دکتر چمران واقعا يک نابغه نظامي و علمي بود. ابتکارهاي ايشان در جبههها
واقعا شگفتانگيز بود. من فقط به دو سه مورد آن اشاره ميکنم. يکي از آنها، قصه
خورشيدي هاست. کارخانه فولادسازي اهواز پر از آهن بود و عراقي ها تا نزديکي آنجا
آمده بودند؛ آقاي چمران دستور داد بچه ها آهنها را به طول 180 سانت ببرند و يک
گروه صد نفره براي اين کار تشکيل داد. بچه هاي بسيجي و رزمنده، آهنها را به طور
خاصي به هم جوش مي دادند و پنج شاخه اي ساخته مي شد که به آن خورشيدي مي گفتند.
بچه ها شايد بين 30 تا 50 هزار خورشيدي درست کردند و آنها را در مسيري 15 کيلومتري
در محل عبور تانک هاي عراقي در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند،جايي که عراقيها
از آنجا خيلي فشار مي آوردند.
با اين ابتکار ساده آقاي چمران راه عراقي ها بسته شد و ديگر
نتوانستند از آن راه جلو بيايند. اين خورشيدي ها در شني تانک ها فرو مي رفتند و بدون
انفجار آنها را زمين گير مي کردند.
يک مورد ديگر، جريان پمپ آب بود. دکتر چمران دستور داد پمپ هاي خيلي
بزرگ آب را روي دو برج بلند کنار کارون جوش داديم و با اين کار، آب رود کارون را
شب ها زير عراقي ها مي انداختيم و تانک هاي آنها در گل فرو مي رفت و زمينگير
مي شدند.
يک وقت هم شهيد چمران دستور داد 300 يا 400 چوب الوار بلند، از همان الوارهاي بنايي تهيه کرديم و از بچه ها خواست که قوطي هاي خالي کمپوت و کنسرو را هم جمع کنند و بعد در آنها کمي روغن سوخته و کاه ريختند و دستور داد روي هر کدام از تخته ها چند تا از اين قوطيها را نصب کردند. غروب که ميشد فتيله اين قوطيها را روشن ميکردند و الوارها را با فاصله روي رودخانه کارون ميريختند. دشمن که از دور، آتش و دود روي اين الوارها را ميديد، تصور ميکرد که نيروي عظيمي از روي رود کارون به سمت آنها ميرود. باور کنيد تا دشمن فهميد که اينها در واقع چيست،نزديک به دو ماه که اين تکنيک برپا بود ، هر چه گلوله داشت توي کارون ريخت! »