شهید سرلشکر منفرد نیاکی در تاریخ ۱۳۶۴.۵.۶ به عنوان ناظر آموزش در رزمایش لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار که در شرایط واقعی جنگ اجرا شد، شرکت کرد و تقدیر بر آن بود که پس از ۳۳ سال خدمت در میدان آموزش و تمرین نظامی به درجه رفیع شهادت نائل آید.

به گزارش خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، مسعود منفرد نیاکی متولد ۱۳۰۸ معروف  به  امیر سرلشکر منفرد نیاکی جانشین رئیس اداره سوم(عملیات) ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده لشکر ۹۲ زرهی در زمان جنگ ایران و عراق بود. او در سال ۱۳۳۱ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۵۵ به درجه سرهنگی رسید و در زمان جنگ ایران و عراق در عملیات‌های مهمی همچون طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، تنك چزابه، والفجر و رمضان در مسئولیت‌های فرماندهی حضور داشته و بعد از شهید سپهبد صیاد شیرازی، نقش پر رنگی در ارتش ایران ایفا کرد؛ به همین خاطر باشگاه خبرنگاران برای حفظ یاد و خاطره آن شهید والامقام گوشه‌هایی از خاطرات این شهید را منتشر می‌کند.

سربازان کمین

زمانی که در عملیات طریق‌القدس فرمانده گروهان بودم، با مشکلاتی روبرو شدم. سرهنگ نیاکی که از موضوع اطلاع داشت برای سرکشی به گردان آمد و از من خواست که به همراه ایشان به سنگر کمین برویم.

معمولا سربازان کمین جلوتر از خط مقدم و در نزدیکی دشمن مستقر هستند و در میدان جنگ، آنجا ناامن‌ترین نقطه محسوب می‌شود. به ایشان عرض کردم که صلاح نیست فرمانده لشکر در آن موقع شب به آن نقطه برود؛ ولی ایشان مصمم به این کار بودند و من ناچار اطاعت کردم و با جیپ ایشان تا ۵۰۰ متری سنگر کمین رفتیم و از آنجا هم پای پیاده خودمان را به سنگر کمین رساندیم.
سرهنگ نیاکی، از سربازان سنگر کمین که همگی داوطلبانه آمده بودند و از سربازان بسیار ورزیده و زرنگ گردان بودند در مورد وضع خانوادگی، روحیه خدمتی و حتی دریافتی استحقاقی آن‌ها سوال کرد و بیش از ۴۵ دقیقه با آنان صحبت کرد؛ در برگشت از من خواست تا برای رفاه و بالا بردن روحیه آنان و همه سربازان، قدم بر‌داریم. (امیر نبی کریمی)

ماجرای آن بسته 
 
خسته از یک شناسایی سنگین برگشته و در حال گزارش به سرهنگ نیاکی بودیم. ایشان گاه در بین صحبت‌های ما نکاتی را تذکر می‌دادند، که ما یادداشت می‌کردیم. در این میان من بی‌اختیار به فکر فرو رفتم. سرهنگ نیاکی با لبخندی به من گفتند: تهامی! گاهی اینجا نیستی، کجا می‌ری؟

من هم از پسرم و این که به فکر امتحانش هستم، گفتم. ایشان چیزی نگفت. تا این که نوبت مرخصی‌ام شد تا به مشهد بروم موقع حرکت، راننده‌اش به سمت من آمد و بسته‌ای به من داد و گفت: این بسته را سرهنگ نیاکی دادند که به شما بدهم.

گفتم: مطمئن هستید که این بسته را برای من داده‌اند؟
گفت: مگر شما جناب تهامی نیستید؟
گفتم: چرا؟
گفت: پس این مال شماست.

وقتی به مشهد رسیدم بسته را باز کردم دیدم یک دستگاه ضبط صوت ساعت‌دار و یک نامه که جناب نیاکی با خطی خوش برای پسرم نوشته بود.

متن نامه چنین بود: «پسرم! تو باید افتخار کنی که پدرت یک فرمانده ارتشی است و در جبهه‌ها افتخار می‌آفریند. آنچه فکر پدرت را مشغول کرده، مسئله درس و آینده توست. من این هدیه ناقابل را برای تو می‌فرستم تا یادآوری کنم که وقتی پدر تو با آن همه خستگی از عملیات و شناسایی‌های خطرناک برمی‌گردد؛ باید از طرف تو آرامش فکری داشته باشد و نگران تو و خانواده‌اش نباشد.» (امیر سید مجتبی تهامی)
 
نبرد چزابه
 
در گرماگرم نبرد چزابه، سرهنگ نیاکی با یک دستگاه موتورسیکلت به خط اول نبرد آمد، یکی از همراهان با دیدن ایشان با فریاد گفت: بچه‌ها! این سرهنگ نیاکی فرمانده لشکر است.

بلافاصله به استقبالشان رفتیم و بعد از سلام و احوالپرسی از من خواست تا ایشان را به خاکریز ببرم. من اطاعت امر کرده و به همراه ایشان به طرف خاکریز اول رفتم.

چون می دانستم وقتی او تصمیم می‌گیرد، تا رسیدن به نتیجه، آن کار را پیگیری می‌کند.

همزمان با حرکت، در دل، خدا خدا می‌کردم که گلوله‌باران عراقی‌ها شدت بیشتری نگیرد تا بازدید تمام شود.

بدون ترس از حجم آتش دشمن، تا خاکریز اول آمد و با پرسنل و سربازانی که در خط بودند، احوال‌پرسی کرد و از آن‌ها خواست تا پایداری نمایند.

در راه بازگشت، شهید نیاکی اشاره‌ای بر سرگرد فجری فرمانده گردان ۱۲۵ از لشکر ۱۶ داشت و از شجاعت او و یگانش می‌گفت.

متوجه این شدم که سرهنگ نیاکی به همه یگان‌ها در خط، سرکشی کرده، حتی یگان شهید فجری را که در سخت‌ترین شرایط مقاومت می‌کرد و بعدها به عنوان قهرمان چزابه شناخته شد. (علی اکبر فدایی حیدری)
 
احترام به کشته‌های دشمن

پس از عملیات چزابه، با سرهنگ برای بررسی اوضاع خط مقدم به منطقه رفتیم. آن روزها تمام منطقه پر از تانک‌ها و ادوات زرهی سوخته دشمن بود و حکایت از پایان یک درگیری خونین و سخت داشت.

سرهنگ نیاکی به ابتکار خود گورستانی برای کشته‌های دشمن درست کرد و از آن‌ها عکس گرفته بود و در دهان هر یک از آنها یک پلاک شناسایی گذاشت و آنها را به حساب و کتاب دفن کرد.

پس از پایان  جنگ، برای مبادله کشته‌ها در منطقه استحفاظی، و به جای آن که محله به محله، و قسمت به قسمت، دنبال کشته‌ها بگردیم، با استفاده از آلبوم‌ها و اطلاعاتی که ایشان به یادگار گذاشته بود، به گورستان اجساد عراقی‌ها رفتیم و مبادله را انجام دادیم.(سرهنگ حسین خرسندی)
 
تعمیر ادوات زرهی
 
سرهنگ پس از هر عملیاتی آن را تجزیه و تحلیل و تجارب بدست آمده از یادداشت می‌کرد و نقاط ضعف و قوت نیروهای خودی و دشمن را بررسی کرده و به بازسازی و جایگزینی افراد و تجهیزات از دست رفته می‌پرداخت.

او فرمانده‌ای لایق، وظیفه‌شناس و کاردان بود و از روزی که فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز شد، ابتکاری به خرج داد که تانک‌ها و ادوات زرهی از کار افتاده، تعمیر و مورد استفاده قرار گیرد. (سرهنگ حسین خرسندی)
 
یال‌های میش‌داغ

سرهنگ، با پرسنل تحت امرش برادر و صمیمی و دستوراتش بسیار صریح و با حفظ موازین انسانی بود، زمانی که ما منطقه رقابیه را گرفتیم، حدود سه کیلومتر از تنگه جلوتر بودیم. ایشان به منطقه آمدند؛ ابتدا مرا بوسیدند و خسته نباشید گفتند؛ بعد با توجه به شَمِ نظامی خود، گفتند: جناب مدارایی! این یال‌های کوه‌های میش‌داغ و رقابیه به دشت فکه کشیده می‌شود، اگر عراق پاتک کند و این یال‌ها را بگیرد، ممکن است به شما ضربه بزند؛ بهتر است که از این نقطه جلوتر بروید و این یال‌ها را بگیرید.

وقتی فرمایش ایشان را شنیدم، متوجه شدم که از نظر نظامی بسیار حساب شده حرف زده‌اند، لذا ساعت یک بامداد عملیات کردیم و ارتفاعات را گرفتیم و دشمن را تا فکه عقب راندیم. (امیر آزاده عباس مدارایی)

مرد مقاومت

به ما اطلاع دادند، دختر جناب سرهنگ نیاکی سخت مریض است و احتمال فوت می‌رود، با حجت‌الاسلام شیخ علی ربانی که در آن زمان مسئول عقیدتی نیروها بودند به قرارگاه جناب سرهنگ نیاکی رفتیم و از ایشان خواستیم سری به منزلشان بزنند.

ایشان در جواب ما گفتند: من فرزندان زیادی دارم، امروز بودن در کنار این‌ها بر من لازم و واجب است سرتاسر نیروهای مستقر در منطقه، فرزندان من هستند. امروز نمی‌توانم صحنه عملیات را ترک کنم.

 از عجایب است که این مرد مقاومت کرد و در همین عملیات بود که خبر فوت دخترش را به او دادند با این حال در عزم آهنین این فرمانده رشید و حماسه‌ساز، خللی وارد نشد و همچنان شجاعانه و قهرمانانه ایستاد. (آیت الله جزایری)
 
افتخار

وقتی خرمشهر آزاد شد، سرهنگ نیاکی سوار بر تانک، با پرچم جمهوری اسلامی ایران در دست، وارد خرمشهر شد و با افتخار و سربلندی مصاحبه‌ای رادیویی- تلویزیونی انجام داد و از پیروزی سخن گفت.

در آن لحظات همراه ایشان بودم و با آن که اطلاع داشتم او داغدار فرزندش است، ولی شادی آزادی خرمشهر را به غم از دست دادن فرزندش ترجیح می‌داد. (سرهنگ عبدالرسول سینایی)
 
پاسخی به پاتک

وقتی عملیات بیت‌المقدس شروع شد، گردان ما (145 پیاده مکانیزه) توانست در کمتر از دو ساعت از رودخانه عبور کرده و نیروهای خودشان را به جاده اهواز- خرمشهر برسانند؛ در آن موقع هنوز واحدهای دیگر به جاده نرسیده بودند.

ما بلافاصله موشک‌های "تاو" را در کنار جاده مستقر کردیم و آماده جواب‌گویی به پاتک دشمن شدیم.

مطمئن بودیم که در‌آن موقع صبح کسی در آن حوالی نیست ولی یک باره متوجه ورود یک جیپ فرماندهی خودی شدم. جناب سرهنگ نیاکی از آن پیاده شد و به طرف ما آمد؛ او بلافاصله مرا در بغل گرفت و به همه ما تبریک گفت و سپس در مورد نحوه آرایش ما در قبال پاتک احتمالی دشمن نظراتی ارایه داد. (امیر مختار دهقی)
 
روزه در گرمای ۵۰ درجه

ایشان فردی معتقد و با ایمان بود و با آن که ماه رمضان با گرم‌ترین روز‌های سال مصادف شده و دمای هوا بالاتر از ۵۰ درجه بود، هرگز دست از روزه بر نداشت و در چلّه تیرماه و علی‌رغم اینکه علما فتوا داده بودند که پرسنل حاضر در منطقه، می‌توانند در ماه رمضان روزه نگیرند و در فرصتی دیگر قضای آن را به جا بیاورند، اما هر بار که ایشان را می‌دیدیم متوجه می‌شدیم روزه گرفته‌اند و با غذای ساده سربازی، سحری و افطاری می‌خورند. (امیر سرلشکر حسین حسنی سعدی)
 
ما از جنگ بی‌زاریم
 
بعد از آزادسازی خرمشهر، خبرنگارانی از ۸ کشور برای تهیه گزارش آمده بودند؛ یکی از آن‌ها از شهید نیاکی سوال کرد: نظر شما راجع به ادامه جنگ چیست و آیا از طولانی شدن جنگ خسته نشده‌اید؟

شهید نیاکی که در آن روز لباس عملیاتی پوشیده و سلاحی در کمر داشت و ظاهر ایشان نشان می‌داد که در جنگی چند روزه شرکت داشته، بسیار با انرژی و هوشیارانه جواب دادند: جنگ خانمان‌سوز، از سوی صدام حسین و کشورهای پشتیبانی‌کننده او بر ما تحمیل شده است؛ جنگ برای ما شیرین و عزیز است چون دفاع از سرزمین‌مان است و تا بیرون راندن دشمن متجاوز، حتی اگر سال‌های زیادی طول بکشد، مردانه خواهیم جنگید.

پاسخ ارزشمند شهید نیاکی آن‌چنان در‌ آن خبرنگار و خبرنگاران دیگر تأثیر داشت که همگی فرمایش‌های ایشان را تأیید و برای انتشار، یادداشت‌برداری کردند. (یکی از همرزمان شهید)
 
ادامه خاطرات شهید منفرد نیاکی در فواصل زماني مشخص در سايت باشگاه خبرنگاران منتشر می‌شود.

انتهای‌پیام/
برچسب ها: شهید نیاکی ، عملیات ، جنگ
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار