اين زوج در برابر اشتياقم به دانستن رمز شادابي و نشاطي که در خانواده 5 نفره شان وجود دارد، با صميميت و خنده و مهرباني از روابط خانوادگي شان بيشتر مي گويند: "ما هر وقت پول نداشتيم به بچه ها راستش را مي گفتيم، بچه هايمان نيز به راحتي درک مي کردند."

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  به ظاهر همه چيز از يک مسابقه شروع شد. مسابقه آشپزي که بين رابطين بهداشت با هدف کشف استعداد آن ها برگزار شد. عصمت محمدزاده با شوق و اشتياق زيادي در اين مسابقه شرکت کرد و در شهرستان گناباد اول شد. اين موفقيت انگيزه اي براي توجه بيشترش به مقوله آشپزي و شرکت در المپيادها و جشنواره هاي غذا در شهرها و استان هاي ديگر شد؛ مثل جشنواره اي که در استان زنجان به مدت 10 روز با حضور 129 گروه برپا شد.

در آن جا هم بانوي جوان گنابادي با پخت آش "جوش پره" مقام اول را به دست آورد. اول شدن ها ادامه پيدا کرد، در جشنواره اقوام ايران زمين هم که به ميزباني استان گلستان و شهر گرگان برگزار شد، آش "جوش پره" عصمت محمدزاده بود که در ميدان رقابت اول شد. موفقيت سايه بر سر تمام اعضاي خانواده گسترده است.

 مرد خانواده، جعفر جواهري است که در گناباد به کار سنگين با جرثقيل مشغول است، دختران خانواده هم مزه پيروزي مادر را به خوبي چشيده اند، به همين خاطر همه با تصميمي که بزرگ ترها گرفته اند، موافقت مي کنند: همه دار و ندار را مي فروشيم و مي رويم مشهد و همين کار يعني آشپزي را گسترش مي دهيم!


اشتغالزايي براي ۴۰نفر

جعفر جواهري و عصمت محمدزاده به ترتيب متولد سال هاي 43 و 49 هستند. جعفر 24 ساله و عصمت 19 ساله، سال 67 را براي زندگي مشترک مناسب ديدند و زير يک سقف بناي همدلي و محبت را گذاشتند؛ بنايي که با گذشت اين سال ها رمز موفقيت و ويژگي خانوادگي شان شده است.

 آن ها در حال حاضر در شهر مشهد دارند غذاي سنتي اختصاصي گناباد را به مشتريان علاقه مندشان که کم هم نيستند، عرضه مي کنند. اين زوج کارآفرين توانسته اند با محبت و همدلي شان حدود 40 کارگر را وارد بازار کار کنند. جواهري مي گويد تمام تلاشمان اين است که غذاهاي سالم و مقوي را با ارزان ترين قيمت ممکن به دست مردم برسانيم، البته اگر تورم بگذارد!

همسران، همکار مي شوند

گرچه همت اين زوج در کارآفريني و تلاشي که براي پخت غذاي سنتي سالم دارند، شايسته تقدير است اما آنچه ما را از دفتر روزنامه خراسان به خانه خانواده جواهري کشانده است، صميميت فوق العاده اي است که اعضاي اين خانواده دوست داشتني با يکديگر دارند.

 عصمت خانم مي گويد: "مي دانستم که شغل همسرم سنگين است، هميشه نگران بودم که مبادا دغدغه هاي فکري و مسائل خانه و زندگي حواس او را در حين کار پرت کند و برايش مشکلي پيش بيايد، براي رفع اين دغدغه به همسرم اطمينان دادم که تمام کارهاي منزل را مديريت مي کنم و از او خواستم قول بدهد زماني که در حال کار است به هيچ چيزي غير از کارش فکر نکند!"

جعفر آقا هم ادامه مي دهد: "گناباد شهر کوچکي است و آن زمان حضور يک خانم در بيرون از منزل براي انجام بعضي کارها خيلي رايج نبود، اما با علاقه و پشتکاري که همسرم داشت، کارهاي مالي را به او سپردم و خوشبختانه همه چيز خوب پيش رفت."

همه چيز به خاطر همسر

از مرد خانواده مي پرسم نظرش درباره کار همسرش يعني آشپزي چيست؟ با اطمينان جواب مي دهد: "بيشترين حمايت را خودم از همسرم کردم، وقتي ديدم علاقه دارد کارش را گسترش  دهد و در اين راه، موفقيت هايي نيز کسب کرده است، دو دستگاه جرثقيل را فروختم و به مشهد آمديم و از همان زمان هيچ وقت تنهايش نگذاشتم و دوست دارم هميشه موفق باشد.

 "با شيطنت مي پرسم: "واقعا اين کار را فقط به خاطر همسرتان انجام داديد؟" با همان صلابت مي گويد: "به خاطر خانمم و به خاطر دل خودم که او را دوست دارم." مي پرسم الان چه کار مي کنيد؟ جالب است، آن ها باز هم همکارند. با مهاجرت به مشهد هر دوي آن ها وارد کار آشپزي و ارائه غذاي سنتي به مردم شدند. جواهري اين کار را خيلي راحت تر از کار قبلي خود مي داند: "با اين که تجربه نداشتيم و مديريت 40 کارگر برايمان خيلي سخت بود ولي ادامه داديم.

" خانم محمدزاده از سال اول کار مي گويد: "گاهي از صبح که مي رفتم محل کارم تا ساعت 5 صبح روز بعد، همان جا مشغول بودم چون بايد براي شروع کار خيلي تلاش مي کرديم، گاهي تمام اعضاي خانواده يعني هر سه دخترم به اتفاق همسرم کنارم بودند، يادم مي آيد وقتي برمي گشتم خانه از شدت خستگي نمي توانستم از پله ها بالا بروم.

رئيس کيست؟

آقاي جواهري مي گويد: "ما مديريت همسرم را در شهرستان تجربه کرده بوديم و هيچ مشکلي براي اين که او مدير باشد، نداشتيم، کارهاي سخت و سنگين و به تعبيري کارهاي مردانه را هم من انجام مي دهم.علت اين همراهي و همدلي خانوادگي را مي پرسم.

 جواهري مرا مي برد به سال هاي قبل و مي گويد: "زماني مي خواستم خانه بخرم و ناچار شدم تمام طلاهاي همسرم را بفروشم، دختر بزرگم 7 ساله بود به همراه خواهر کوچک ترش النگو و گوشواره هايشان را آوردند و به من دادند که بفروشم، از وقتي يادم مي آيد خانواده ما با هم مشارکت داشتند و همه با همکاري هم تمام کارها را انجام مي داديم. ما هيچ چيز را از هم پنهان نمي کنيم.

"اين زوج در برابر اشتياقم به دانستن رمز شادابي و نشاطي که در خانواده 5 نفره شان وجود دارد، با صميميت و خنده و مهرباني از روابط خانوادگي شان بيشتر مي گويند: "ما هر وقت پول نداشتيم به بچه ها راستش را مي گفتيم، بچه هايمان نيز به راحتي درک مي کردند."

حق با کيست؟

اگر بين زوجي که همکار هم هستند، اختلاف نظر پيش بيايد، تکليف چيست؟ اين زوج مي گويند "چندين بار اين مسئله براي مان پيش آمده است و هميشه با گفت و گو مسئله را حل مي کنيم. هر کدام دلايلش را مي گويد و دلايل محکم تر و قوي تر مبناي کار و نتيجه گيري قرار مي گيرد. مي خواهم بدانم آيا از اول اين توافق و همدلي در کار مشترک وجود داشته است يا نه؟

خانم محمدزاده مي گويد: "وقتي در شهرستان مغازه ام را افتتاح کردم، همسرم حتي تا 10 روز نيامد و گفت من خجالت مي کشم تو مي خواهي آش بفروشي، يا خودت مغازه را ببند يا من مي آيم و اين کار را مي کنم. ما تا حدود يک ماه و نيم درباره اين مسئله با هم در حال گفت و گو و بحث بوديم تا اين که همسرم پذيرفت که حتي براي گسترش کار بياييم مشهد!"خانواده جواهري 3 دختر دارند که به ترتيب 24، 19 و 12 ساله هستند.

جميله دختر اول خانواده که رتبه 88 کنکور سراسري را به دست آورده دانشجوي رشته حقوق در تهران است، افسانه دختر دوم، دانشجوي رشته مديريت امور بانکي و ريحانه هم دانش آموز کلاس پنجم است. مادر آن ها مي گويد: "در سال اول کارم، بچه ها سختي هاي زيادي را تحمل کردند؛ نه مسافرت و نه هيچ تفريح ديگري نتوانستيم براي آن ها در نظر بگيريم. جميله از روزهاي سخت آغاز کار در مشهد و شب نشيني هايي مي گويد که سنت هميشگي اين خانواده است و اين جاست که يکي از رموز روابط خوشايند آن ها برملا مي شود.

 او ادامه مي دهد: "محال است ما هر شب دور هم جمع نشويم و از خودمان پذيرايي نکنيم و از مسائل مان با هم صحبت نکنيم. آن قدر اين گردهمايي و شب نشيني براي ما جذاب است که اصلا حاضر نيستيم آن را تعطيل کنيم.» او رمز موفقيت پدر و مادرش را رابطه دوستانه آن ها مي داند و اين که پدرش به نظرات تک تک اعضاي خانواده خيلي اهميت مي دهد و مي گويد: حتي اگر نظر ما کارساز نبود به ما ياد مي دادند که هميشه براي کارهايمان مشورت کنيم.

 افسانه در ادامه صحبت خواهر بزرگ تر مي گويد: "ما کمک مي کنيم پدر و مادر راهشان را ادامه بدهند، چون حتما به جاي خوبي مي رسند. اين که ذهن پدر و مادرمان به جاي درگير بودن با موضوعات متفاوت تنها معطوف به يک نقطه و يک موضوع کاري است، يک ويژگي مثبت است.

آقاي جواهري يک بار ديگر به رابطه تنگاتنگي که با فرزندانشان دارند اشاره مي کند و مي گويد: "ما شرايطي ايجاد کرديم که دخترانمان هميشه همه چيز را بدون کوچک ترين واهمه و ترسي با ما در ميان بگذارند و هيچ وقت اشتباهاتشان را از ما پنهان نکنند. من به زندگي ديگران نگاه کردم، ويژگي هاي مثبت زندگي آن ها را گرفتم و سعي کردم نکات منفي شان را کنار بگذارم؛ بنابراين از تجربه ديگران درس گرفتم و اين امر کمک کرد تا نصف راه را طي کنيم و حالا روابط خانوادگي بهتري را تجربه کنيم.

" وقتي فرزندان والدين را ارزيابي مي کنند:از نظر فرزندان خانواده، بارزترين ويژگي هاي والدين شان که باعث شده است تا اين اندازه راحتي، آرامش و صميميت و نشاط در اين خانواده موج بزند يعني چيزي که بسياري از ما در جست و جوي آن هستيم اين است: اول پشتکار بسيار زياد پدر و مادرشان که با وجود مشکلات زياد دست از تلاش برنداشتند.

دوم اخلاق بسيار خوب آن ها که اجازه مي دهند فرزندان به آن ها نزديک باشند و حتي کارگرهايشان نيز با اطمينان و به راحتي مسا ئل شان را با آن ها درميان بگذارند و ويژگي سوم مديريت کامل آن ها نسبت به همه امور است با اين که هيچ کدام از آن ها داراي تحصيلات دانشگاهي نيستند. آقاي جواهري و خانم محمدزاده هر دو داراي مدرک تحصيلي سيکل هستند.

اين گفت و گوي نشاط آفرين در جمع صميمي خانواده جواهري با جملات پاياني خانم محمدزاده اين گونه تمام شد: "بسيار خوشحالم با اين که تحصيلات زيادي ندارم، توانستم نقش مثبتي داشته باشم و دوست دارم به کساني که با مدارک تحصيلي بالا هنوز بيکارند بگويم: استعدادهاي خودشان را پيدا کنند و در همان مسير حرکت کنند و هدف شان اين باشد که در جامعه اثري مثبت بر جاي بگذارند. اگر بخواهند مي توانند مفيد باشند. "

دعوت نامه اي براي شما

قرار است هر هفته يک خانواده موفق ايراني را معرفي کنيم. نه از آن خانواده‌هاي اسم و رسم دار که سوپراستار بودن يا وکيل و وزير و رئيس بودن يکي از اعضاي خانواده، بهانه گرفتن عنوان «موفق» برايشان شده است. نه! قرار است سراغ خانواده هايي برويم که طعم واقعي خوشبختي را چشيده اند.

خانواده هايي خيلي معمولي که خوشبختي را تنها زير سقف خانه شان جست وجو کرده اند. اگر احساس مي کنيد خانواده شما نيز مي تواند در قاب «خانواده ايراني» جاي بگيرديا درميان دوستان واقوام، خانواده يا افرادي رامي‌شناسيد که ويژگي‌هاي يک خانواده موفق را دارند، با ما تماس بگيريد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار