به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، آغاز شکلگیری انقلابهای مردمی در جهان عرب و موج بیداری اسلامی، فرصتی برای برخی از کشورهای منطقه به حساب میآمد تا از آرایش جدید و تغییرات رخ داده در صحنه سیاسی خاورمیانه استفاده کرده و به اهداف و گاها رویاهای مغفول مانده خود در حوزه سیاست خارجی جامه عمل بپوشانند.
در این میان؛ موقعیت "عربستان سعودی" از یک سو و "ترکیه حزب عدالت و توسعه" از سوی دیگر بیشتر به چشم میخورد.
عربستان سعودی به عنوان یک قدرت سنتی در مواجهه با موج بیداری اسلامی و انقلابهای مردمی موضعی کاملا دوگانه اتخاذ کرد.
این کشور از یک سو تمام امکانات خود را برای حفظ قدرتهای وابسته که در معرض خطر سقوط از جانب ملتهای خود قرار داشتند، بکار بست.
تلاشهای رژیم سعودی برای حمایت از "زینالعابدین بنعلی" و "حسنی مبارک" و همچنین مداخله نظامی در "یمن" و "بحرین" در این چارچوب قابل تبیین است.
اما از سوی دیگر این کشور پادشاهی تلاش همه جانبهای را برای حمایت از مخالفان و معارضان دولت سوریه و براندازی حکومت بشار اسد انجام داد.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که
"یکی از علتهای هجوم همه جانبه عربستان به سوریه، جبران شکست سنگین و غیرقابل انکار طرحهای این کشور برای تغییر موازنه قوا در لبنان است".این تحلیلگران میگویند "اساسا رویکرد اصلی عربستان در حوزه سیاست خارجی بر اساس منازعه شیعه و سنی شکل میگیرد".
پس از روی کار آمدن یک دولت شیعه در عراق نگرانیهای عربستان از بهم خوردن موازنه شیعه و سنی در منطقه به اوج خود رسیده و در این راستا و با توجه به شکست طرحهای این کشور در لبنان تمام توان خود را معطوف آخرین گزینه پیش روی خود که همان تغییر نظام در سوریه است، کرده است. به این ترتیب عربستان حمایت همه جانبه مالی، تسلیحاتی، راهبردی و رسانهای خود را از معارضین دولت سوریه کلید زد.
در این زمینه پیوند تاریخی و عقیدتی تکفیریهای سوریه و رژیم آل سعود نیز قابل توجه است.
گفتنی است؛
دولت عربستان از سال ۱۹۸۲ عملا تکفیریهای سوریه را تغذیه کرده و رهبری آنها را به طور کامل در دست دارد. همچنین استفاده از ظرفیت گروه ۱۴ مارس و شخص "سعد حریری" در لبنان برای کمک رسانی به تروریستها در سوریه نیز از امکانات آل سعود برای برهم زدن امنیت سوریه به شمار میرفت.
از طرف دیگر ترکیه که رویای رهبری جهان اسلام در محور سنی و بازسازی هویت تخریب شده عثمانی را در سر میپروراند نیز ظرفیت شکل گرفته از انقلابهای بیداری اسلامی را فرصت مناسبی برای تحقق اهداف خود میدانست.
علیرغم روی کار آمدن دولت عدالت و توسعه با شعارهای اسلامی در ترکیه، این کشور در راستای همسویی با راهبردهای عمومی غرب در خاورمیانه نقش مخالف دولت سوریه را برای خود برگزید.
البته سرعت جبهه گیری ترکیه در برابر بشار اسد به سرعت عربستان نبود، چرا که این کشور در آغاز شکلگیری ناآرامیهای سوریه ادعا کرد که برنامه "مذاکره برای اصلاحات دمکراتیک" در سوریه را در دست دارد، اما
با تشدید ناآرامیها، "رجب طیب اردوغان"، نخست وزیر ترکیه، برای اولین بار در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۱ علنا اعلام کرد که تنها راه حل برون رفت از بحران سوریه برکناری بشار اسد است. در ادامه بحران نیز، ترکیه با پذیرفتن پناهندگان سوری و اعطای کمکهای لجستیکی و گاها تسلیحاتی به معارضین و تکفیریها تلاش کرد تا نقش خود را در بحران سوریه برای ناظران غربی پررنگتر جلوه دهد.
اما نکتهای که در این میان از دید بسیاری از تحلیلگران امور بینالملل پوشیده نماند، این بود که
"اگرچه امروزه سوریه مورد هجوم هجمههای بازوهای اصلی غرب در منطقه قرار گرفته، اما برکسی پوشیده نیست که هدف نهایی این تحرکات ضربه زدن به ایران است و سوریه نیز از آن رو مورد تعرض قرار گرفته که پیوندهای عمیق و استراتژیکی با ایران و نقش کلیدی در محور مقاومت ایفا میکند". گفتنی است؛ هجوم همهجانبه به محور مقاومت در سطح مالی و نظامی باقی نماند، بلکه همزمان با شکلگیری بحران سوریه، "امپراطوری رسانهای عربستان" و برخی دیگر از کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس که منافع مشترکی با آل سعود داشتند، از جمله قطر آغاز به کار کرده و تلاش گسترده و بیسابقهای را برای بحرانی جلوه دادن موقعیت محور مقاومت و به طور خاص ایران در خاورمیانه کلید زدند.
شرایط تا جایی پیش رفته بود که این رسانهها و تحلیلگران وابسته به آنها به طور علنی از پایان محور مقاومت و نقش ایران در منطقه سخن میگفتند. گفتنی است؛ همزمانی این بحرانها با تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران، فضا را برای بازیهای رسانهای شبکههای وابسته به آل سعود در منطقه فراهمتر میکرد.
اما از سوی دیگر ایران بدون ورود در جار و جنجال کشورهای حامی سیاستهای آمریکا در منطقه، همچنان و با وجود تمام مشکلات بر حفظ مقاومتهای مردمی در منطقه و پایداری بر ارزشهای خود تاکید میکرد.
علیرغم تمام حمایتهای مالی و تسلیحاتی بیسابقه این کشورها از تروریستها در سوریه و رویاپردازی رسانههای وابسته به آنان، وضعیت منطقه و آرایش بازیگران سیاسی به تدریج تغییر کرد.
عربستان سعودی که در تلاش برای صدور بحران داخلی خود به خارج از مرزهایش بود، از یک سو و علیرغم ایجاد فضای امنیتی شدید در شرق خود شاهد ادامه و حتی افزایش ناآرامیها علیه رژیم آلسعود بود.
از سوی دیگر نیز
اقدام عربستان برای جبران تولید نفت خام ایران و افزایش سطح تولید خود به روزی ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز، این کشور را در معرض شکلگیری "بحران سوخت" و به تبع آن یک "فروپاشی خاموش اقتصادی" قرار داد.
همچنین جنبش شکل گرفته در ترکیه به بهانه مخالفت با تخریب درختان "پارک گزی" آغاز شده بود به تدریج صورت جدیتری به خود گرفت.
افزایش دامنه اعتراضات باعث شد تا تمام مخالفان حزب عدالت و توسعه اینبار در "میدان تقسیم" جمع شده و اعتراض خود را به سیاستهای داخلی و خارجی این حزب فریاد بزنند.
کارشناسان سیاست خارجی معتقدند
"پیامد اصلی افزایش این اعتراضات کاهش اعتماد به نفس ترکیه در برخورد با مسائل منطقهای و تغییر رویکرد این کشور از بازیگری فعال به موضعی کاملا منفعلانه خواهد بود." تمام این تحولات در حالی بود که مقاومت دولت و ملت سوریه در برابر موج بیپایان تروریستها به تدریج به ثمر نشسته و ارتش این کشور در اکثریت جبههها در حال پیشروی و پاکسازی مناطق اشغال شده توسط تروریستهای چند ملیتی است.
برخی از تحلیلگران امور بینالملل معتقدند "ایران و سوریه با مقاومت در برابر موج گسترده هجومی علیه خود تمام فشارهای وارده را به بازیگران و مجریان آمریکا در منطقه برگرداند و اکنون کشورهایی همچون عربستان و ترکیه هستند که باید پاسخگوی اقدامات تروریستی خود در منطقه باشند".
به عقیده این کارشناسان
"حضور گسترده ایرانیان در انتخابات ۲۴ خرداد و پس از آن شکلگیری توافقنامه ژنو، حکم آخرین میخها بر تابوت پروژه تضعیف محور مقاومت توسط بازیگران آمریکا در صحنه منطقه داشت". در همین زمینه، روزنامه "القدس العربی" طی مقالهای ضمن انتقاد بیسابقه از سیاست سران کشورهای عربی در قبال تحولات منطقه نوشت
"بله توافق شده و به ایران اجازه غنیسازی اورانیوم داده شده است، ایران حق برخورداری از غنیسازی اورانیوم برای استفاده در اهداف صلح آمیز در چارچوب سطحی معین را دارد و این دقیقا خواسته استراتژیک ایران در حال حاضر است."در ادامه این یادداشت آمده "در عین حال تهران به رغم کارشکنیهای بسیار توانست در کنار بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه بایستد، همچنین به تعهداتی که در عراق و لبنان داده بود، پایبند بماند".
تحلیلگران واقعبین جهان عرب پس از تغییر آشکار آرایش سیاسی در خاورمیانه به نفع ایران معتقدند "اعراب در برابر تاریخ و نقشه جدیدی قرار گرفتهاند و لازم است که با درکی صحیح از آنچه در اطرافشان در جریان است، توقفی در تحرکات و برنامههای خود ایجاد کرده و قبل از آن که تاریخ آنها را میان مصالح قدرتهای بزرگ نابود کند مسیر خود را تغییر دهند."
گفتنی است؛
بسیاری از کارشناسان امور خاورمیانه، مذاکرات هستهای و توافقنامه ژنو را با عنوان "استراحت برای مبارزی که همچنان میجنگد" یاد میکنند. با توجه به شکلگیری تقریبی آرایش جدید در صحنه سیاسی خاورمیانه، ترکیه با شناخت از ظرفیتهای محدود داخلی و خارجی خود در مقابل ایران جدید سر تعظیم فرود آورده، اما باید دید که آیا عربستان نیز مانند ترکیه سرانجام دست از رویاپردازی برداشته و با واقعیت خاورمیانه و موقعیت خود در آن کنار خواهد آمد یا با وجود تمام شکستهای خود بازهم بر طبل مخالفت با ایران خواهد کوبید.
سیاوش فلاحپور
انتهای پیام/
الهی آمین