بعد
از عملیات ثامنالائمه و از زمان فرماندهی شهید صیاد و آقای محسن رضایی،
نوعی روش همکاری ابداع شد. شهید صیاد شیرازی در زمانی که در کردستان
میجنگید، از همکاری با برادران سپاه تجربهی خوبی داشت. در آنجا قرارگاه
مشترکی میان ارتش و سپاه ایجاد کرده بود و از ابتدای طراحی عملیات تا پایان
عملیات با هم تشریک مساعی میکردند. ایشان زمانی که به فرماندهی نیروی
زمینی منصوب شد و به جبههی جنوب آمد، همین تجربه را تکرار کرد. قرارگاه
مشترکی بین ارتش و سپاه به نام قرارگاه کربلا ایجاد کرد که در آن کارشناسان
ارتشی و افسران عملیات ارتش و برادران سپاه با هم طرحها را تهیه، بررسی و
اجرا میکردند.
این
قرارگاه در هنگام عملیات دو فرمانده داشت؛ یک فرماندهی ارتشی و دیگری
فرماندهی سپاهی. البته ممکن است این سبک فرماندهی از نظر علمی کار درستی
به نظر نرسد و کار قابل دوامی هم نباشد، اما تا پایان عملیات بیتالمقدس
توانستیم از این شیوه استفاده کنیم. آن موقع برادران سپاهی تازهکار بودند و
تازه در جنگ تجربه میآموختند. لذا بیشتر در طرحهای دفاعی از نظرات
طراحان ارتشیها استفاده میکردند. لذا اختلافات چندان قابل ملاحظه نبود و
کار پیشرفت داشت. این یکی از عوامل مهم توفیقاتی بود که در این عملیاتها
به دست آمد. بنابراین همکاری در این سطح، یکی از عوامل اصلی توفیقات
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این عملیاتها بود. ولی اینکه هر
قرارگاه دو فرمانده داشته باشد، مبنای علمی نداشت. لذا این دوگانگی نتوانست
در عملیاتهای بعدی با موفقیت همراه باشد.
مأموریتهای هر کدام از دو نیرو در این عملیات چه بود؟
در
عملیات بیتالمقدس مأموریت همهی نیروها دفع تجاوز بود. این هدف بین همهی
نیروها مشترک بود و نیروهای ارتش و سپاه ادغام شدند. حتی فرماندهی هم
مشترک بود. همه دنبال یک هدف بودند. همه دوشادوش یکدیگر، از فرماندهان دسته
تا ردههای بالاتر، نیروها ترکیب شده بودند و نیروهای ارتش، سپاه و بسیج
کنار هم میجنگیدند.
برای
این عملیات اهدافی در نظر گرفته شده بود. در پایان این عملیات، چقدر از
این اهداف محقق شد و چه نتایج خواسته و ناخواستهای داشت؟
طرحی
که ابتدا برای عملیات بیتالمقدس تهیه شده بود در واقع چهار مرحله داشت.
در مرحلهی چهارم، نیروها میبایست بدون اینکه وارد خرمشهر شوند، از
منطقهی شلمچه به سمت بصره میرفتند. با این کار خودبهخود خرمشهر در
اختیار ایران قرار میگرفت و نیازی نبود به اینکه ایران نیرویی صرف آن کند.
اما چون در سه مرحلهی اول عملیات، تقریباً نیروهای موجود فرسوده و مصرف
شده بودند، ما نیروی کافی برای انجام مرحلهی چهارم را نداشتیم.
سردار
محسن رضایی در کتاب «جنگ به روایت فرمانده» میگوید: نیروهای بسیج و سپاه
روزافزون بودند. نیروهای سپاه و بسیج، بهواسطهی حضور نیروهای مردمی در
جبههها، مثل بهمن بزرگ میشدند. مثلاً در عملیات طریقالقدس، شش هزار نفر
نیرو داشتیم، در عملیات فتحالمبین تعداد ما دو برابر شد و دوازده نفر نیرو
در اختیار داشتیم و در عملیات بیتالمقدس، مجدداً نیروهای ما دو برابر شد و
قریب سی هزار نفر نیروی رزمی داشتیم. این تعداد بهعلاوهی لشکرهای ارتش
باعث شد که در مجموع حدود هفتاد هزار نفر نیروی رزمی در عملیات بیتالمقدس
شرکت داشته باشند. اما برای اجرای چهار مرحلهی عملیات، نیروهای بیشتری
مورد نیاز بود و ما در آن زمان نتوانسته بودیم بیش از این نیرو بسیج کنیم.
لذا در 25 روز جنگ، این نیروها فرسوده شدند و ادامهی جنگ برایشان مشکل شد.
بنابراین مرحلهی چهارم جنگ به رفتن داخل خرمشهر اختصاص یافت. در حالی که
هدف طرح اولیه، رفتن به سمت بصره و محاصرهی خرمشهر بود که براساس آن،
خودبهخود خرمشهر در اختیار ما قرار میگرفت. ولی این طرح عملی نشد و ما
نتوانستیم از اروند عبور کنیم و به سمت بصره برسیم. البته شلمچه را هم
گرفتیم و خرمشهر را آزاد کرده بودیم و عملاً ما به خواستهی اصلیمان که
آزادی خرمشهر بود رسیدیم، اما نتوانستیم به سمت بصره حرکت کنیم.
بعد
از آزادسازی خرمشهر، این ایده مطرح شد که با آزادسازی خرمشهر به هدفمان که
بیرون راندن متجاوز بود، رسیدیم. لذا ادامهی جنگ توجیهی ندارد. چرا جنگ
بعد از آزادسازی خرمشهر همچنان ادامه پیدا کرد؟
برای
قضاوت و اظهارنظر در اینباره باید شرایط محیطی آن زمان را در نظر بگیریم.
در آن زمان، ما از یک تجاوز سخت و ناجوانمردانه رها شده بودیم و
میتوانستیم حتی دشمن را تعقیب کنیم. به عبارت دیگر، توازن قوا به نفع ما
تغییر کرده بود. ابتدای جنگ، عراق دوازده لشکر آماده داشت، ولی بعد از
عملیات بیتالمقدس لشکرهای عراق از همه پاشیده شده بودند و در حال فرار
بودند. از نظر نظامی این توجیه وجود داشت که از موفقیت بهدستآمده استفاده
کنیم و جنگ را تا دستیابی به اهدافمان، از جمله ساقط کردن و تسلیم کردن
دشمن، ادامه بدهیم. بر همین اساس، جنگ ادامه پیدا کرد. البته مردم و
رزمندگان هم برای ادامهی جنگ انگیزه داشتند. چون توانسته بودند مناطق
اشغالی را از تصرف دشمن خارج کنند و دشمن را در خاکش تعقیب کنند. این موضوع
به مردم و رزمندگان انگیزهی مضاعف داده بود.
از
طرفی حضور نیروهای عراق در آن سوی اروند، که قریب چهارصد متر عرض دارد،
تهدیدآمیز بود و بایستی حداقل چهل کیلومتر دورتر میشدند تا آتش سلاحهای
دوربردشان به خرمشهر و آبادان نرسد. بنابراین بحثهای مختلفی در این خصوص
مطرح شد. حدود یک ماه مذاکرات فراوان و کار کارشناسی انجام شد. نهایتاً عقل
جمعی تصمیم گرفت که جنگ ادامه یابد.
دیپلماتهای
ما نقل میکنند که سایر دیپلماتها از کشورهای دنیا، زمانی که خاک کشور ما
در اشغال دشمن بود، ما را در مجامع بینالمللی تحویل نمیگرفتند. اما
زمانی که عملیات بیتالمقدس انجام شد و توانستیم سرزمینهای خود را از
اشغال دشمن خارج کنیم، جبههی دیپلماسی ما نیز تقویت شد. لذا دیپلماسی نیاز
به پشتوانهی قوی و قدرت نظامی دارد.
در
آن شرایط، شاید معقولتر به نظر میرسید که بتوانیم بدون جنگ به
خواستههایمان برسیم. یکی از خواستههای ما این بود که عراق از ادعایش مبنی
بر تجدید نظر در قرارداد 1975 الجزایر صرفنظر کند. ولی عراق همچنان بر
ادعای غیرمنطقیاش اصرار داشت و همهی کشورهای حامی عراق هم از آن حمایت
میکردند. حتی از آن پس، به عراق کمکهای بیشتری هم کردند. بهعنوان نمونه،
کشورهای حاشیهی جنوبی خلیج فارس، از صدور انقلاب اسلامی به کشورهایشان
احساس نگرانی میکردند. یعنی مطلوب آنها این بود که جنگ ادامه پیدا کند و
ملت، کشور و انقلاب ایران تضعیف و جمهوری اسلامی ایران سرنگون شود. لذا
امکان تحقق اهداف از طریق مسالمتآمیز وجود نداشت. بنابراین یکی از عوامل
ادامهی جنگ همین کشورهای خارجی بودند.
عملیات آزادسازی خرمشهر چه بازتابهای بینالمللی در سطح منطقه و جهان داشت؟
پس
از عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر، نهایتاً ارتش عراق شکست و خروج
خود از خرمشهر را تأیید کرد. بنابراین رسانههای بینالمللی نیز به سقوط
خرمشهر اعتراف کردند. قبل از این شکست، قدرتهای جهانی با تحمیل جنگ به
جمهوری اسلامی ایران، تصورشان این بود که ایران در این جنگ شکست خواهد خورد
و از شعارها و آرمانهای خود دست خواهد کشید. اما اینگونه نشد و ایران
سرزمینش را از اشغال خارج کرد.
بعد
از این عملیات، کارشناسان خارجی شروع به نظریهپردازی کردند. یکی از
کارشناسان در روزنامهی اشتوتگارت آلمان نوشت: «بازپسگیری شهر بندری
خرمشهر توسط نیروهای انقلابی آیتالله خمینی، نتیجهی جنگ را بعد از بیست
ماه به نفع آنان تغییر داد. نتیجهای که هیچکس تصور آن را نمیکرد.
نتیجهای که میتواند دگرگونیهای شگرفی در جهان به وجود آورد.» ایران در
واقع مخالف وضع موجود آن روز جهان بود. موفقیت ایران در این عملیات بیانگر
این بود که علیرغم خواست ابرقدرتها، ایران موفق شده سرزمینهایش را از
اشغال نجات دهد و در واقع حرفش را پیش ببرد، حقانیتش را اثبات کند و به
آرمانهایش نزدیکتر شود. بنابراین یکی از بازتابهای جهانی آثار این
پیروزی، ترس دشمنان ایران از بروز تغییرات عمده در سطح جهان، از طریق
الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران و امکان صدور انقلاب بود. به هر حال
دشمنان با این تصور در مقابل ما صفآرایی کردند.
تایمز
لندن هم آن زمان گزارشی نوشت با این مضمون که «در آغاز جنگ، برای ارتش
عراق تصرف خرمشهر، پنج هفته به طول انجامید؛ یعنی حدود 35 روز، در حالی که
اکنون برای ایران زمان بازپسگیری آن کمتر از دو روز بوده است.» یعنی ایران
در ابتدای جنگ 35 روز مقاومت کرد و عراقیها با آن ارتش مجهز توانستند
خرمشهر را بعد از 35 روز از ایران بگیرند، حالا ایران آنقدر قوی شده که
توانسته دو روزه خرمشهر را پس بگیرد.
در
بخش دیگری از گزارش تایمز لندن، در خصوص علل این پیروزی آمده بود: «شور و
شوق اسلامی و ناسیونالیسم ایرانی موجب شد که ایرانیها بتوانند تهاجم
عراقیها را دفع کنند.» این گزارش بیانگر این حقیقت بود که با تدبیر حضرت
امام (ره)، ایران توانسته از پتانسیل همهی ملت استفاده کرده و چنین قدرتی
را ایجاد نماید. اینها محاسباتی بود که غرب انجام میداد. به هر حال
عملیات بیتالمقدس باعث شد که بعد از آن، دنیا با نگاه دیگری به ایران
بنگرد.
عملیات بیتالمقدس چه تأثیری بر استراتژی جنگی ایران و عراق داشت؟
بعد
از این عملیات، وقفهای یکماهه در جنگ ایجاد شد. در حالی که در آن زمان
یا میبایست جنگ را تمام میکردیم یا باید یک نیروی آماده را ایجاد
میکردیم که بتوانیم دشمن را تعقیب کنیم. در این صورت، شاید آن روز
میتوانستیم تا بصره برسیم، ولی یک ماه وقفه تا عملیات رمضان باعث شد که
عراق از همهی قدرتهای خارجی و پشتیبانیکنندهی خود استفاده کرده و مواضع
خود را تقویت نماید. مثلاً کشورهای عربی، پولهای سرشاری را به عراق
سرازیر کردند؛ کارشناسان مختلفی از کشورهای جهان به عراق آمدند و به صدام
مشورت دادند.
عراقیها
توانستند زمین منطقهی شرق بصره را، که یکی از اهداف راهبردی و منطقهی
مورد علاقهی ما بود، مسلح و نیروهای موجود در آن منطقه را تقویت نمایند.
در این راستا، در مدت کوتاهی موانع بسیار زیادی ایجاد کردند و در پشت آن
موانع سنگر گرفتند. این مقدمات، قدرت دفاعی ارتش عراق را بیشتر کرد؛ یعنی
عراق در یک لاک دفاعی قوی فرورفت و معمولاً نیروهای ما در هرکدام از
عملیاتهایی که بعد از عملیات بیتالمقدس انجام میدادند، بعد از چند روز،
با پاتکهای خیلی قوی و سنگینی از سوی ارتش عراق مواجه میشدند. بهعنوان
نمونه، در عملیاتهایی مثل رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر1، خیبر و بدر و
سایر عملیاتهای مشابه، ما توفیقات کمتری داشتیم. علت آن هم مشخص بود.
مسلماً زمانی که ارتش عراق در خاک خودش دفاع میکرد، سرباز عراقی انگیزهی
بیشتری برای دفاع داشت. اگرچه ارتش عراق و سایر کشورهای حامیاش هزینهی
بیشتری برای دفاع پرداخت کرده بودند.
ابتکارات و ابداعاتی که در عملیات بیتالمقدس صورت گرفت چه بود؟
در
عملیات بیتالمقدس اصلیترین ابتکار ما همان اصل غافلگیری بود؛ یعنی ما
توانستیم چهار پل بزرگ پیامپی به طول حدود 1200 متر بر روی رودخانهی
کارون احداث کنیم. اگر این 1200 متر پل را سوار کامیون کنیم، حدود 500
کامیون میشود. حجم بالای جابهجایی برای انتقال این پلها، تحرک عظیم
خودرویی را میطلبید که میتوانست موجبات کشف عملیات را باعث شود، لیکن با
لطف و عنایت خداوند متعال این موضوع از دید دشمن پنهان ماند. بنابراین برای
جلوگیری از کشف عملیات، مجبور بودیم که این نقلوانتقالات را یا در شب و
یا در نقاط پوشیده از گیاه، مثلاً در جنگلها انجام بدهیم.
عملیات
آمادهسازی و انتقال پلها حدود یک ماه به طول انجامید. این سطحههای پل
از نقاط مختلف به منطقهی عملیات منتقل شدند که کمترین مسافت آن حدود 260
کیلومتر بود و خوشبختانه همهی این تحرکات از دید ارتش عراق پنهان ماند. در
غیر این صورت، ما نمیتوانستیم دشمن را غافلگیر کنیم. البته این غافلگیری
براساس تجارب بسیار زیادی که در عملیاتهای گذشته به دست آمده بود انجام
شد. لذا توانستیم تحرکات عظیمی را که برای این عملیات لازم بود به دور از
چشم دشمن انجام بدهیم. همچنین یکی از مهمترین مباحث دربارهی عملیات
بیتالمقدس، همین موضوع عبور از رودخانه است. عراق هیچوقت فکر نمیکرد ما
بتوانیم چهار لشکر با آن همه تجهیزات نظامی، تانک و نفربر و ادوات نظامی را
از رودخانهی کارون عبور بدهیم. لذا این مهمترین عامل موفقیت و ابتکار
نظامی رزمندگان اسلام در آن زمان بود.
این عملیات چه تأثیری بر ابعاد سیاسی و دیپلماتیک ایران داشت؟
تا
زمانی که سرزمین ایران در اشغال دشمن بود، ما از نظر سیاسی و دیپلماسی
حرفی برای گفتن نداشتیم. دیپلماتهای ما نقل میکنند که سایر دیپلماتها از
کشورهای دنیا، زمانی که خاک کشور ما در اشغال دشمن بود، ما را در مجامع
بینالمللی تحویل نمیگرفتند. اما زمانی که عملیات بیتالمقدس انجام شد و
توانستیم سرزمینهای خود را از اشغال دشمن خارج کنیم، جبههی دیپلماسی ما
نیز تقویت شد. لذا دیپلماسی نیاز به پشتوانهی قوی و قدرت نظامی دارد.
بنابراین مواضع ایران دقیقاً بعد از عملیات بیتالمقدس در مجامع جهانی
تقویت شد. چون فهمیدند که ایران این قدرت و پتانسیل را دارد که سرزمینهای
خود را از دشمن پس بگیرد.
به
عبارت دیگر، این عملیات عمدهترین اثر را بر دیپلماسی کشور ما داشت. از
این پس دیگر حرف ما در دنیا خریدار داشت. حتی شورای امنیت شش روز بعد از
تجاوز عراق، فقط یک قطعنامه صادر کرد و چشم خود را نسبت به وقایع جنگ بست.
اما بعد از 21 ماه (زمانی که عملیات آزادسازی خرمشهر انجام شد) دومین
قطعنامه را صادر کرد. چون دیدند ایران در حال پیشروی به سمت اهداف خود است.
در واقع قطعنامهی دوم زمانی صادر شد که مانعی برای حرکت نظامی ایران
باشد. بنابراین عملیات بیتالمقدس اثر فوقالعاده زیادی روی دیپلماسی ایران
گذاشت و ایران را از این بابت مقتدرتر کرد.
در عملیات بیتالمقدس، استعداد نظامی و نیروی عملکنندهی ایران چقدر بود؟
در
این عملیات، حدود هفتاد هزار نفر نیروی رزمی عملکننده داشتیم. البته
نیروی دفاعی ما در طول جنگ، همواره از سیصد تا پانصد هزار نفر متغیر بود.
البته باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که مرزهای مشترک ما با عراق،
یک مرز طولانی 1400 کیلومتری است؛ از «دهانهی فاو» شروع میشود تا
ارتفاعات «دالامپر داغ» در شمالغرب کشور. ما مجبور بودیم نیروهایمان را در
طول این مرز تقسیم کنیم. چون هر قسمتی از این مرز نفوذپذیر بود. از آن طرف
در منطقهی کردستان دو لشکرمان با عناصر ضدانقلاب درگیر بود. تا آخر جنگ
این وضعیت ادامه داشت، ولی من فکر میکنم برای این عملیات، حدود هفتاد هزار
نفر نیرو بسیج کردیم.
شهید
صیاد شیرازی زمانی که در کردستان میجنگید، از همکاری با برادران سپاه
تجربهی خوبی داشت. در آنجا قرارگاه مشترکی میان ارتش و سپاه ایجاد کرده
بود. وی زمانی که به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و به جبههی جنوب آمد،
همین تجربه را تکرار کرد. قرارگاه مشترکی بین ارتش و سپاه به نام قرارگاه
کربلا ایجاد کرد که در آن کارشناسان ارتشی و برادران سپاه با هم طرحها را
تهیه، بررسی و اجرا میکردند.
شما به وقفهی یکماههی بعد از عملیات بیتالمقدس اشاره کردید. علت این وقفهی یکماهه چه بود؟
بعد
از عملیات بیتالمقدس، برای ورود به خاک عراق تردید وجود داشت. همین تردید
باعث شد که این وقفه ایجاد شود. بعضیها میگفتند که امام مخالف ورود به
خاک عراق است، ولی بعضی دیگر میگفتند باید دشمن را تنبیه کنیم. بعد از
اینکه مقرر شد دشمن را تنبیه کنیم، کارشناسان نظامی گفتند بدون ورود به خاک
عراق، نمیتوانیم دشمن را تنبیه کنیم. لذا مجبوریم وارد خاک عراق شویم.
بنابراین خود این تردید یک ماه ذهن کارشناسان، مسئولین سیاسی و فرماندهان
نظامی را مشغول کرد. آنها در این یک ماه، مشغول مذاکره بودند تا نهایتاً
بعد از یک ماه تصمیم گرفتند که عملیات دیگری را شروع کنند. البته باید این
نکته را هم در نظر داشت که نیروهای ما هم پای کار و آماده نبودند. چون تازه
دو عملیات مهم و سنگین را پشت سر گذاشته بودند. بنابراین زمان لازم بود تا
نیروها برای عملیات بعدی آماده شوند.
واکنش و موضع عراق در مقابل از دست دادن خرمشهر و شکستی که در این جبهه از ایران خورد چه بود؟
صدام
حسین رئیسجمهور عراق بعد از این شکست، عملکرد خود را چنین توجیه کرد: «ما
اصلاً در این جنگ قصدمان ضربه زدن، افزایش تلفات و انهدام نیروهای نظامی
ایرانی بود، نه تصرف سرزمینهای شرق رودخانهی اروند که توانستیم به این
هدف برسیم.» این در صورتی بود که صدام زمانی که قرارداد 1975 الجزایر را
پاره میکرد، اهداف خود را به این مضمون بیان مینمود: «هدف اصلی ما این
است که به حق خودمان برسیم که در قرارداد 1975 الجزایر از آن محروم شدیم.
ولی حالا میخواهیم سرزمینهای عربی را آزاد کنیم.» با نگاهی به این مواضع
میتوان دید که چگونه صدام دچار تناقضگویی شد.
موضع
سازمان ملل و بهطور مشخص شورای امنیت در خصوص جنگ ایران و عراق چه بود؟ و
فرایند پذیرش قطعنامه از سوی ایران و عراق و نهایتاً برقرای صلح بین دو
کشور چگونه بود؟
در
مجموع در هشت سال جنگ تحمیلی، هشت قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل در
خصوص جنگ ایران و عراق صادر شد که صرفاً در قطعنامهی 598 مقداری به حقوق
ایران اشاره شد. یعنی هفت قطعنامهی قبلی را به سود عراق نوشته بودند تا
به نوعی حمله و حضور ارتش عراق در داخل ایران را توجیه کنند. حتی در هفت
قطعنامهی قبلی، جنگ ایران و عراق را «جنگ» نمیدانستند و با عنوان «وضعیت
بین ایران و عراق» از آن یاد میکردند. فقط قطعنامهی 598 است که لفظ
«منازعهای بین ایران و عراق» را به کار میبرد. آن هم صرفاً به این دلیل
که نهایتاً جنگ را خاتمه دهند.
مذاکرات
مکرر و فشردهای بین دو کشور در سازمان ملل برگزار شد. بارها این مذاکرات
به بنبست خورد. شش ماه مذاکرات به نتیجه نرسید و حتی مدتی به حالت تعلیق
درآمد. تا اینکه نهایتاً قطعنامه را دو کشور ایران و عراق پذیرفتند. ولی
عراقیها در خلال مذاکرات، همچنان بر موضعشان مبنی بر تجدید نظر در
قرارداد 1975 الجزایر اصرار داشتند. اما در سال 69 که عراق به کویت لشکرکشی
کرد، برای اینکه با ایران وضعیت بهتری را ایجاد کند و خیالش از بابت پشت
جبههاش با ایران راحت باشد، با رئیسجمهور وقت جمهوری اسلامی ایران وارد
مکاتبه شد. در این مکاتبات، حدود ده نامه مبادله گشت. صدام در نامهی آخر
نوشت: «آنچه را که شما میخواستید و بر آن تأکید میکردید، پذیرفتم.»
معنای این نامه این بود که من شخص صدام، که در سال 1975 این قرارداد را
امضا کردم و در سال 1980 آن را پاره کرده و جنگ را آغاز کردم، اکنون در سال
1990 مجدداً این قرارداد را پذیرفتم.
یکی
از بندهای مهم قطعنامهی 598 این بود که هیئتی را دبیرکل سازمان ملل متحد
اعزام کند تا در دو کشور تحقیق کنند و متجاوز جنگ ایران و عراق را به دنیا
معرفی نمایند. در حالی که اگر به فرایند پذیرش قرارداد الجزایر از سوی عراق
در سال 1975، پاره کردن آن در 1980 توسط صدام و پذیرش مجدد آن در سال 1990
دقت کنیم، بهوضوح روشن است که صدام خود به متجاوز بودنش اعتراف کرده است.
امری که صدام در نامهی آخر، مبنی بر پذیرش مجدد قرارداد 1975 الجزایر،
بهصراحت به آن اعتراف کرد. این در حالی بود که شانزده ماه پس از این
اعتراف، سازمان ملل هیئتی را برای تحقیق دربارهی شناسایی متجاوز به ایران و
عراق اعزام کرد و صدام را بهعنوان متجاوز در جنگ تحمیلی اعلام کرد. البته
ذکر این نکته ضروری است که این پیروزیها در واقع تفضل الهی بود و خداوند
در پاسخ به اخلاص حضرت امام (ره)، شهدا و این ملت مقاوم، پیروزهای بعدی را
نصیب جمهوری اسلامی ایران کرد.