به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، منطقه "خاورمیانه" و به طور خاص "خلیج فارس"، از دیرباز دارای اهمیت ویژهای برای قدرتهای فرامنطقهای بوده است.
"موقعیت ژئوپلتیک" منطقه و همچنین کشف "ذخایر گسترده انرژی"، از عواملی به شمار میرود که این جایگاه ویژه را به خاورمیانه و خلیجفارس داده است.
اولین حضور استعماری قدرتهای غربی در خلیج فارس به دوران استعمارهای نوظهور یعنی "پرتغال" و "هلند" بازمیگردد.
پس از این دو قدرت، نوبت به انگلیس رسید تا به مدت دو قرن سیطره بی چون و چرای خود را بر کشورهای عرب حوزه خلیجفارس بگستراند.
اما اصلیترین میهمان استعمارگر منطقه که نقش غیرقابل انکاری در تغییر سرنوشت کشورهای حوزه خلیجفارس و خاورمیانه در دوران معاصر داشته، آمریکا است.
ایالات متحده از اوایل دهه 70 میلادی و در پی رخدادهایی همچون پایان "جنگ سرد" و "حمله صدام(دیکتاتور سابق عراق) به کویت"، حضور مستقیم نظامی خود در منطقه را افزایش داده و از آن زمان به طور بیوقفهای به دنبال افزایش حوزه نفوذ خود از طریق گسترش روابط نظامی با کشورهای عرب حوزه خلیجفارس بوده است.
تصویری از حضور نیروهای نظامی آمریکا در کویت
البته این روابط، یکجانبه و صرفا از طرف واشنگتن نبوده، چراکه کشورهای عربی خلیجفارس نیز با هدف تحکیم حاکمیتهای خود که عمدتا با بحران مشروعیت روبرو بوده خواستار افزایش تعاملات سیاسی و اقتصادی با ایالات متحده هستند.
تحرکات آمریکا برای گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه از "11 سپتامبر" و تقویت "گفتمان مبارزه با تروریسم(!)"، شتاب بیشتری به خود گرفته و این کشور با مطرح کردن خاورمیانه به عنوان "کانون اشاعه تروریسم(!)" در جهان، دخالتهای خود در این منطقه را وارد مرحله جدیدی کرد.
گفتنی است؛ از این دوره قدرتهای غربی و در راس آنها آمریکا بخش عمدهای از دخالتهای خود در خاورمیانه را با توجیه "تامین امنیت جهانی" انجام دادهاند.
آمریکا از گذشته در تلاش برای توسعه نفوذ انحصاری خود در خاورمیانه و خلیجفارس بوده و ورود هرگونه بازیگر جدیدی به این منطقه را به چالش کشیدن علنی جایگاه خود به حساب میآورد.
ایالات متحده از 1950 با اعلام "دکترین امنیتی آمریکا در مقابله با شوروی"، کشورهای عرب خلیجفارس را با توجه به ذخایر سرشارشان در حوزه "منافع حیاتی آمریکا" قلمداد کرده است.
در همین زمینه نخستین راهبرد سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با خلیجفارس در سال 1951 و با "دکترین ترومن" مطرح شد.
ترومن در دکترین خود گفته بود "کشورهای این منطقه (خلیج فارس) دارای نیمی از ذخائر نفت جهان میباشند و به منظور پایداری و مقاومت در برابر فشارهای اتحاد جماهیر شوروی و افزایش ثبات و امنیت در این منطقه، لازم است برای کمک به کشورهای آزاد این منطقه "برنامههای امنیتی دو جانبه" تدوین شود."
با توجه به تمرکز بیش از 2.3 نفت جهان (69%) در این منطقه تلاشهای آمریکا برای جلوگیری از حضور میهمانان جدید بر سر سفره نفت خاورمیانه قابل فهم است.
تمام اینها در حالی بود که خاورمیانه از حدود سه سال پیش میزبان ناآرامیهای جدیدی بود؛ ناآرامیهایی که سرنوشت پیشبینی شده این منطقه از سوی قدرتهای فرامنطقهای را کاملا دگرگون کرده و آنان را با صحنه جدیدی روبرو کرد.
شاید کمتر کسی پیشبینی میکرد که خودسوزی جوان تونسی پس از سه سال، خاورمیانه را به سمت و سویی ببرد که دیگر "آمریکا در آن حرف آخر را نزند".
این عنوانی است که گزارشگر شبکه سلطنتی "بیبیسی" برای گزارش خود برگزیده و در آن آورده است "بهار عربی(بیداری اسلامی) به نفع آمریکا تمام نشده است، تصور آمریکا در ابتدا این بود که در منطقه خاورمیانه دارای دوستان قابل اعتمادی مانند مصر، اسرائیل و عربستان سعودی است ولی آمریکا نتوانست در برابر اتفاقاتی که در مصر میافتاد یعنی انتخاب محمد مرسی اسلامگرا و سپس سرنگون کردن او توسط ارتش مصر، واکنش مناسب نشان دهد."
در ادامه این گزارش آمده "البته آمریکا هنوز یک ابرقدرت است ولی دیگر نمیتواند اتفاقاتی را که در خاورمیانه میافتد، دیکته کند."
از سوی دیگر این گزارشگر بیبیسی درباره موقعیت ایران پس از انقلابهای عربی اعتراف میکند "هنگام شروع انقلابهای عربی، هیچ کس نمیتوانست پیشبینی کند که این رویداد به نفع ایران تمام خواهد شد ولی اکنون غیرممکن است تصور کرد بدون حضور ایران میتوان به راه حلی برای بحران سوریه دست یافت".
وی همچنین تاکید میکند "آمادگی آمریکا برای گفتگو با ایران، به منزله زنگ خطری برای اسرائیل و عربستان سعودی است".
برآورده نشدن انتظارات متحدان سنتی آمریکا در منطقه نتایجی به مراتب نگرانکنندهتر از کاهش نقش ایالات متحده برای کاخ سفید داشت.
طی ماههای اخیر، ملاقاتهای متعدد مقامات روسی با دولت جدید مصر و همچنین افزایش سطح مبادلات و توافقنامههای اقتصادی، نظامی و امنیتی فرانسه با کشورهای عرب خلیج فارس خبر از ورود میهمانان تازهای به خاورمیانه را میدهد.
رابرت فیسک تحلیلگر سیاسی و کارشناس امور خاورمیانه طی یادداشتی در روزنامه ایندیپندنت با عنوان "خیالپردازی نکنید، اسد نخواهد رفت!" با اشاره به روند تحولات خاورمیانه و انتظار قدرتهای غربی برای درهم شکستن محور مقاومت نوشته بود "به نظر میرسد ایستادگی محور مقاومت و ایران در مقابل سیاستهای کاخ سفید که از سوی اکثر تحلیلگران رسانههای غربی، اجرایی شدن آنها قطعی پنداشته میشد، طرفهای غربی را غافلگیر کرده، به طوری که نه تنها شاهد از دست دادن صریح متحدان سنتی خود شده، بلکه ناچار است با واقعیت جریان مقاومت با محوریت ایران روبرو شده و با این کشور بر سر میز مذاکره بنشیند".
در همین زمینه؛ "نبیلفهمی"، وزیر خارجه دولت جدید مصر (پس از سرنگونی مرسی)، درباره دیدار با همتای روس خود در اظهار نظری قابل تامل گفته بود "هدف ما جایگزین کردن روسیه به جای آمریکا نیست، اما مصر میخواهد مسیر مستقلی را در پیش گرفته و گزینههای سیاست خارجی خود را افزایش دهد".
از سویی دیگر فرانسه نیز که در پی بیشترین بهرهبرداری از فرصت کاهش نقش آمریکا در منطقه است، دست به گسترش چشمگیر پیمانهای تسلیحاتی و نظامی خود با کشورهای عرب حوزه خلیجفارس زده است.
قرارداد 59 میلیارد دلاری این کشور با عربستان در حوزه انرژی و همچنین پیمان هستهای 500 میلیون یورویی با امارات در این زمینه قابل توجه است.
میچل کوهن تحلیلگر مجله فارین پالیسی در یادداشتی ضمن اشاره به اشتباهات نابخشودنی کاخ سفید در حوزه خاورمیانه نوشته بود "آمریکا با اجرایی کردن سیاستهای کاخ سفید در خاورمیانه مرتکب اشتباه بزرگی شده و دیگر بعید است که بتواند روابط خود را با همپیمانان سنتیاش را به قبل از روند انقلابهای عربی بازگرداند".
وی در ادامه یادداشت خود تاکید کرده بود "اقدامات آمریکا، تاثیر گذاری این کشور در آینده خاورمیانه را کاملا محدود خواهد کرد".
همچنین چندی پیش "دمیتری زویف" تحلیلگر روس امور خاورمیانه در گفتگو با صدای دولتی روسیه گفته بود "واشنگتن قطعا متحدان عربی خود در منطقه خاورمیانه را از دست می دهد".
وی با اشاره به نارضایتی متحدان عرب آمریکا از سیاستهای این کشور در خاورمیانه تاکید کرده بود "عربستان سعودی بخش بزرگی از دارایی های خود را در بانکهای آمریکا و به صورت دلار و اوراق بهادار نگهداری میکند و این وضع ممکن است تغییر کند؛ در صورت تغییر سیاست ریاض و تغییر کشور خریدار نفت این کشور و فروشنده سلاح به آن، بانک ها هم تغییر خواهند کرد و این اقدام ضربه به اقتصاد آمریکا خواهد بود".
به نظر میرسد حضور نیروهای جدید در خاورمیانه از یک سو باعث پر شدن خلاء حمایتی آمریکا شده و از سوی دیگر نیز به دلیل خارج کردن فضای استعماری از حالت تک قطبی بودن، شرایط را به طور ویژهای برای پیشروی محور مقاومت که در جهتی واحد و متحد در حال حرکت است، مناسب میکند.
انتهای پیام/