بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به انعکاس آن در ادبیات پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
آیه ۳ سوره یوسف

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ

ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم بر تو حکایت می‌کنیم و تو قطعا پیش از آن از بی‌خبران بودی


داستان یوسف به راستی حیرت انگیز است از آنکه در وهم نمی‌گنجد که داستانی بدین کوتاهی این همه جواهرات دانایی و نیکویی و زیبایی را چگونه در خود جمع کرده است!.
 

اولا می‌توان گفت این قصه یک داستان عشقی است. عشقی آن چنان گرم و سوزان و لاابالی که پیراهن معشوق را می‌درد و عاشق را چندان در معشوق غرق می‌کند که به هر سو نظر می‌کند معشوق را می‌بیند:
تا نقش تو در دیده ما خانه نشین شد      هر جا که نشستیم چو فردوس برین شد
مولانا



چنانکه این داستان در ادب پارسی استعاره ای برای عشق میان انسان و پروردگار شده است. در این داستان یوسف رمز جمال الهی و زلیخا مظهر کل کائنات است:
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
حافظ

غیر از عشق، قصه یوسف داستان زیبایی و تاثیر شگرف آن در دل‌های آدمیان است.
اولا آن یوسف صاحب جمال را در مصر هیچ کس استطاعت خرید ندارد مگر پادشاه مصر و آن پادشاه نیز وقتی آن غلام صاحب جمال را ابتیاع می‌کند در چهره او آثار پادشاهی و شکوه الهی را می‌بیند و به همسرش می‌گوید که او را بسیار گرامی دار و جایی عزیز بر وی مقرر کن و زلیخا ظاهرا با خود گفته است چه جایی عزیزتر از دل که او را آنجا خواهم نهاد.


برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار