به طور آزاد انداخته و با زیور و زینت، موهای خود را می آراستند. کفش آنها نعلین یا ساغری نوک برگشته بود که فقط اندکی از سر انگشتان پا در داخل آن قرار می گرفت. زنان هنگام خروج از منزل چادرسیاه یا بنفش یا نیلی تند به سر می کردند و روی خود را با روبنده، کاملاً می پوشاندند.
لباس و مُد قاجاریه، شاید دیرپاترین مُد ایرانی در دورۀ معاصر باشد. نبود ارتباطات، نبود امکان تنوع در پوشاک و خصایص فرهنگی مردمان باعث شد، ده ها سال کم و بیش یک مُد ثابت در دوره قاجار تا پهلوی اول حاکم باشد.
لباس مردان در دوره قاجار چیزی بیش از این نبود؛ پیراهن زیر یا زیرپوش ـ زیرپیراهنی امروز ـ پیراهن رو، جلیقه، قبا یا جبه، شال کمر و کمربند، سرداری، عبا و شنل و کلاه معروف قجری که استوانه ای کوتاه بود.
در دوره قاجاریه، مفهوم مُد برای زنان چندان معنایی نداشت، زیرا ارتباطات اجتماعی زنان بسیار محدود بود. زنان در دورۀ قاجار، دامن شلواری، چارقد، چادر، روبنده، پیچه یا نقاب می پوشیدند. با وقوع انقلاب مشروطه در آخرین سال های دورۀ قاجار موجی از مُدهای اروپایی روانه ایران شد؛ مُدگرایان ایرانی در این دوره، شیفته مُدهای فرانسوی بودند.
رضاشاه و کشف حجاب پس از بیش از 2000 سال
دهه ۲۰ شمسی را باید یک مبدا در تحول لباس و تیپ ایرانی به شمار آورد. رضاشاه در راستای برنامه های مدرنیزاسیون اجباری خود لباس «متحدالشکل» را از ابتدای سلطنت ۱۶ساله اش در دستور کار خود قرار داد. ممنوعیت لباس قجری، ممنوعیت حجاب، اجباری شدن کت و شلواروکلاه پهلوی و درنهایت کلاه شاپو و در یک کلام «فرنگی شدن از فرق سر تا نوک پا» در دوره رضاخان، یونیفرم های اداری و نظامی ایران از آلمانی ها کپی برداری می شد و حتی سبیل هیتلری پدیده نوظهور تیپ ایرانی در سال های قبل از شهریور ۱۳۲۰ بود که تا سال ها در فرهنگ عامه ایرانی حاضر بود.
سقوط رضاشاه و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، مهم ترین حوادث دهه ۲۰ شمسی است. اتفاقاً هرکدام از این رویدادها، اثر مستقیم و قابل تاملی بر تیپ و لباس ایرانی داشت. در این فضا حتی در طراحی جدید لباس های نظامی ایران، کاملااز الگوی آمریکایی کپی برداری شده بود و یونیفرم های نظامیان ایرانی شباهت عجیبی به یونیفرم های آمریکایی داشت. دهه ۲۰ را می توان دهه کلاه شاپو نامید!
مُد و لباس در دورۀ محمدرضاشاه ؛ دهۀ ۵۰ ؛ تحول در مُد ایرانی
شهرهای بزرگ به دلیل خصوصیات اجتماعی، اقتصادی و ارتباطات فرهنگی همیشه محل صدور مُد و لباس به شهرهای کوچک و حتی روستاها بود. دو نیروی موثر در گسترش مُد و مُدگرایی، زنان و جوانان بودند؛ در دهۀ۵۰ این دو نیروی موثر با تمام قوا به دنبال مُد بودند و مُد و لباس ایرانی در دهۀ ۵۰ تحت تاثیر دهۀ ۷۰ میلادی غرب، دچار یک تحول بزرگ شد.
در دهۀ۵۰ خورشیدی، مجلات و ژورنال های غربی سهم عمده ای در مُدگرایی جامعه به عهده داشتند، جریان رسمی نشریات وابسته به رژیم پهلوی ـ مثل زن روز، اطلاعات جوانان و… این موج را تقویت می کردند. ازسوی دیگر گروه های پانک، هیپی ها، آرایش موی مخصوص بیتل ها، جوانان شهرنشین ایرانی را تحت تاثیر قرار داده بود.
مُد و لباس پس از پیروزی انقلاب؛ «مُد انقلابی»
مُدی
که پس از انقلاب اسلامی به وجود آمد را می توان به روشنی در نوع پوشش پیش از انقلابِ
رهبرانِ انقلاب اسلامی دید. مُد ساده و بی آلایش. موی بلند، عینک های فریم کائوچویی،
شلوارهای پاچه گشاد، پیراهن های یقه باز و کت هایی که یقه آنها روی پیراهن پخش می شد،
مهم ترین المان مدل های دهۀ ۵۰ بود. اگر به فیلم های دوران انقلاب نگاه کنیم، بسیاری
از جوانان چنین ظاهری داشتند.
با این حال مُد دهۀ۱۳۶۰شمسی را به جرات می توان مُد اصیل انقلابی نامید. با پیروزی انقلاب اسلامی و عقب نشینی مُد و فرهنگ غربی در سطح جامعه و حتی در شهرهای بزرگ، فرهنگ پوشش ایرانیان نیز دچار تحول شد. میل به ساده زیستی، دوری از مُد و جنگ تحمیلی هشت ساله، همه و همه باعث شد اصولاً مُد در سال های دهۀ۶۰ شمسی به حاشیه برود. لباس مردان ایرانی در این سال ها به شلوارهای پارچه ای گشاد و پیراهن های ساده تغییر یافت. لباس رسمی و اداری در این سال ها هم کت و شلوار بدون کراوات بود.
لباس
های ساده و توجه به باطن بیش از ظاهر خود سبب شد تا نوع خاصی از پوشش پس از انقلاب
به وجود آید که می توان آن را «مُد انقلابی» نامید. ریش
و سبیل یا سبیل تک آرایش معمول صورت مردان ایرانی در این دهه بود.
در دهه ۶۰، کراوات به عنوان نمادی از فرهنگ غربی به حاشیه رفت و به تیپ های خاصی از جامعه منحصر شد.در این دهه معدودی از افراد بودند که لباس و ظاهر خود را با سبک و سیاق روز دنیا هماهنگ می کردند. این افراد بیشتر از فرهیختگان و طبقه های بالای اجتماعی بودند.
مُدی که پس از انقلاب اسلامی به وجود آمد را می توان در نوع پوشش پیش از انقلابِ رهبران انقلاب اسلامی دید؛ «مُد ساده و بی آلایش»
پوشش زن ایرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با
پیروزی شکوهمند انقلاب و گفتمان اسلامی و تحول خواه در جریان انقلاب سال 57، تحولی
اساسی در جایگاه و مقام زنان در جامعه به وجود آمد که بی شک این تغییر و تحولات
اساسی، در ظاهر زنان ایرانی نیز بی تاثیر نبود. مانتو به عنوان یک لباس ایرانی زنانه
از همان ابتدای انقلاب، درکنار چادر به عنوان پوشش رسمی زنان ایرانی مطرح بود و با
گذشتن از سال های ابتدایی انقلاب، در دهه 60 به تن پوش غالب زنان ایرانی تبدیل شد.
در دهه ۶۰ عملاً مُد و مُدگرایی به حاشیه رفته بود و مُدپرستان معدود آن دوره که تحت
تاثیر فیلم های قاچاق هندی و هالیوودی به سر و وضعشان می رسیدند، اگر پا به خیابان
می گذاشتند، با برخورد گشت هایی که مسئول برخورد با مظاهر غربی و بدحجابی بودند، مواجه
می شدند و به طور خلاصه می توان گفت که در دهۀ 60 فضای انقلابی حاکم بر جامعه و
نیز در ادامه اتمسفر معنوی و خاصی که در اثرحملۀ متجاوزان بعثی به کشورمان، میان
اقشار و آحاد جامعه به وجود آمده بود، مردم را به سمتی برده بود که هرچه بودند،
دغدغۀ مُد نداشتند و به شئون آن بی تفاوت بودند.
دهه 70 و 80؛ تحول دوباره مُد ایرانی
با پایان جنگ و از میان رفتن الزامات خاص اقتصادی و سیاسی آن از یک سو و آغاز دورۀ تاثیر همه جانبه رسانه هایی چون ویدئو و ماهواره، دوباره موج مُدگرایی در جامعه آغازشد. کاهش سختگیری ها و افزایش واردات البسۀ خارجی هم در تشدید این فضا موثر بود.
دهۀ ۷۰ کم کم شلوارهای پارچه ای جای خود را به جین های تنگ داد و پیراهن های معمولی مردانه به تی شرت تبدیل شد، آرایشگاه های مردانه دیگر فقط وظیفه کوتاه کردن موها را به عهده نداشتند.
مدهای زودگذر و دیرگذر مرتب به جامعه می آمد، حتی برخی سریال های تلویزیونی الهام بخش لباس و مُد بودند، مثلاً مدل لباس شعبان بی مخ در سریال هزاردستان. باعث تولد مانتوی خفاشی یا هزاردستانی در آن سال ها شد. مدل های مختلف روسری و مانتو و تنوع در این حوزه، اتفاق مهم لباس زنانه ایرانی در دهۀ ۷۰ بود. در این دهه، همچنان سبیل به عنوان یک نماد مردانه جای خود را حفظ کرده بود، اتفاقی که البته خیلی دوام نیاورد!
دهه ۸۰، دهه اینترنت بود. مُد و مُدگرایی اگر تا قبل از آن از پنجره تنگ ویدئو و ماهواره سلانه سلانه به خانه ها و میان جوانان و مردم می آمد، حالااز بزرگراهی به نام اینترنت مستقیماً به خانه ها می آمد. سرعت تحول مُد در دهه ۸۰، سریع ترین دوره بود، به طوری که شاید هرسال یک مُد در جامعه می آمد و برچسب «دِمُده» یا «از مُدافتاده» به لباس های نه چندان کهنه داخل کمدها می خورد. مانتوفروشی آنقدر زیاد و متنوع بود که قیمت آن کمتر با افزایش روبه رو می شد و جزو متنوع ترین و ارزان ترین تن پوش های دهه ۸۰ بود.
در دهۀ۸۰ بود که سبیل از فرهنگ مُد و ظاهر بسیاری از ایرانی ها رخت بربست. در عکس های این دهه، دوباره ردپای پنهان و آشکار کراوات دیده شد، در دهۀ۸۰، افراط در مُد به حدی رسید که پلیس دوباره مانند سال های دهۀ۶۰ به برخورد مستقیم با گونه های افراطی و ناهنجار مُد و مُدگرایی پرداخت. داستان مُد و مُدگرایی به نظر پایانی ندارد و حال ما در سومین سال دهۀ۹۰ خورشیدی، میراث دار این فرهنگ هستیم.
موخره:
چنان چه پیش تر نیز گفته شد، غالباً جوانان و زنان بنابه دلایلی خاص گرايش بيشتری به مُد و لباس دارند و وجود اين ویژگی، فرصتی مغتنم برای فعالان عرصۀ پوشاك و مسئولان فرهنگی كشور برای ارائه الگوهای ايرانی-اسلامی خلاقانه را فراهم می سازد.
فرهنگ غنی و چندهزارساله ايرانی قابليت گرانبهايی برای طراحان مُد و لباس است كه می توان به وسيله آن برچالش «بحران هويت» و «هويت يابی» جوانان فائق آمد. گرچه گسترش رسانه ای و فن آوری اطلاعات فرهنگ ملی و بومی را تهديد می كند امّا استخراج و معرفی هزينه هنرمندانه ظرفيت ها و توانمندی های زيبای فرهنگ اقوام كهن ايرانی در زمينه البسه و پوشاك و تلفيق طرح ها و رنگ ها در توليد پوشاك می تواند اين تهديد را به فرصت مبدل سازد.
امروزه مهندسی فرهنگ در لباس براساس زندگی به سبك ايرانی-اسلامی يك ضرورت اجتناب ناپذير بوده و متوليان امر بايد برای تثبيت هويت ايرانی از مبانی روان شناختی طيف های مختلف جامعه بهره برداری كنند و با اتخاذ روش های مناسب و رعايت اصول فنی در جهت برند سازی لباس ايرانی اسلامی گام بردارند.
ازسویی به نظر می رسد برای حرکت در مسیر اصولی و گام برداشتن در روندی روبه رشد، می بایست ابتدا شناختی جامع نسبت به تاریخچه و گذشته در اختیار داشته باشیم.