
آیه 115 سوره مومنون
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خلق ناکم عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ
آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانی ده نمیشوید.
این آیت نسخهٔ کوتاهی از آن طبیب الهی است که بر شفای جسم و جان ما فرستادهاند. ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، بر آن است که همهٔ روان پریشیها از همین تصور پریشانی و بیهودگی و مرگ بی مقصود که چون شبحی شوم بر سرِ مردمان افتاده است پدید میآید.
امروز در جهان به سبب غلبۀ اندیشه پوچ گرایی و عبث انگاری چه سقوطی در عالم هنر و اخلاق پدید آمده است و این آیه چون شیپوری حیات بخش همچون صور اسرافیل می تواند همۀ مرده دلان را حیات نو بخشد و شادی حقیقی و شور و نشاط زندگی را که مایۀصلح و دوستی و سعادت همۀ بشر است به آدمیان بازگرداند.
این آیه یک صیحۀ قدسی است مانند رعد که رهنوردان بیابان رحمت و بشارت وصال با همۀ آرزوها در پی دارد.
مولانا در فیه ما فیه گوید: «وقتی قافله در بیابان حرکت می کند و در آن تاریکی فراگیر که همه در هراسند اگر صدای پهلوانی که پاسبان قافله است به گوش رسد همه آرام می گیرند.»
مولانا خطاب به پیامبر اکرم می گوید: «ای محمد، قل: سخن یگو تا دلها
آرام گیرد.» و آن سخن دلارام همین است که در آیه فوق آمده است.