آیتالله اشرفی اصفهانی پس از گذراندن تحصیلات عالیه در حوزه علمیه قم بنا به دستور مرجع بزرگ جهان شیعه، " آیتالله العظمی بروجردی" جهت تبلیغ و
نشر معارف و احكام دین و تقویت بنیه دینی به استان کرمانشاه هجرت
کرد این درحالی بود که رژیم طاغوت به روحانیان و سخنرانیهای روحانيون، بسیار حساس بود، اما این شهید با شجاعت فراوان، همچون ديگر انقلابيون مسایل سیاسی روز را برای آگاهی مردم بازگو میکرد.
شهيد اشرفي رهبر مبارزات مردم در کرمانشاه
هنگام اوجگيري نهضت اسلامي در سال 1356، شهيد اشرفي اصفهاني در کرمانشاه، فرماندهي مبارزات مردمي را عهدهدار شد و با دعوت از روحانيون مبارز در
هدايت مردم، نقش مؤثري در نهضت امام خميني(ره) ايفا کرد.
مرحله تازهای از قیام مردم با چاپ مقالهای توهینآمیز درباره امام خمینی(ره)، در 19 دی سال 56، آغاز شد و در اين ميان آیتالله اشرفی اصفهانی با برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای 19 دی و نیز برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی(ره) و ایراد سخنرانیهای روشنگر، مردم غیور کرمانشاه را برای انقلاب بزرگ اسلامی آماده میکرد و تا پيروزي انقلاب رهبري مردم کرمانشاه را برعهده داشتند.
نقش شهيد محراب در وحدت ميان تشيع و تسنن
با تلاشهاي استکبار جهانی جهت تفرقه ميان امتهای اسلامی، در هر زماني شاهد بیداری عالمان دینی در خنثيسازي توطئههای دشمن بوديم تا نقش آنان را بر آب کنند.
در اين ميان نبايد از نقش شهید آیتالله شرفی اصفهانی غافل ماند که براي وحدت ميان شیعه و سنی، رنجهای فراوانی را متحمل شد. او با انجام مسافرتهای متعدد به شهرهای پاوه، جوانرود و روانسر و تشکیل سمینارهای بیشمار مرکب از ائمه جمعه سنی و شیعه در استان کرمانشاه، در خنثی کردن توطئههای تفرقهافکنان داخلی و خارجی، سهم بسزایی داشت.
پس از پيروزي انقلاب در سنگر نماز جمعه
یکی از عوامل مهمی که در ثبات و تداوم انقلاب اسلامی، نقش ارزندهای داشت نماز سیاسی ـ عبادی جمعه بود و آیتالله اشرفی اصفهانی از جمله رادمردانی است که به فرمان امام خمینی(ره) به امامت نماز جمعه کرمانشاه منصوب شد، تا این بار در صحنه حفظ و پاسداری از نظام مقدس، اسلامی تلاش و جانفشانی کند.
اقامه نماز شکر براي آزاد سازي قصر شيرين
پس از
آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر كرد و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد این شهر،
سپاسگزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد.
آيتالله اشرفي اصفهاني درباره ديدارش با رزمندگان جبهه گفت:"وقتی به جبهه میروم، تا مدتی روحیهام قوی میشود."
در يکي از سفرهاي خود به اهواز پس از آزادی خرمشهر، مردم این شهر نماز شكر را به امامت وي به جای آوردند و بعد از ورود به منطقه خرمشهر در جمع رزمندگان گفتند: "امروز یكی از روزهای مهم اسلامی و یومالله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود كه بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم."
در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، در هنگام عملیات "مسلم بن عقیل" وي تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و نزدیكیهای صبح یك عدد گلوله توپ در نزدیكی چادر ایشان منفجر شد. فرماندهان جهت ترك آن محل اصرار كردند اما با مخالفت وي مواجه شدند و گفت: "من از این محل نمیروم و آماده هر گونه مسئلهای هستم، زیرا خون من رنگينتر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم." سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم كرمانشاه كرد.
فعاليت پشت جبهههاي جنگ
حسابهاي بانکي مختلف برای جمعآوری كمكهای نقدی به جبههها، مهاجران جنگي، بازسازی منطقه گیلان غرب كه به استان كرمانشاه محول شده بود، از سوی شهید محراب افتتاح شد.
خدمات پربار ديگر شهيد اشرفي اصفهاني
تأسیس حوزه علمیه امام خمینی(ره) در کرمانشاه، بازسازی مدرسه و توسعه كتابخانه مدرسه آیتالله بروجردی، تاسیس حوزه علمیه خواهران، ایجاد وحدت كامل بین روحانیت شیعه و سنی، بازسازی مسجد جامع کرمانشاه، بازنمودن شماره حسابهای متعدد به نام مهاجرین جنگی و جبهه جنگ و بازسازی مناطق جنگی و همچنین كمك به سیلزدگان خوزستان و زلزله كرمان و طبس.
ماجرای ترور شهید اشرفی چه بود؟
علیاکبر رحمانی استاندار وقت کرمانشاه درباره جزئيات ترور شهيد محراب ميگويد: ترور، خیابانی بود. تشکیلات رجوی، اینطور طراحی کرده بودند که در حد فاصل منزل تا حوزه علمیه درمسیر حرکت که حاج آقا اشرفی ناچار بودند از یک کوچه عبور کنند و به گونهای نبود که ماشین به راحتی بتواند حرکت کند و اکثر اوقات هم شهید از آن جا پیاده میآمدند، ترور را اجرا کنند، ولی موفق نشدند.
در مورد ترور بعدی، این که آقای اشرفی، روز پنجشنبه با حضرت امام(ره) ملاقات داشتند که درآن ملاقات، ائمه جمعه مراکز استانها نیز حضور داشتند، حاج آقا چون باید آهسته قدم بر میداشتند کمی دیرتر آمدند و حضرت امام(ره) در عین حال که ائمه جمعه را احترام کردند، برای وي تمام قامت ایستادند و شهید اشرفی اصفهانی بعد از ملاقات با امام(ره)، به سمت کرمانشاه، حرکت کردند، شب هنگام رسیدند و ما همان شب جمعه با او ملاقات داشتیم. دو نکته عجیب بود؛ یکی این که من گفتم شما خسته هستید و این جا امام جمعههای موقت خوبی هم داریم که به اقامه نماز بپردازند اما خود وي مطرح کرد که من چون با امام(ره) دیدار داشتهام، لازم میدانم مطالبی را که خدمت امام(ره) مطرح شده است، به مردم منتقل کنم. این نکته عجیبی بود که آن شب مطرح شد.
نکته دیگری که در یادداشتهای من هست و آن شب مطرح کردند، این بود که به من گفتند: " فلانی ، عمرم به آخر رسیده است" ، یعنی درست یک شب قبل از شهادت این حرف را زدند. پرسیدم : " چطور ؟" گفتند: " من شصت سال است که با امام ملاقات دارم، همیشه با من مصافحه میکرد، این بار امام با من معانقهای داشت، فکر میکنم آخرین روز ملاقات من و امام بوده است." ما به دلیل این که خبری را از دفتر آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس دریافت کرده بودیم، این خبر را با فرزند شهید محراب در میان گذاشتیم و همچنین به سپاه و شهربانی و کمیته و اعضای تامین استان منتقل کرده بودیم، سعی داشتیم مانع از حضور وي در مسجد جامع شویم.
تاج زرّین شهادت در محراب عبادت