اين روزها كه فرصت اندكي تا پايان تعطيلات تابستان باقي مانده، حرم مطهر رضوي و رواق‌هاي آستان پاك حضرت شمس الشموس مملو از جمعيتي است كه به شوق حضور در جوار خورشيد، از جاي جاي اين كره خاكي قصد سفر كرده‌اند و راهي مشهد الرضا(ع) شده‌اند.

 


به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران مشهد حرم آقا مأمن همه است.فرقي نمي‌كند روستايي باشي يا شهري. عرب يا ترك؛ نوجوان يا جوان و سالمند. اينجا اگر چشمانت را به اين سو و آن سو بگرداني، در امتداد مسير نگاهت زائراني را مي بيني كه با هر رنگ و لباس و هر زبان و لهجه‌اي رداي يكپارچه عشق بر تن كرده و در يك مقوله با هم يكي شده‌اند؛ زيارت. آري ! آنها همه زائرند و هر كدام با زبان و كلام و ادبيات خودشان نجوا مي‌كنند با حضرت خورشيد‌‌ وارد حرم مي‌شوم و در صحن‌ها قدم مي زنم، به صحن انقلاب اسلامي می رسم. جايي كه هر زائري در آن دلش مي‌تپد كه با امامش رازونيازكند. اينجا مكاني است كه فرصت خلوت، سكوت و آرامش به انسان مي‌دهد پشت پنجره فولادش.

جايي است كه زائران زیادی با کوله‌باری از حرف‌هاي مگو ودل‌هايي سرشار از عشق و چشم‌هايي باراني روبه روي گنبد طلا می‌‌ایستند و دل هايشان را گره مي‌زنند به پنجره فولاد آقا. يكي با صدای بلند و دیگری آهسته چنان غرق گفت و گو با امام‌شان‌هستند که گویی جز او هیچ كسي شنوای گفت و گوي آنان نیست. گويي كسي جز او پذيرا و شنواي عقده‌های خفته در دل آن‌‌ها نيست. آری اینجا پناهگاهي است براي بی‌پناهان.

در ميان اين همه زائر، پيرمردي توجهم را به خود جلب مي‌كند. روبه‌روی گنبد ایستاده، دستانش را به سمت آسمان دراز کرده و در حالی که اشک از چشمانش جاری است، نواي «یا ضامن آهو» را نجوا مي‌كند. به سراغش مي‌روم و با اين سؤال هم كلامش مي‌شوم: از کجا براي زيارت امام رضا(ع) به مشهد آمده ايد؟

‌آرام نگاهش را از گنبد برمي‌دارد:77 سال دارم و ساکن تهران هستم.

از نگاهش می شود فهمید كه ارادت خاصي به حضرت دارد. در پرسش‌هايم دقيق مي‌شوم تا حال و هوايش را برهم نزنم.

جويا می شوم كه با این دل شکسته چه چیزی از آقا مي‌خواهد؟

با بغض پاسخم را مي‌دهد: «من شاهد کرامات حضرت رضا(ع) بوده‌ام و اعتقاد خاصی به این گنبد و بارگاه دارم. به طوری که هر وقت به زیارت مي‌آيم به ايشان می‌گویم: «هرکس به اين حرم قدم مي‌گذارد به اميدي مي‌آيد. آقا، اميدشان را نااميد نكن».

او از دلتنگي‌اش برايم مي‌گوييد «هر وقت تنها مي‌شوم، به زيارت مي‌آيم. برايم فرقي نمي‌كند كه چه زماني و كجا باشم. با وجود كيلومتر‌ها راه، خود را به مشهد و حرم مطهر‌ رضوي مي‌رسانم تا از نزديك با ايشان از ناملايمات زندگي‌ام سخن بگويم و كوله بار غم غربت خود را با ايشان تقسيم كنم».

حضور در 40 جشن میلاد آقا

دلم مي خواهد بدانم كه تا آيا تا روز ولادت آقا دوباره سختي راه را بردوش مي‌كشد و در روز تولد آقا به مشهد مي‌آيد يا نه؟

«حتما به مشهد مي‌آيم چرا كه حدود 40 سال است كه روز تولد حضرت به حرم مطهر رضوي مشرف مي‌شوم و براين اعتقادم كه حضور در بارگاه منور علي بن موسي الرضا(ع) سعادتی عظیم است که نصیب هرکسی نمی‌شود».

وی می گوید: « هر بار كه به مشهد مي‌آيم، حرم در نظرم زيباست و نظم خاصي برآن حاكم است كه اين نشان دهنده تلاش بی وفقه متولیان آستان‌قدس‌رضوي است».

در گوشه دیگری از صحن انقلاب اسلامی، سراغ یکی ديگر از دلداده‌های این صحن مي روم که در حال خواندن زیارت نامه حضرت است.

مي گويد: «من و خانواده‌ام به قصد شمال از زنجان خارج شدیم، ولی در بین راه مسیر خود را تغییر دادیم و به مشهد آمدیم».

حس كنجكاوي‌ام برانگيخته می شود و می پرسم چرا از شمال به مشهد تغيير راه دادي؟

با شادي خاصي‌كه درچهره‌اش ديده مي‌شود اينگونه پاسخ مي‌دهد:«بسيار خوشحالم از اينكه آقا مارا طلبید. سه سال است كه مي خواهم به مشهد بیایم. در این سال‌ها چند بار خود را برای سفر به مشهد آماده کردم و هر بار مشکلی برایم پیش می‌آمد و قسمت نمی‌شد به مشهد یبایم».

او درباره احساسش از حضور در جوار بارگاه علي بن موسي‌الرضا المرتضي(ع) مي‌گويد: هيچ‌ جاي این حرم به اندازه صحن انقلاب به من آرامش نمي‌دهد. حسی که اینجا دارم، قابل توصیف نیست.

عطش زيارت در وجودش موج مي‌زند. می‌خواهم از احساسش بعد از اين زيارت كه سه سال است منتظر آن بوده، برايم بگويد: «وقتی زیارت نامه امام رضا (ع) را خواندم خیلی احساس سبکی به من دست داد. بر اين باورم که حضرت صدایم را می‌شنود و به گفته‌هایم توجه می‌کند بدون اینکه هیچ منتی داشته باشد».

با عشق به زيارت آمده‌ام

در میان این نگاههای مبهوت در خورشید، جواني نظرم را به خود جلب می کند. 28 ساله است و از شهرستان زابل به زیارت آمده است.

مي گويد خودم را لايق زيارت آقا نمي دانم و اجازه حضور را عنايتي از طرف حضرت مي دانم. او اين طور درباره حس و حال اين لحظه‌هايش سخن مي گويد: از وقتی وارد حرم شده‌ام انسان‌های زیادی را دیدم که از هر طایفه و قوم و مسلکی به حرم می‌آیند. چیزی که مرا به اینجا کشانده است عشق به حضرت است و آنچه من از آقا می‌خواهم این است که علم و معرفت و همچنین شناخت خود را به من عطا کند./س


برچسب ها: ملکوتی ، امام ، هشتم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.