"خانواده" داستان جیوانی مانزونی (رابرت دنیرو) را روایت می‌کند که یکی از اعضای مهم باندی مافیایی محسوب می شود.

به گزارش حوزه سینمای جهان باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ یکی از هیجان انگیز ترین تفریحاتی که مخاطبین سینما در هفته های آخر تابستان دارند این است که می توانند آثاری را مشاهده کنند که هر کدام بنا به دلایلی، در طول سال اکران نمی شوند و در این زمان بدون دردسر به روی پرده رفته و هرکدام به نوعی سورپرایز کننده است.

در میان فیلمهای ضعیف و ارزشمندی که در ماه سپتامبر به نمایش در می آیند ، برخی فیلمها هم دیده می شوند که اصولاً ارتباطی به هیچکدام از دسته خوب ها و بدها ندارند و بیشتر شبیه به یک شوخی با دنیای سینما استند تا یک فیلم بلند سینمایی ! " خانواده " یکی از این دسته فیلمهاست که در طول سال حداقل چندتایی از آن ساخته می شود و تا به امروز دقیقاً کسی اطلاعی از نحوه تفکر فیلمساز و نویسنده در ساخت چنین آثاری را درک نکرده است. 

"خانواده" داستان جیوانی مانزونی (رابرت دنیرو) را روایت می‌کند که یکی از اعضای مهم باندی مافیایی محسوب می شود که بنا به دلایلی به یکباره تصمیم به 2فروختن اعضا به پلیس می گیرد و به همین جهت مورد حمایت شدید پلیس قرار می گیرد تا جانش در امان باشد. مانزونی که جان خود و خانواده اش در خطر است، به منطقه ای نزدیک نرماندی در کشور فرانسه فرستاده می شوند تا در آنجا زندگیشان را پیگیری نمایند. با ورود جیوانی به فرانسه، برای امنیت بیشتر ، وی نام فِرد را برای خود انتخاب می کند و نام فامیلی اش را هم به " بلیک " تغییر می دهد. 

حال خانواده بلیک می بایستی در محیط جدید و آرامی که نصیبشان شده و آنها توان ارتباط مناسب برقرار کردن با آن را ندارند، زندگی جدید و بی دردسری را تجربه کنند. همسرِ فرد به نام مگی ( میشل فایفر ) تصمیم می گیرد به کلیسا برود و به خاطر گناهان گذشته اش طلب بخشش کند ، پسر خانواده وارن ( جان دلو ) هم در مدرسه با موضوع همیشگی " قلدری" درگیر است و دختر بزرگ خانواده به نام بلی ( دایانا آرگون ) هم رفتار چندان شایسته یک بانو را در کالج از خود نشان نمی دهد. در این بین خودِ فرد هم تصمیم به نوشتن خاطرات زندگی اش بصورت یک کتاب می گیرد اما بزودی، سر و کله عده ای آدمکش پیدا می شود که...

 " خانواده " فیلم خوبی نیست و نقاط ضعف آن به حدی زیاد است که به راحتی می توان آن را اثری سطحی نامید. داستان " خانواده " ، روندی کمدی را دنبال میکند که گهگاهی به درام می زند و لحظاتی هم اکشن را به خود می بیند که متاسفانه در هیچکدام موفق به کسب توفیق نشده است.  
داستان " خانواده " ، داستانی سطحی با کمترین میزان پرداخت جزئیات است و به راحتی می توان این نکته را اعلام کرد که لوک بسون و مایکل کالئو در نگارش فیلمنامه این فیلم ، تمام حواسشان را معطوف به قواعد نوشته شده ژانر کمدی ( آن هم در رده نه چندان بالا ) هالیوودی نموده اند و میزان خلاقیت در پرورش داستان را به حداقل رسانده اند. " خانواده " اثری " کمدی " است که از ظرفیت های روز سینمای کمدی به دور است و نمی تواند مخاطب سخت گیر اینروزهای سینمای کمدی را مجذوب خود کند. 

 " خانواده " فارغ از کمدی ضعیف و دیالوگ های ضعیف تری که دارد، در مرحله اجرا و تکمیل داستان اصلی آشفته نشان داده و به نظر می رسد که بسون هیچ ایده جدید و نابی به جز کادر محبوب و مشهورش در دست نداشته است. فیلم در مرحله اجرا مربتاً بستری را محیا می کند تا محیط های طبیعی محل فیلمبرداری در فرانسه به چشم بیاید و این اتفاقات به حدی پر رنگ استند که تماشاگر پس از مدت کوتاهی متوجه ازدیاد بی جهت این صحنه ها می شود. بسون که خود اهل فرانسه است،در " خانواده " بیش از اینکه حواسش را معطوف به فیلمنامه سراسر تکراری اش کند ، در حال برداشت نماهای مختلف از محیط طبیعی فرانسه بوده است.

خرده داستانهای فرعی فیلم هم نه تنها به درستی پرداخته نمی شوند ، بلکه در میانه راه به حال خود رها می شوند و بسون تصمیم می گیرد تا حواس تماشاگر را معطوف به موضوع اصلی فیلم کرده و شخصیت های مکمل را بحال خود رها کند. این جهش ها و اتفاقات ناگهانی که متاسفانه در " خانواده " کم هم نیستند، یکی از بدترین پیچش های داستانی است که شاید فقط بتوان در یک فیلم " آخر سپتامبری " مشاهده کرد و از تعجب ، انگشت به دهان ماند.

اما متاسفانه مشکلی که پیش از این قرار بوده تا نقطه قوت فیلم " خانواده " باشد، روندی معکوس را تجربه کرده و علناً تبدیل به پاشنه آشیل " خانواده " شده و آن هم حضور بازیگران مشهور این فیلم است. رابرت دنیرو اگرچه در سالهای اخیر افت بسیار محسوسی را تجربه کرده اما در دهه ی نود یکی از جذاب ترین چهره ای مافیایی در آثار شاخصی از جمله " رفقای خوب " به شمار می رفت.

اما مشکل اینجاست که اینبار باید دنیرو را در حال و هوایی مشابه ببینیم که در یک فیلمنامه کمدی و البته ضعیف، در حال دست انداختن خود و تصویر خاطره انگیزی است که از وی در ذهن تماشاگر نقش بسته است.

این اتفاق عجیب و ناخوشایند که لوک بسون مشخصاً در پدید آمدنش دخالت مستقیم داشته، به شدت به فیلم ضربه زده و حرکات عجیب و غریب دنیرو در نقش فرد ، نه تنها تماشاگر را راضی نمی کند بلکه تا حدودی باعث افسوس خوردن آن هم می شود. 

میشل فایفر که م6دتهاست از دوران اوج بازیگری اش فاصله گرفته و اینروزها بیشتر در آثار کمدی می توانیم وی را تماشا کنیم، بر خلاف دنیرو، در نهایت می تواند مخاطب را قانع کند که او همسر یک عضو بلندپایه مافیایی است! 

تامی لی جونز در نقش رابرت که مامور حفاظت از خانواده بلیک است، حضور پر فروغی ندارد و به نظر می رسد که برای بازی کردن در چنین فیلمی دچار نوعی تعارف سینمایی با لوک بسون شده باشد! رابرت یکی از نقشهای ضعیف تامی لی جونز در سالهای اخیر است.

" خانواده " علاوه بر اینکه یک کمدی ضعیف است، یک اثر توهین آمیز به تماشاگران قدیمی سینما هم محسوب می شود که خاطرات خوبی از سینمای گنگستری در ذهن داشته و قهرمان داستانشان در آن روزگار رابرت دنیرو بوده. هیچ چیز بدتر از این نیست که رابرت دنیرو را در نقش یک عضو مافیایی ببینیم که در حال دست انداختن خودش است! این قضیه زمانی پیچیده تر می شود که بدانیم " خانواده " در مجموع قصد داشته براساس همین نوع اتفاقات مخاطب خودش را پیدا کند!

انتهای پیام/ص
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ساناز
۱۳:۴۷ ۰۵ مرداد ۱۳۹۳
خیلی مسخره بود
آخرین اخبار