زن 35 سال دارد و در 14 سالگی ازدواج کرده است. ازدواجی که 13 سال دوام پیدا می کند و سرانجام با وجود یک فرزند پایان می‌گیرد. حالا او به جرم قتل زندانی است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، چادری سفید بر سر دارد. دستانش را به هم فشار می‌دهد، در هوای گرم اتاق، با بی قراری به پنجره نگاه می‌کند، انگار منتظر تغییر رنگ آسمان از خاکستری ابرها به آبی آرامش است. زن 35 سال دارد و در 14 سالگی ازدواج کرده است. ازدواجی که 13 سال دوام پیدا می کند و سرانجام با وجود یک فرزند پایان می‌گیرد. حالا او به جرم قتل زندانی است.

چرا از همسرت جدا شدی؟

با او مشکل داشتم او معتاد بود و تریاک مصرف می‌کرد، اعتیاد او باعث شد کم کم من هم به سمت اعتیاد کشیده شوم. اوایل می‌گفت این مصرف، تفننی است و معتاد نخواهم شد. همان طور که در اعتیاد، کورکورانه غرق می‌شدم، متوجه شدم شوهرم مردی هوس‌باز است. مرتب او را با زن‌های مختلف می‌دیدم و همین موضوع آزارم می‌داد تا اینکه اختلافاتمان کم کم بیشتر و بیشتر شد.

خودت درخواست طلاق دادی؟

نه، من طلاق نگرفتم در حقیقت او مرا طلاق داد. حضانت بچه‌ را هم از من گرفت. مهریه‌ام 14 شاخه گل بود که آن را بخشیدم. اعتیاد مرا ذلیل و خوار کرده بود او بلافاصله با یکی از همان زنانی که می‌شناخت، ازدواج کرد و من هم زندگی خودم را به تنهایی ادامه دادم.

چرا پیش پدر و مادرت برنگشتی؟

دوست نداشتم به خانه پدرم بروم، تحمل نگاه ملامت بار فامیل و خانواده را نداشتم، می‌خواستم روی پای خودم بایستم. از طرفی، اعتیادم هم مانع این کار بود. خانواده‌ام متوجه اعتیادم شده بودند و ماندن در خانه‌شان مستلزم ترک آن بود. البته بعد از مدتی پیش پدرم برگشتم.

چه اتفاقی باعث شد به خانه پدری ات برگردی؟

مادرم حدود 5 سال پیش از دنیا رفت. بعد از مرگش، پدرم تنها بود تا اینکه حدود 2 سال پیش سکته کرد و زمین‌گیر شد من هم برای اینکه از او مراقبت کنم به خانه پدرم نقل مکان کردم.

هزینه زندگی‌ات را چگونه تأمین می‌کردی؟

به‌عنوان فیلم‌بردار مجالس، در یک آتلیه کار می‌کردم.

بعد از طلاق دخترت را می‌دیدی؟

نه. بعد از طلاق، بیشتر غرق اعتیاد شدم. یکی از دوستانم مرا با کوکائین آشنا کرد. البته بعد از ورود به زندان، اعتیاد را ترک کرده‌ام و تحت درمان با متادون هستم. اما همین اتفاق باعث شد که به دیدن دخترم نروم.

چگونه قتل فرید رخ داد؟

بعد از طلاق با فردی به اسم میلاد در یک میهمانی آشنا شدم. شش ماه از آشنایی ما می گذشت که یک شب فرید ما را به مهمانی در خانه خودش دعوت کرد. آنجا میلاد به‌خاطر طلب من با فرید درگیر شد. دعوای آنها بالا گرفت و در نهایت میلاد با استفاده از سیم، فرید را خفه کرد.

چقدر از فرید طلب داشتی؟

حدود 10 میلیون تومان از فرید طلب داشتم. او اثاث خانه‌ام را خریده بود اما پولش را نمی‌داد.

شغل فرید چه بود؟

فرید در کار خرید و فروش مواد مخدر بود.

برای کشتن فرید به خانه‌اش رفته بودید؟

نه ما برای مهمانی رفته بودیم و این قتل به‌صورت اتفاقی رخ داد.

چگونه دستگیر شدی؟

یکی از همسایه‌ها من و میلاد را در حال خروج از خانه فرید دیده بود. وقتی خانواده‌اش جنازه پسرشان را در خانه مجردی‌اش پیدا کرده و پلیس را خبر کرده بودند، آن همسایه مشخصات ما را گفته بود.

مأمورها هم از روی آخرین تماس تلفنی فرید که با ما بود سرنخ قتل را به‌دست آورده بودند که در نهایت 4 ماه بعد هر دوی ما را دستگیر کردند.

چه حکمی برایتان صادر شده است؟

هنوز بلاتکلیف هستیم، پرونده پیچیده است و هنوز فرید به قتل اعتراف نکرده است.

فکر می‌کنی چه حکمی برایتان صادر می‌شود؟

به احتمال زیاد قصاص!

فکر می‌کنی چه چیزی باعث شد که کارت به اینجا بکشد؟

مواد، همه این بدبختی‌ها به خاطر مواد اتفاق افتاد.

آیا کسی پیگیر پرونده‌ات هست؟

نه، کسی را ندارم.

آیا با خانواده مقتول صحبت کرده‌ای؟

نه. اما می‌دانم که آنان رضایت نمی‌دهند و خواستار مجازات هستند.

الآن چه احساسی داری؟

عذاب وجدان دارم. از آن زمان تا الآن یک لحظه راحت نبوده‌ام. با اشتباهات خودم هم باعث مرگ فرید شدم و هم قاتل شدن میلاد که به احتمال زیاد قصاص خواهد شد.

من خودم قربانی طلاق و اعتیاد هستم. برای خانواده فرید مشکل است که از خون فرزندشان به‌راحتی بگذرند اما فقط فرزند آنان قربانی این پرونده نیست.

من هم قربانی هستم. قربانی یک ازدواج اشتباه. شوهرم مرا به خاک سیاه نشاند. او بود که مرا معتاد کرد و در نهایت زندگی‌ام را به تباهی کشید.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار