سرمربی تیم ملی وزنه‌برداری از لحظاتی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد روایتی متفاوت دارد.



سرمربی تیم ملی وزنه‌برداری از لحظاتی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد روایتی متفاوت دارد.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران؛کوروش باقری، سرمربی موفق تیم‌های ملی پس از چند ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ، با اراده خداوند دوباره جان گرفت و به زندگی لبخند زد تا شوکی که این چنین به جامعه ورزش وارد آمده بود، ختم به خیر شود.

باقری از همان ابتدا که درد به سراغش آمد تا لحظاتی که به هوش آمد را این چنین روایت می‌کند:

ساعت 3 صبح از درد قفسه سینه از خواب بیدار شدم و حالت تهوع شدیدی هم داشتم که در همان زمان همسرم پیشنهاد کرد به دکتر برویم که در پاسخ به وی گفتم «به احتمال زیاد مسموم شده‌ام و موضوع مهمی نیست.» تا ساعت یک ربع به 6 صبح با خودم کلنجار رفتم و درد را تحمل کردم که دیگر با اصرار همسرم به بیمارستان آمدیم. به قدری حالم بد بود که حتی نتوانستم پشت فرمان بنشینم و تا حدود 30 متری اورژانس هم با ماشین آمدیم.

با مراجعه به پذیرش یکی از کارکنان بیمارستان من را شناخت و وقتی متوجه شد برای خودم به بیمارستان آمده‌ام به سرعت من را پذیرش کردند. در همان ابتدا و پس از اینکه برای معاینه روی تخت مستقر شدم، یک قرص به من دادند تا زیر زبانم بگذارم و ساعت نزدیک به 6 صبح بود که دیگر هیچ چیز متوجه نشدم.

طوری که کارکنان اورژانس می‌گویند 45 دقیقه قلبم ایستاده بود، منتها دستشان درد نکند که ناامید نشدند و به کارهای مربوط به احیا ادامه دادند. البته در زمانی که ماساژ قلبی و شوک می‌دادند برای 4 تا 5 ثانیه چشمانم باز شد اما نمی‌توانستم صحبت کنم. این طور که خودشان می‌گفتند نوبتی مشغول اقدامات مربوط به احیا بودند.

*می‌گفتند جنازه را به سردخانه منتقل کنید

همسرم می‌گوید پس از 20 دقیقه صدای پزشکان را شنیده است که به هم می‌گفتند جنازه را انقدر اذیت نکنید و به سردخانه منتقل کنید که گویا یکی از آنها که ظاهراً به شدت به من یا وزنه‌برداری علاقمند بوده است، اقدامات پزشکی را رها نکرده و تا نیم ساعت دیگر به این کار ادامه دادند که پس از 45 دقیقه و 10 شوک 360 ولتی و شدید دوباره به زندگی بازگشتم. در حال حاضر هم از ناحیه سینه‌ دچار سوختگی شده‌ و مجبور شدم پماد بزنم.

در هر حال زندگی دوباره بازگشت و این ماجراها سپری شد تا ساعت 14 ظهر که یک لحظه چشمانم را باز کردم و یکی از پزشکان که کنارم ایستاده بود را دیدم که از همان لحظات اولیه زیر نظر وی قرار داشتم. همسرم می‌گوید زمانی که قلبم دوباره به کار افتاد همین پزشکی که زیر نظر وی بودم به او گفته بود «که همسرت از بین نرفته است اما آمادگی هر اتفاقی را داشته باشید و چون سطح هوشیاری‌اش 4 است، ممکن است همین طور در کما بماند.»

ساعت 14 همان پزشک در حالی که دستانم را گرفته بود از من سوال کرد که من را می‌بینی که به وی گفتم بله و با خوشحالی گفت مگر می‌توانی صحبت کنی که این موضوع را هم تأیید کردم که در نهایت پس از کلی خوشحالی، سایرین را هم صدا کرد تا ببیند آیا بستگانم را می‌شناسم یا خیر. همان زمان گفتم خوبم و فقط کمی سینه‌ام درد می‌کند.  

*باید دو سال پیش آنژیوگرافی می‌کردم


چون دوباره امکان داشت حمله قلبی صورت بگیرد، یکی دو پزشک دیگر من را ویزیت کردند تا زیر نظر آنها 6 سانتی‌متر از رگ‌هایم را آنژیوگرافی کنم. البته تمام 6 سانت لخته برای آن روز نبود و این طور که گفتند به مرور ایجاد شده بود، البته دو سال پیش هم به دلیل مشکلات قلبی مجبور به استفاده از قرص شدم که ظاهرا همان زمان باید آنژیو می‌کردم. پس از آنژیو در حال حاضر شرایط خوبی دارم و فقط چون به قفسه سینه‌ و ریه‌ام فشار زیادی آمده است، از این نواحی درد زیادی دارم.

به گفته پزشکان یکی از دلایل اصلی این عارضه (بیشتر از 80 درصد) به خاطر استرس است که از این پس هم نباید باشد.

*به مرگ دشمنم هم راضی نیستم

خدا را شکر می‌کنم که یک فرصت دیگر برای زندگی به من داد و حتما مسئولیتی به گردن من است که این مسئولیت با خواست خدا مجدداً به من واگذار شده است. از پرسنل بیمارستان پیامبران که در این مدت برایم سنگ تمام گذاشتند یک تشکر ویژه می‌کنم و امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشند، البته موضوعی که مهم‌تر است، محبت مردم است. من در این چند روز کسانی را دیدم که حتی آنها را نمی‌شناختم و شرایط غیرطبیعی را در بیمارستان ایجاد کرده بودند. به همین دلیل دیگر خودم را متعلق به خودم ندانسته و متعلق به مردمی می‌دانم که خالصانه و عاشقانه قهرمانانشان را دوست دارند و بیشتر از همیشه این موضوع را احساس می‌کنم، البته شاید یکی دو نفری هم باشند که از این موضوع خوشحال شده باشند که این مشکل خودشان است اما مطمئن باشید که خود من به شخصه راضی به مرگ دشمنم هم نیستم.

در مورد ادامه همکاری با تیم ملی وزنه‌برداری هنوز تصمیم قطعی در این مورد نگرفته‌ام، اما شاید کلاً دور کارهای پراسترس مثل مربیگری را خط بکشم. با این حال تأکید می‌کنم که در این مورد تصمیم نگرفته‌ام. البته همچنان دور و نزدیک کنار ملی‌پوشان تا رقابت‌های قهرمانی جهانی لهستان هستم و سپس تصمیم‌گیری خواهم کرد.  

  *هر انسانی با وجدان خودش زندگی‌ می‌کند


شاید عده‌ای با این وضعیت به آرزویشان برسند که عیبی ندارد اما من از کسی دلگیر نیستم و اتفاقی که برای من افتاد ممکن است برای هر کس دیگری رخ دهد اما من آرزو دارم برای هیچ‌کس دیگری چنین مشکلاتی به وجود نیاید. کسی را مقصر نمی‌دانم و این خواست خداوند بود با این حال خودتان ماجرای چند وقت اخیر را بهتر می‌دانید و قطعا مسائلی رخ داد که استرسم را بیشتر کند.

دیگر بیشتر از این در این خصوص صحبتی ندارم و فقط این اندازه بگویم که هر کس با وجدان خودش زندگی می‌کند. از کسی هیچ انتظاری ندارم، اما نگاه‌ها فرق دارد، با این حال امیدوارم شرایطی پیش بیاید که کوروش باقری نباشد تا این دوستان راحت‌تر به ورزش کردن ادامه دهند.

فکر نمی‌کنم آنها هم چنین آدم‌هایی بوده باشند که خواست قلبی‌شان، چنین وضعیتی برای من باشد. حرفه و کار با چنین مسائلی متفاوت است اما مطمئنم هیچ انسان کامل و سالمی حتی راضی به مرگ دشمن خودش هم نیست. باز هم تکرار می‌کنم این شغل و کار من است و این اتفاقی که برایم رخ داد را از چشم کسی نمی‌بینم و فقط خواست و اراده خدا در آن وجود داشت.

*چند مدال در قهرمانی جهان می‌گیریم

برنامه تمرینی تیم ملی از قبل مشخص است و ملی‌پوشان زیر نظر سایر مربیان تمرینات خود را ادامه می‌دهند. بچه‌ها هم خداراشکر آماده هستند و به نظرم به طور حتم چند مدال در قهرمانی جهان می‌گیریم چون خیلی با این تیم کار کرده‌ایم و من هم مثل یکی از 75 میلیون ایرانی از این مدال‌ها خوشحال می‌شوم. مطمئنم این افتخار برای تمام خانواده وزنه‌برداری است، همانطور که افتخارات گذشته هم این چنین است.

دو روز دیگر مرخص می‌شوم و پس از آن باید ببینم وضعیتم برای سفر به لهستان چگونه است اما قطعا همانطور که در قبال تیم ملی وظیفه دارم در قبال خانواده‌ام از جمله همسرم و دخترم هم وظایفی دارم در هر حال امیدوارم خداوند کمک کند تا بتوانیم این محبت‌ها را جبران کنیم. این شتری است که در خانه همه می‌خوابد و سر 36 سالگی سراغ کوروش باقری آمده و یک تلنگر به وی می‌زند و ممکن است 4 روز بعد دیگر 45 دقیقه نباشد و در حالی به سراغم بیاید که دیگر بازگشتی در کار نباشد.

*کسانی که شایعه ساختند معرفت و مرام را از بین بردند

در مورد شایعات اخیر مبنی بر اینکه به صورت غیرطبیعی به بیمارستان منتقل شده‌ام باید عنوان کنم که این دیگر خیلی خنده‌دار و مضحک است، بیمارستان پیامبران را همه می‌شناسند و پرونده پزشکی من موجود و مشخص است، 45 دقیقه قلب من از کار افتاده بود و بعد از اینکه به هوش آمدم به اتاق عمل رفته و الان هم در آی سی یو هستم. کسانی که این شایعات را ساختند انسانیت را لجن مال و معرفت و مرام را از بین بردند. چرا باید این کار را کنم و این حرف‌ها اوج بی‌انصافی و پستی است، چون دلیلی نداشته بخواهم این کار را انجام دهم. شایعه سازان را به خدا واگذار می‌کنم، اگر این اتفاق افتاد خواست خدا بود و از چشم کسی نمی‌بینم و کسی را هم مقصر نمی‌دانم.

بیشتر از 6 دکتر بالای سر من بودند و پرونده پزشکی من گواه همه چیز است. کسی که تا این اندازه انسانیت را لگدمال می‌کند حتی ارزش فکر کردن هم ندارد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.