کتاب آسمانی در دستش جلوه‌گه دعوت حق تعالی است...

کتاب آسمانی در دستش جلوه‌گه دعوت حق تعالی است؛ سید طلا و مس دیگر نه با چشم جان که با زلالی احوال ز نشانه‌های حق تلاوت می‌نماید؛ الم نشرح لک صدرک . . . و آن‌گاه که به اشراق معرفت دست یافت، به لیاقت آن می‌رسد تا به خلوص گفتار دوستت دارم را جاری سازد و در این حالت خلسه‌وار که پرتو آفتاب بر دامان دشت لبخند یافته، زهرا سادات چشم‌ها را می‌بندد تا او نیز در این پیمانش لامکانی با مراقبه جانان عشق را بجوید و ره صورت ببندد به نیاز، سکانس ماقبل پایانی فیلم طلا و مس، رهیدگی شخصیتی ملموس است که در پس اخلاق نظری ترک دیار نموده و با همه تنگنای غربت به جست‌وجوی خطابه مرشد پرداخته، اما در سایه تقدیری محتوم به جام شوکران رهایی پی‌ می‌برد که گوهر ناپیدای اخلاق را می‌بایست با دستان زخم گرفته از غربت به پیوند مواج روحانیت رسانید.  

تصویری لانگ‌شات از پرواز روح عاشقانه سید و زهرا به دامان چشم‌نواز طبیعت بکر الهی و شادی کودکانه‌ای که به گوش می‌رسد، یکی از زیباترین سکانس‌های سینمای ایران را رقم می‌زند.  

فیلم طلا و مس با ظرافتی دقیق به خلق فضاسازی متناسب با فرهنگ و هویت ایرانی پرداخته و همه توجیهش بدان جهت است که در دام کلیشه سازی ملودرام‌های خانوادگی نیفتد. نوع قاب بندی اسعدیان و بازی تاثیر گذار دو شخصیت اصلی فیلم به سادگی در خدمت اثر بوده و حضور ناظر دوربین نیز به واقعیت پذیری نوع زیست این خانواده یاری می‌رساند.   
 
شخصیت اصلی این فیلم چنان در تار و پود معرفت هم‌قرین می‌گردد که دیگر هیچ رنگی به غیر از زیبایی عشق نمی‌بیند و بافتنش بر فرش در واقع تافتن روح خود است.
 
طلا و مس نشان از تکامل دیدگاه است که با گذر از اخلاق نظری در طی طریقی خالصانه به اخلاق عملی حصول یافته و این رهیافت از دالان کشف عاشقی است که ممکن می‌گردد، به گواه غزل مولانا: دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم.


منبع: مرتضی اسماعیل دوست/ مجله فیلم‌نگار /

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.