به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وقتی در زندگی هدفی داشته باشی راهی را در پیش میگیری تا به سرزمین رؤیاها دست پیدا کنی. حتی اگر تمام مسیرهای پیش رو پرپیچ و خم باشد بازهم امیدوار هستی که روزی رنگی نو به آرزوهایت خواهی زد. برای رسیدن به ایستگاه آخر و لمس زندگی در وجودت حسی جریان پیدا میکند که در مسیر تلألوهای درخشان، آرام گام برادری و از گل، چوب، فلز و سنگهای سخت زیباترین و ماندگارترین اثر را خلق کنی.
پروفسور حسین فخیمی در سال 1324 در ابهر به دنیا آمد. وی با هنر مجسمهسازی از کودکی آشنا شده و تمام عمرش را به این هنر اختصاص داده است. تندیس صلح اثری ماندگار و نمادی از مهربانی و انسانیت، یکی از آثار جاودان اوست.
دنیای کودکیاز 3 سالگی کار طراحی و نقاشی را آغاز کرد. وقتی تشویق دیگران را میدید متوجه میشد کارهایش متمایز است. تصمیم گرفت با تلاش بیشتر به قله راه یابد.
استاد حسین فخیمی روزهایی را مرور میکند که علاقهاش انگیزهای شد برای پیشرفت در هنر، میگوید: «بهترین طراحی هایم را در دوران تحصیل به دیوار مدرسه میزدند، موضوعهای طرح هایم ترکیبی از مناظر طبیعت بود. از همان سن کم با گل و خمیر نان مجسمه طراحی میکردم و همیشه سر سفره با اضافه خمیر نان طرحهایی از گل، پرنده و... میساختم. در خانواده مادر، پدر، مادربزرگ و دایی تشویقم میکردند.»
وقتی 7 ساله بود در کارگاهی مشغول به کار شد. امروز وقتی به گذشته نگاه میکند میبیند در کنار هنر مجسمهسازی، خیاطی، نجاری، آهنگری، کفاشی، اتاقسازی ماشین و... را فراگرفته، میگوید: «وقتی به کلاس نهم رسیدم هم درس میخواندم و هم کار میکردم. وقتی پدر متوجه علاقهام به این هنر شد با رئیس کارگاه موزه مردم شناسی صحبت کرد. سال 41 زمانی که 17 ساله بودم وارد موزه مردم شناسی شدم و بعد از گذشت 6 ماه مسئولیت نظارت کارهای هنری را به عهدهام گذاشتند.»
آغازی نوفعالیتهای مستمر وی نشان از پیشرفت داشت تا جایی که به دانشکده هنرهای تزئینی معرفی شد تا در کلاسهای آزاد شرکت کند. سال 52 بود که وزیر فرهنگ و هنر او را برای تعلیم دورههای پیشرفتهتر به کشور اسپانیا معرفی کرد و از آنجا بود که با استاد بزرگ مجسمهسازی «دن خوآن آوالوس» آشنا شد. یک سال با این استاد در اسپانیا کار کرد و تکنیکهای مختلف مجسمهسازی و کار با سنگ، چوب و برنز را فرا گرفت. سال 56 با گذراندن 11 دوره تحصیلی و 260 واحد درسی در مدت دو سال و نیم مدرک پروفسوری طراحی مجسمهسازی را به همراه دو مدرک تخصصی گراور و مدال نشانسازی را گرفت و دورههای ریخته گری و کار با ورق طلا را گذرانید.
این استاد برجسته مجسمهسازی تقویم روزهایی را ورق میزند که در جوانی روزی 20 ساعت در کشور اسپانیا کار میکرده و می گوید: «آنقدر با شوق کار میکردم که در طول شبانه روز فقط 4 ساعت استراحت میکردم.
اگر تلاش نمیکردم امروز به موفقیت دست نمییافتیم. وقتی به ایران بازگشتم وزیر فرهنگ و هنر آن زمان از من پرسید چطور توانستم این همه موفقیت کسب کنم. در جواب گفتم، برای رسیدن به موفقیتها دو انگیزه اصلی داشتم، مذهب و وطن و این دو هدفی بود که در زندگی به آن اعتقاد داشتم.
اما شالوده زندگیام در این دو جمله خلاصه شد و همیشه بر این باور گام برداشتم که « ما به ارزانی آفریده نشدهایم که به ارزانی هدر برویم. » در نتیجه به خاطر نعمتهایی که خداوند به ما عطا کرده است باید تلاش کنیم. اگر در لحظههای زندگی از خود غافل باشیم به منیت انسانی خود خیانت کردهایم.
به همین دلیل زمانی که تدریس میکنم راز موفقیتهایم را به دانشجویانم انتقال میدهم و این احساس خوشایند را هم به آنها منتقل میکنم.
البته خودباوری از رموز اصلی پیشرفت در زندگی است و زمانی که خود را باور داشته باشیم و بدانیم به عنوان یک انسان توانایی داریم، باعث میشود گامهای استواری در زندگی برداشته و موفق باشیم. من انسانی استثنایی نیستم چون به خودباوری رسیدهام و توانستهام از توانمندی هایم بهرهمند شوم البته این احساس زیبا را هدیهای از سوی خداوند میدانم.»
اثری ماندگارهنر در وجودش میجوشید، دلش میخواست اثری زیبا و ماندگار خلق کند. به فکر افتاد تندیسی طراحی کند تا برای همیشه صلح را در زندگی آدمیان جاری سازد.
دلش طرحی از دوستی، صداقت و صمیمیت میخواست به همین علت ترغیب شد تندیس صلح را طراحی کند.
استاد فخیمی طراح تندیس صلح میگوید: «سال 64 بود، در آن سال جنگ را در کشور شاهد بودیم. برای آزادی و آزادگی، بر این شدم تا کاری انجام دهم. دوست داشتم این حرکت ورای آن چیزی باشد که بتوان تصورش را کرد. صلح تنها مسألهای بود که فکر و ذهنم را درگیر کرده بود دو سالی میشد برای این طرح مطالعه میکردم.
وقتی مستند راز بقا را از تلویزیون تماشا کردم به دنبال پرندهای بودم تا نمادی از صلح باشد. قو را انتخاب کردم چون قو پرنده ویژهای بود. در میان پرندگان شخصیت خاصی دارد و زندگیاش کاملاً متفاوت و سبک زندگیاش خاص است، زمانی که جفت خود را از دست میدهد دیگر جفتی اختیار نمیکند و در نتیجه متأثر شده و گوشه گیر میشود و در کناری عزلت میگیرد. تندیس صلح الهام گرفته از ترکیب دو قو است که با هم کلمه صلح را تداعی میکنند. این تندیس در سازمان جهانی یونسکو نصب شده است.»
همیشه دوست دارد طرحی ارائه دهد که مورد علاقه مردم باشد. شهردار هیروشیما که رئیس شهرداران طرفدار صلح جهان است از طرح او استقبال کرد و در همان سالها این اثر را به عنوان یک شاهکار هنری معرفی کرد و از استاد فخیمی درخواست کرد تا نماد صلح را در دنیا تکثیر کند.
روزهای دشواراین استاد برجسته مجسمهسازی سختیهایی را که در زندگی کشیده ترسیم میکند و با صدایی که نشان از استواری دارد ادامه میدهد: سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتهام اما باور دارم که هر فردی هر کاری را که میخواهد، توان انجام آن را دارد و باید در این کار، فکر، روح و جسم در یک مسیر قرار گیرد. به حدی این هنر در وجودم ریشه کرده است که نمیتوانم برای درآمد زندگیام شغل دیگری داشته باشم و همیشه کارهایی را انتخاب میکنم که در آن حرفی برای گفتن داشته باشم.
به همین دلیل 11 سال است که مشغول ساخت پیکرهای خیام هستم. برخی شخصیتها که از کشورهای دیگر آمدهاند میگویند «شما خیام را زنده کرده اید. » اعتقادم این است که انسانیت را باید درست تعریف کرد و گاهی اوقات اتفاقاتی رخ میدهد که باید نسبت به همنوعان دردمند باشیم همیشه فکرم این بوده است که همنوعانم را دوست داشته باشم و مهربانی و بخشندگی را سرلوحه کارهایم قرار دادهام.
مردی خستگیناپذیر«پیکرهای خیام را از 18 تن سنگ طراحی کردهام. در کارگاهم روزی 20 ساعت کار میکنم. انگیزهام همانی است که خداوند آفریده و در وجودم نهاده است به همین علت هم شبانه روز تلاش میکنم و با وجود همه مشکلات باز هم ادامه میدهم و هیچ گاه احساس خستگی نکردهام.»
میگوید: «چند وقت پیش هیأتی از کشور ایتالیا برای دیدن کارهایم به ایران آمده بودند و نظراتی را ارائه دادند. آنها به یادگاری نوشتههایی با مضامینی « بسیار جالب و شگفت انگیز بود »، < آشنایی و شناخت شما برای من یک افتخار بود»،
« جایی که تصور و خیال نمیرسند هنر پروفسور رسیده است»، «روح میکل آنژ در فخیمی دمیده است آخر کمال زیبایی» را برایم به یادگار گذاشتند، البته تشویق در زندگیام تأثیر چندانی ندارد و فقط به مسئولیتی که خدا در من گذاشته فکر میکنم.
این استاد مجسمهسازی از نمایشگاهی که در فرانسه برپاکرده یاد کرد و ادامه داد: آثارم را در نمایشگاهی در فرانسه در معرض نمایش گذاشته بودم.
«م. مدریانولف» یکی از بازدید کنندگان نوشت: « اثر شما را در کمال آن کشف میکنم و خلوص و پاکی که از آن میطراود وجودم را فرا میگیرد. این اثر حاصل کار یک زندگی و فلسفهای در نهایت پختگی از آرمان صلح برای تمام مردمان است. شما به دوستداران خود هدیهای زیبا پیشکش میکنید که تصویرگران بهای آن درسی از زندگی است.>
این نوشتهها و پیامها که از سراسر دنیا در تقویم زندگیاش به ثبت میرسد حسی نو در وجودش جلوهگری میکند و او را تا انتهای جاده هنری ماندگار میکشاند تا پیامهایی از مهربانی یک صدا فریاد زنند تا پژواک صدایشان، ماندگارتر بماند.