شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
دو پسر بچه بازيگوش از کنار يک مغازه لبنياتي قديمي عبور مي کردند؛ صاحب مغازه دو ظرف بزرگ شير را گوشه اي قرار داده بود تا با درشکه به شهر ديگري ارسال شود. پسرها در ظرف ها را باز کردند و در هر ظرف يک قورباغه انداختند. قورباغه اي که در ظرف اول بود با خود گفت: «در اين ظرف سنگين است و نمي توانم آن را باز کنم، امکان سوراخ کردن ظرف هم وجود ندارد، تا حالا در شير هم شنا نکرده ام، پس فايده اي ندارد، در هر حال خواهم مرد...»
قورباغه اي که در ظرف دوم بود با خودش فکر کرد: «در ظرف که سنگين است، هيچ راه خروجي هم که نيست، اگر داخل شير هم بمانم خفه مي شوم، اما نبايد بميرم.» روز بعد وقتي ظرف ها به شهر مقصد رسيد، قورباغه اول مرده بود، اما قورباغه دوم آن قدر روي شيرها شنا کرده بود که توده اي از کره ساخته شده و روي آن نشسته بود و به محض آن که در ظرف برداشته شد، بيرون پريد و زنده ماند.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار