به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگارانبراي اينکه موتور اقتصاد روشن شود و يا سرعت آن افزايش يابد، لازم است تا مقتضياتي فراهم وموانعي برداشته شود که يکي از مهمترين موارد آن در حوزه مسائل سياسي جامعه است. گرم کردن تنور حوزه سياست و حماسهآفريني در اين بخش به شدت آثار و برکات خود را در حوزه اقتصادي نشان ميدهد. نويسنده در مطلب پيش رو به بررسي ملزومات حماسهآفريني در دو حوزه سياسي واقتصادي پرداخته است.
حماسهآفريني و تهييج و تشديد تنور سياست و اقتصادحماسه واژه عربي است که ارتباط تنگاتنگي با ايجاد هيجان و غليان از طريق گرما و تشديد دماي آن دارد. واژه حماسه که از حمس گرفته شده در حقيقت به معناي گرمابخشي و تهييج از طريق گرما و حرارت است.
در فرهنگهاي عربي الحميس به معناي تنور آماده است. (مقاييس اللغه و المنجد ذيل واژه حمس) علت نامگذاري تنور به اين نام آن است که آتش در آن التهاب و شدت ميگيرد. به شجاعت نيز به سبب تشدد حرارتي که جنگآوري و مبارزه دارد احمس ميگويند. پس حماسهآفريني به اين معناست که در کاري با شدت تمام وارد شده و با حرارت و التهاب آن را انجام دهيم. پس حماسهآفريني به معناي تهييج فرد يا جامعه براي انجام عملي است.
ايجاد هيجان در هر کاري نيازمند فراهم آوردن اموري است که از آن به مقتضيات ياد ميشود. تا مقتضي امري فراهم نيايد نميتوان اميد داشت که آن کار انجام گيرد. البته اين به تنهايي کفايت نميکند؛ چرا که لازم است افزون بر فراهمآوري مقتضيات، موانع هم برداشته شود. از اين رو درباره علت تام تحقق چيزي به ايجاد مقتضي و رفع مانع تاکيد ميشود.
حماسهآفريني و ايجاد هيجان درحوزههاي اقتصادي و سياسي نيز مانند هر کار ديگري نيازمند لوازم و مقتضيات وهمچنين مانعزدايي است. براي اينکه اين لوازم و ملزومات آنها فراهم آيد ميبايست شناخت کامل وجامعي از حوزه سياست و اقتصاد داشته باشيم.
يکي از راههاي شناخت لوازم وملزومات حماسهآفريني در اين حوزهها مراجعه به آموزههاي وحياني قرآن است؛ زيرا خداوند به عنوان آفريدگار و پروردگار هستي، احاطه علمي کامل به هر موضوعي دارد. لذا لازم است به آموزههاي قرآني مراجعه شود تا دريابيم که مهمترين و اساسيترين و اصليترين لوازم و ملزومات حرکتهاي اقتصادي وحماسهآفريني در آنها از طريق تهييج و تشديد چه عواملي است؟
عوامل حماسهآفريني و تهييج در حوزه سياسي
اصولا جامعه يک نهاد سياسي است؛ زيرا جامعه براي آن شکل ميگيرد تا در يک تدبير عمومي و فراگير همه ابزارها جهت رسيدن به مقاصدي بسيج شود. البته از آنجايي که همه نميتوانند در مقام مدبر قرار گيرند و به تدبير جامعه بپردازند، با توجه به اهليت و توان انسانها از نظر علمي وعملي، تقسيم کار صورت گرفته و هر يک از افراد جامعه، نقش و مسئوليتي را به عهده ميگيرند.
اينجاست که بخشي از جامعه به عنوان نخبگان برخوردار از شايستگي مديريت سياسي، انتخاب ميشوند تا مسئوليت تدبير امور سياسي جامعه را به شکل تخصصي به عهده گيرند.
اين بخش از جامعه که از آن به دولت و حکومت ياد ميشود، در حقيقت در برابر جامعه مسئول و پاسخگوست. به اين معنا که جامعهاي از افراد انساني چه در شکل قبيلهاي و قومي يا فکري و اعتقادي وقتي شکل ميگيرد که هدف يا اهدافي آنان را گرد هم آورده باشد. گاه اين هدف جلب منفعت يا رفع و دفع تهديد و گاه هر دو است.
به اين معنا که افراد جامعه به هدف دستيابي به منافع مشترک و دفع تهديد احتمالي و رفع تهديد موجود، گردهم ميآيند و خواهان چيزي ميشوند که از آن به سعادت جمعي ياد ميکنند. بنابراين سعادت از نظر افراد جامعه در دو مولفه و عنصر آسايش (منفعت) و آرامش (امنيت و دفع و رفع تهديد) خلاصه ميشود.
ضرورت شايستهسالاريهر فرد جامعه براي دستيابي به اين دو مولفه با عنوان نقش اجتماعي فعاليت ميکند. نتيجه و برآيند اين تلاش دستهجمعي افراد جامعه همان سعادت است که مطلوب هر انسان و جامعهاي است. هر کسي در هر جا و نقشي که قرار ميگيرد مسئول است تا به درستي نقش خود را انجام دهد.
اين تنظيم و تعيين نقشها در برخي از جوامع غيرانساني چون مورچگان و زنبورها، به طور غريزي انجام ميگيرد؛ ولي در جوامع انساني ارادي است. بهترين و برترين شکل تقسيم کار و وظايف و مسئوليتها و نقشها در جامعه انساني که مبتني بر عقلانيت است، تقسيم براساس شايستگيهاست. اگر چنين اتفاقي در هر جامعه انساني رخ دهد، آن جامعه به آساني به اهداف دست مييابد.
اما با نگاهي به تاريخ بشري به سادگي ميتوان دريافت که کمتر در جوامع انساني چنين تقسيماتي براساس شايستگي و شايستهسالاري انجام گرفته است. با اين وجود در همه جوامع بشري آنچه موجب ايجاد و بقاي جامعه شده همين تقسيم مبتني بر شايستگيها بوده است هرچند که عموميت نداشته ولي درصد بالايي از مسئوليتها براساس شايستگيها بوده است وگرنه جامعه از درون متلاشي ميشد. اگر جامعهاي انساني با چنين حالت فروپاشي مواجه شده ميتوان دريافت که اين عدالت در تقسيم مسئوليتها و نقشها به شکل اکثريت انجام نگرفته است.
از سويي هر جامعهاي حتي در شکل ديکتاتوري و استبدادي آن ميکوشد تا نوعي اکثريت داراي شايستگي را بر سر کار آورد؛ زيرا به عقل و يا تجربه دريافته که اگر اکثريت نالايق بر سر مسئوليتها باشند، نه تنها فلسفه ايجاد جامعه برآورده نميشود بلکه به سرعت آن جامعه از درون دچار فروپاشي ميشود؛ چرا که وقتي اهداف اصلي به شکل اکثري تحقق نيابد، مردم از آن جامعه جدا و به جوامع ديگر منتقل ميشوند و نخبگان از جامعه خارج شده و قدرت سياسي و اقتصادي و نظامي جامعه کاهش يافته و به سرعت از درون يا بيرون فرو ميپاشد.
اگر بخواهيم عوامل قدرتيابي جامعه را ذکرکنيم بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که شايسته سالاري در شکل اکثري آن ضامن قدرت جامعه است. از اين رو در آيات قرآني بر شايستگيهاي واقعي و بلکه حتي ادعائي توجه داده شده است. به اين معنا که از نظر قرآن لازم است تا شايد شايستهسالاري بر نظام توزيع مسئوليتها و نقشها حاکميت يابد و شخص از نظر علمي و عملي توان انجام مسئوليتي را داشته باشد. (بقره، آيه 247) يوسف، آيه 55، قصص، آيه 26، نمل، آيه 39)
انتخاب افراد شايسته براي تصدي مسئوليتها و نقشهاي سياسي و اجتماعي موجب ميشود تا تدبير به گونهاي صورت گيرد که موجب افزايش قدرت عمل جامعه در همه حوزهها شود و اقتدار و قدرت مشروع دولت و جامعه افزايش يافته و امکان دستيابي به آسايش و آرامش فراهمتر شده و تهديدهاي دروني و بيروني کاهش يافته و يا از ميان برود.
از نظر قرآن عوامل بسياري در قدرتيابي دولت و جامعه نقش دارد که مهمترين آنها ايمان (انفال، آيات 65 و 66)، استغفار و توبه به سوي خدا (هود، آيه 52)، شناخت صحيح از حقايق (انفال، آيه65)، صبر و شکيبايي در کارها (انفال، آيات 65 و 66)، کثرت نفرات و اکثريت همراه (يوسف، آيات 4 و8، کهف، آيه 34، يس، آيه 14)، احسان و نيکي به يکديگر (يوسف، آيه 56)، اتحاد و انسجام اجتماعي (انفال، آيه 46)، فراواني آب مورد نياز (انعام، آيه 6، هود، آيه 52) است.
تاکيد بر فراواني آب از آن روست که اصولا هر موجود زندهاي به آب نيازمند است. از سوي ديگر آباداني و رشد و شکوفايي اقتصادي در گرو آب و تامين آن است. چرخههاي اقتصادي در همه حوزههاي کشاورزي، دامي و صنعتي و مانند آن با آب ميچرخد. لذا آب را از عوامل مهم قدرت سياسي و حاکميتي دانسته است.
از نظر قرآن قدرت سياسي جامعه و دولت ميبايست در راستاي تامين اموري باشد که فلسفه وجودي و ايجادي جامعه و دولت را شکل ميدهد. بنابراين مهمترين وظايف هر حاکميت و دولتي را برقراري امنيت و آرامش (بقره، آيات 264 و 251، يوسف، آيات 99 و 101)، تدبير امور اقتصادي (نساء، آيه 53، يوسف، آيه 55 و آيات 47 و 48)، حفظ کشاورزي (بقره، آيه 205)، حفظ نيروي انساني و اصلاح جامعه (بقره، آيه 205)، رعايت حق در داوري بين مردم (ص، آيه 26)، مبارزه با ظلم و تلاش براي سبک بار ساختن مقررات اجتماعي (کهف، آيات 87 و88)، نجات مستضعفان از سلطه ظالمان (نساء، آيه 75)، ايجاد و حفظ وحدت اجتماعي (نساء، آيه 59)، مقابله با شايعهها و اطلاعرساني صحيح و به موقع (نساء، آيه 83)و مانند آن ميداند.
در يک نگاه کلي ميتوان وظايف حکومت و حاکمان را در همان آسايش اقتصادي و آرامش و امنيت و عدالت خلاصه کرد که از طرق گوناگوني اين امور تامين ميشود.پس اگر بخواهيم درباره عوامل حماسهآفريني سياسي در جامعه سخن بگوييم ميتوان به اموري توجه کرد که فلسفه وجودي جامعه و دولت است.
اگر جامعه بخواهد حضور فعال و هيجاني در عرصه سياسي داشته باشد بايد لوازم آن فراهم آيد که همان تامين بهتر و بيشتر اهداف است که از آن به مطالبات جامعه نيز ياد ميشود. مطالبه جدي هر ملتي از دولت خود آن است که به آرامش و آسايش آنها توجه شود و سعادت آنان مدنظر قرار گيرد.
البته جامعه نيز مسئوليت دارد تا با اتحاد و همبستگي و تلاش مضاعف خود در ايجاد فضاي حماسي بکوشد؛ چرا که بهره اين اتحاد و تعاون در کارهاي نيک و خير و تقوايي را خود مردم پيش و بيش از دولت دريافت ميکنند.
عوامل تهييج و حماسهآفريني درحوزه اقتصاداز نظر قرآن حوزه اقتصاد بسيار مهم است. به اين معنا که پس از آرامش، انسان به مهم ترين چيزي که ميانديشد آسايش است. از نظر قرآن اقتصاد قوام جامعه است. (نساء،آيه 5) لذا جامعه و دولت بايد در تامين اين اهداف با هم بکوشند؛ زيرا در نظام اسلامي که نظام ولايي است هر کسي نسبت به ديگري داراي ولايت و مسئوليت متقابل است و اين گونه نيست که يکي بالادست و ديگري فرودست يا يکي فرماندار و ديگري فرمانبر باشد؛ بلکه ولايت متقابل مومنان با توجه به تعيين وظايف و مسئوليتها براساس شايستهسالاري است؛ چرا که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعيته؛ هر يک از شما سرپرست و مسئول از زيردستان خود هستيد.»
اگر رشد اقتصادي جامعه در گرو عوامل مادي و معنوي چون آب (هود، آيه 52؛ نوح، آيات 10 تا 12)، زمين و خاک مناسب (اعراف، آيه 58؛ نساء، آيه 15)، کار و تلاش انسان در منابع مادي و زمين (ملک، آيه 15) و نيز امنيت و آرامش اجتماعي و سياسي (بقره، آيه 126؛نحل، آيه 112)، ايمان و انابه به خدا (هود، آيات 3 و 52؛ نوح، آيات 10 و 11)، پايبندي به قوانين و مقررات عقلاني و وحياني (مائده، آيه 66؛ اعراف،آيه 96؛ طلاق، آيات 2 و 3)، انفاق و کمک به نيازمندان (بقره، آيه 276؛ روم، آيه 39) و مانند آن است، لازم است در ايجاد آن در جامعه تلاش شود تا شرايط به گونهاي رقم بخورد که جامعه بتواند حماسه اقتصادي را رقم بزند.
البته شکي نيست که جامعه زماني ميتواند چنين حماسهاي بيافريند که از سوي دولت و حاکميت و بلکه ملت فضاي مناسب مبتني بر عدالت (بقره، آيه 279؛ حديد، آيه 25)، گردش سالم و عادلانه ثروت (حشر، آيه 7)، مديريت نقدينگي و مهار آن (توبه، آيه 34)، کسب و کار و اشتغال (هود، آيه 61؛ مزمل، آيه 20)، مالکيت خصوصي، عمومي و تعاوني و مانند آن (بقره، آيه 188؛ انفال، آيات 1 و 44؛ حشر، آيه 7) فراهم آيد.
در چنين فضايي تنور فعاليتهاي اقتصادي تهييج شده و موتور حرکت اقتصادي و رشدي با شدت و حرارت فزونتري به کار ميافتد و زمينه رشد و شکوفايي اقتصادي را فراهم آورده و زمينه قواميابي و مقاومتي شدن اقتصاد تقويت ميشود.
حماسه سياسي مقدمه حماسه اقتصاديالبته بايد توجه داشت که حرکتهاي اقتصادي اصولا درگرو امنيت است. به اين معنا که هرگونه تامين نقدينگي وسرمايهگذاري در حوزه اقتصاد در گرو تامين امنيت روحي و رواني و اجتماعي جامعه است. از اين رو در آيات قرآني در بيان مهم ترين عوامل رشد اقتصادي به مسئله امنيت وآرامش اجتماعي و سياسي توجه داده شده است. (بقره، آيه 126؛ نحل، آيه 112)
خداوند افزون بر اين آيات در آيات ديگر نيز به امنيت و مباحث سياسي توجه داده و از دولت و جامعه خواسته است براي رسيدن به اقتصاد شکوفا و پايدار به مسئله امنيت در حوزه اجتماعي وسياسي توجه داشته باشند. اگر راهها امن نباشد يا سرمايهگذاري مطمئن نباشد هيچکس سرمايههاي مادي و معنوي خود را به کار نمياندازد.
کسي سعي وتلاش ميکند وکار فکري و بدني انجام ميدهد که از سود حاصله اطمينان داشته باشد. بدتر آنکه اصولا تفکر در سايه امنيت امکانپذير است و اگر فضاي مناسب براي تفکر نباشد نميتواند توليد فکر اقتصادي داشته باشد. سرمايههاي فکري و بدني و مادي، زماني به کار ميافتد که فضاي سياسي واجتماعي بهبود يافته باشد.
خداوند در آيات قرآني به داستان سبا و پادشاهي يمنيها اشاره ميکند و ميفرمايد که چگونه امنيت فضاي سياسي و اجتماعي آن دوران و امنيت راهها و جانها و مالها و عرضها موجب شده بود که سبا به تمدني بزرگ و شکوفا دست يابد.
بنابراين، ايجاد حماسه وهيجان فضاي سياسي در شکل مثبت آن به معناي افزايش ضريب امنيت در سرمايهگذاري است. هر چه حضور مردم در عرصه سياسي و اتحاد وانسجام آنان افزايش يابد به همان ميزان قدرت دولت وملت افزايش يافته و تهديدهاي داخلي و خارجي کاهش يافته و يا از ميان ميرود. به همان ميزان نيز امکان حماسهآفريني در حوزه اقتصادي تقويت ميشود.
با نگاهي به حضور مردم در انتخاباتهاي گذشته و افزايش اتحاد اجتماعي و انسجام آن ميتوان دريافت که تا چه اندازه دشمنان عقبنشيني کرده و دست از تهديد برداشتند. بنابراين براي اينکه بتوانيم اقتصادي شکوفا و حماسهآفريني در حوزه اقتصادي داشته باشيم ميبايست لازمه مهم آن را يعني تامين امنيت از طريق مشارکت فعال و گسترده در عرصه سياسي فراهم آوريم. از اين رو گفتهاند حماسهآفريني درحوزه اقتصادي در گرو حماسهآفريني در عرصه سياسي است که از طريق مشارکت فعال در انتخابات و مانند آن به دست ميآيد.
خداوند نيز با توجه به تاثير شگرف اتحاد مردم در پيشرفت جامعه و افزايش رشد اقتصادي و دستيابي به کمال در همه ابعاد از مردم خواسته است تا همواره متحد باشند و اتحاد خود را حفظ کنند. اينکه يد واحد و دستان متحد چگونه در دلهاي دشمنان رعب و زمينه تعاون در کارهاي خير و نيک را افزايش ميدهد بر کسي پوشيده نيست.
خداوند در آيه 46 سوره انفال به صراحت بيان ميکند که چگونه فقدان اتحاد ميتواند موجب نابودي و فروپاشي جامعه شود. لذا از مومنان ميخواهد تا با بهرهگيري از اتحاد وتعاون در کارها و صبر در برابر دشمن بکوشند تا به قدرت واقعي دست يابند.
اقتدار و صلابت جامعه اسلامي در گرو حماسهآفريني درعرصههاي سياسي و اقتصادي است. اين مهم نيازمند لوازم و مقتضيات و موانعزداييهايي است که به برخي از آنها در اين مقاله اشاره شد. شکي نيست که جهاد علمي در توليد اقتصادي پويا و کارآمد و تقويت بنيه فکري و فرهنگي جامعه نقش بسزايي دارد. بنابراين وقتي از حوزه اقتصاد و يا سياست سخن به ميان ميآيد به حوزه علم و دانش نيز توجه داده ميشود./کیهان