شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
دزدي وارد خانه اي شد. زن به شوهرش گفت: کاري بکن، مگر نمي بيني دزد دارد دور حياط مي گردد؟ مرد گفت: اهميت نده بگذار بگردد اگر چيزي پيدا کرد آن وقت از دستش مي گيريم.