به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران قم؛ چادری مشکی و رنگ و رو رفته بر سر دارد، پوشیهای به صورت زده که حتی چشمانش هم دیده نمیشود اما از جثه و صدایش مشخص است که سن و سال دار است و شاید حدود 50 ساله باشد.
زیر سایه درختی نشسته و هر وقت عابری از مقابلش عبور میکند با نالهای او را به سمت خود فرا میخواند و چیزهایی را زمزمه میکند.
لیف و کیسه، بساطش همین است در منزل لیفها را میبافد و برای فروش به خیابان صفاییه میآورد که تقریباً رفت و آمد زیاد است ولی چون در گوشهای قرار گرفته چندان مورد توجه نیست و کمتر عابری به سمتش میرود.
زن میانسالی مقالبش مینشیند و در حال سئوال و جواب است از کار و بار زن میپرسد و دردهایی که دارد اما او پاسخی شفاف نمیدهد و فقط درخواست خرید میکند، شاید روزانه عده زیادی از روی کنجکاوی درباره زندگیش از او بپرسند اما این دردی را دوا نمیکند.
انتظار مشتری
قیمتهایش مناسب است، هیچ روزی تمام اجناسش به فروش نمیرسد و کمتر پیش میآید این اتفاق بیفتد در حالیکه آن حوالی هیچ رقیبی ندارد و هر روز صبح بساطش را پهن میکند و با آمدن آفتاب ظهر میرود و دوباره عصر میآید و شب میرود.
لیفها روی هم میچیند تنوع رنگی هم ندارند سفیدی که دورش صورتی به کار رفته و گاهی هم قرمز و کیسههای آبی که بیجان و بیروح خیره به عابران شدهاند تا شاید کسی از روی ترحم یکی از آنها را بخرد و کمتر پیش میآید از روی نیاز فروخته شوند.
امروزه مشاغل کاذب در جامعه به وفور دیده میشود که بانوان هم از آنها سهمی برای خود گرفتهاند و در شهری بزرگ مثل تهران این کار در متروها بیشتر انجام میشود و پاتوق زنان دستفروش جایی به نام مترو است اما در قم که فعلًا خبری از مترو نیست زنان در خیابانهای پر تردد مشغول کار هستند.
اینکه چرا زنان در یک جامعه به اینگونه مشاغل روی میآورند سئوالی کوچک است که پاسخی گسترده دارد و در بخشهای متفاوتی قرار میگیرد که بخش اصلی آن مشکل امرار معاش است و درصد بیشتر این زنان برای تامین مخارج زندگی، جایگاه خود را نادیده گرفته و دست به چنین اقدامی میزنند.
فروشندههای ناشناس به دنبال لقمهای نان
برای اینکه شناخته نشوند رویشان را سفت میگیرند و تمایل صحبت با مردم را ندارند در حالیکه برای مردم مهم است ببینند آنها نیازمند واقعی هستند یا افرادی کلاهبردار که از احساسات و عواطف مردم سوءاستفاده میکنند و با تحریک آنها میخواهند به نان و نوایی برسند.
همواره وقتی از ارگانها و دستگاههای مختلف مربوطه جویای نحوه نظارت بر اینگونه افراد میشویم با آماری مواجه هستیم که میگویند با این افراد برخورد شده و در مواقع بسیاری هم به بهزیستی و یا نیروی انتظامی تحویل داده میشوند اما همچنان شاهد حضور آنها در خیابانهای شهر هستیم.
کافی است چند دقیقهای در این خیابان قدم زد آنگاه زنانی را میتوان دید که هر یک به بهانهای جلو میآیند و درخواست کمک میکنند برخی اجناسی به دست دارند و تقاضای خرید میکنند و بعضی دیگر فقط با نگاهی مظلومانه معصومانه میخواهند که به آنها کمک کنیم.
گلنار یکی از این زنان است، اما با سنی بسیار کم و قیافه ظریفش به 20 ساله میخورد و چهرهای آفتاب سوخته دارد. برایم جالب است که با او صحبت کنم نزدیکش میشوم و به کنار پیادهرو میرویم و در چند جملهای با هم گفتوگو میکنیم.
داستان زندگیش جالب است، به گفته خودش چند ماهی است عقد کرده و با همسرش هر 2 مشغول این کار هستند او جوراب میفروشد و شوهرش هم اطراف حرم شارژ تلفن همراه و هر 2 در تلاش هستند تا با پساندازی بتوانند جایی را برای زندگی اجاره کنند.
گلنار میگوید: باید کلی مردم را التماس کنم تا از من جوراب بخرند و بیشتر از اینکه خریدار باشند مزاحمت ایجاد میکنند و اکثریت میخواهند از زندگی آدم سر در بیاورند.
جولان کولیها زیر آسمان شهر
لهجه محلی گلنار مشخص است که برای قم نیست، او میگوید: به قول مردم ما کولی هستیم و به خاطر وجود زائران در این شهر به قم آمدیم تا در اینجا زندگی کنیم و همه خانواده من تقریباً به این شکل کسب در آمد میکنند.
او خندهای تلخ بر گوشهی لبش دارد و درباره کاسبیاش ادامه میدهد: 20 یا 30 جفت جوراب در هر روز دست میگیرم اما همه آنها فروخته نمیشود گاهی پیش میآید که کسی از روی ترحم چند جوراب میخرد وگرنه مردم با حالتی تحقیرآمیز نگاهم میکنند و میگذرند.
حرفهای جالبی میزند ولی راست و دروغش مشخص نیست، چون مدت زیادی است که این دختر جوان و چندین زن دیگر در این خیابان و خیابانهای دیگر شهر مشغول دستفروشی و بعضی هم تکدیگری هستند.
مشاغل بانوان ابعاد گستردهای دارد ولی این نوع مشاغل کاذب بیش از هر شغل دیگری به ساختار جامعه و جایگاه زن آسیب میرساند که با همت مسئولان امید بر ریشهکن شدن آنها داریم که منظر شهر را مخدوش کردهاند./س