من هیچ‌وقت به جشنواره نمی‌روم. چون برخورد درستی با اهالی سینما نمی‌شود. به جای اینکه بیایند یک کارت به ما بدهند که اینجا خانه ماست و می‌توانیم همیشه به آن رفت و آمد کنیم چند بلیت می‌دهند که نمی‌دانی با آن چکار کنی. بلیت‌هایی که حالت گدایی دارد و من هم اهل گدایی نیستم.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  محبوبه بيات بازيگر تئاتر،تلويزيون و سينما متولد ۱۳۲۸ است.. وي داراي مدرك كارشناسي بازيگري و كارگرداني تئاتر است که بارها موفق به دريافت جوايز بازيگري شده است. این بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون این روزها پس از ایفای نقش در فیلم‌های «رسوایی» مسعود ده‌نمکی و «هیس... دخترها فریاد نمی‌کشند» پوران درخشنده خودش را برای بازی در یک فیلم نود دقیقه‌ای با نام «عاشق‌کشون» و اجرای نمایش تک‌نفره‌ای مثنوی مولانا آماده می‌کند. همین بهانه فرصتی شد تا خورشید گفت‌وگویی با این بازیگر و هنرمند قدیمی انجام دهد که به شرح زیر است:



 چرا در سینما و تلویزیون کم‌کار شده‌اید؟

برای اینکه سینما دیگر جای ما نیست.

 پس جای چه کسانی است؟

جای آنهایی که به هوای اسم و شهرت می‌آیند. ما برای اسم و شهرت و ستاره شدن نیامدیم. آن زمان هنر برای ما یک رسالت بود ولی حالا یک عده به دنبال سراب و حباب می‌آیند. جالب است خوب دقت کنید این آدم‌ها بیشتر از سه، چهار روز هم دوام نمی‌آورند. می‌آیند و می‌روند.

ظاهرا خیلی دلتان پر است؟

چرا پر نباشد. بدبختی نیست که برای سن و سال ما نقش ندارند. بیشتر نقش‌ها مادر غصه‌خور یا مادرشوهر بدجنس است. از این دو گونه خارج نیست. تازه همین دو نقش هم باندبازی شده و بیشتر نقش‌های یک فیلم سینمایی در میهمانی‌های خودمانی جابه‌جا می‌شود.

 چطور شد در فیلم «رسوایی» بازی کردید. از تجربه کار با مسعود ده‌نمکی می‌گویید؟

توسط یکی از دوستان مشترک به این کار معرفی شدم. تجربه خوبی بود. البته باید اشاره کنم که آقای ده‌نمکی احترام ویژه‌ای برای هنرمندان قائل است و در این مدت که درکار ایشان حضور داشتم کوچک‌ترین مشکلی نبود.

 در فیلم هیس... دختران فریاد نمی‌کشند پوران درخشنده هم نقشی کوتاه ایفا کرده‌اید؟

ای کاش نمی‌رفتم.

 چرا؟

پوران درخشنده از پنج سال پیش می‌خواست این فیلم را بسازد. یک بار در صحبتی که با هم داشتیم گفت یک نقشی دارم که باید خودت بیایی بازی کنی. این حرف مال پنج سال پیش است. چند ماه پیش یک روز ساعت هفت صبح زنگ زد و گفت: خودت را برسان زندان قزل‌حصار- بلند شدم رفتم.

دو سکانس بود که گرفتیم. البته بعدش متوجه شدم که این نقش را در ابتدا داده به یک تازه‌کار که نتوانسته بود دربیاورد و بعد از آن با من تماس گرفتند. بعد هم که اصلا اسمم را در تیتراژ نیاوردند. تیتراژی که الان اسم تمام عوامل در آن می‌آید و حتی از بقال سرکوچه هم تشکر می‌شود. آن وقت برای این دو سکانس هیچ اشاره‌ای به نام من نشده بود.

یادمه دفعه قبل که با هم صحبت می‌کردیم اشاره کردید با فیلم گوزن‌های مسعود کیمیایی وارد سینما شدید.

الان خود ما تبدیل به همان گوزن شده‌ایم. انگار که برای ما قدیمی‌ها و پیشکسوت‌ها دیگر کاری نیست. مصداق: چو پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو است. گوزن هم وقتی پیر می‌شود می‌رود خودش را در جایی گیر می‌اندازد تا کار تمام شود.

 ‌گفته‌اید با حالت یک دختر خجالتی مشهدی با چمدانی در دست از مشهد به تهران آمدید تا دنیای فیلم و هنر را دنبال کنید.

برای اینکه با نقش زندگی می‌کردیم. ریاضت می‌کشیدیم تا همانی شود که می‌خواهند. الان که اینطوری نیست. الان آقا یا خانم هنرپیشه می‌فرمایند برای صحبت با آنها باید مدیر برنامه را ببینی یا به خانه‌شان بروی. یک زمانی ایرج رامین‌فر برای طراحی لباس فیلم مسافران به خانه تک‌تک بازیگران سر می‌زد اما حالا می‌فرمایند با کدام «مزون قرارداد دارید» برویم آنجا. اینکه سینما نمی‌شود این همان حباب روی آب است که دوام نمی‌آورد. دیگر در این کار عشق نیست.

 از اینکه این مسیر را انتخاب کردید، پشیمان نیستید؟

من از هیچ کاری در زندگی پشیمان نیستم. من از ضعف روحیه آدم‌ها بدم می‌آید. البته یک تغییر در روال کارم می‌دهم.

 چه تغییری؟

روش برخوردم را عوض می‌کنم. باید آن صمیمیت و سرسپردگی به مسئولیت‌ها را پنهان کنم و همرنگ جماعت شوم. این جوری بهتر است.

 درباره جشنواره فیلم فجر صحبت می‌کنید؟

من هیچ‌وقت به جشنواره نمی‌روم. چون برخورد درستی با اهالی سینما نمی‌شود. به جای اینکه بیایند یک کارت به ما بدهند که اینجا خانه ماست و می‌توانیم همیشه به آن رفت و آمد کنیم چند بلیت می‌دهند که نمی‌دانی با آن چکار کنی. بلیت‌هایی که حالت گدایی دارد و من هم اهل گدایی نیستم.

 اما در جشنواره‌های امسال از اهالی قدیمی سینما و تئاتر قدردانی شد.

از چه کسانی؟

 محمدعلی کشاورز، مشایخی، رشیدی، ژاله علو.

مگر سینما و تئاتر همین چند نفر هستند که هرساله از آنها قدردانی می‌شود. اگر قرار به قدردانی باشد خیلی‌ها هستند که در این چند سال بی‌سروصدا زندگی می‌کنند و اسمی از آنها نیست.

 جشنواره تئاتر را چطور دیدید؟

خدا را شکر تئاتر هنوز اصالت و بار فرهنگی‌اش را دارد و همچنان نفس می‌کشد.

 حرف آخر؟

حرف آخر بازهم درباره سینماست. سینمایی که انگار هیچ‌فردی بر آن نظارت نمی‌کند. همین باعث شده تا هرفردی که دلش می‌خواهد سرش را پایین انداخته و وارد شود. آدم‌هایی که کیفیت کار را پایین آورده‌اند. این را فقط من نمی‌گویم می‌توانید از تمام دوستان قدیمی و همدوره‌ام جویا شوید. یک عده یک باندی را راه انداخته‌اند که در همه کارها دخالت کرده و اوضاع را به نفع خود می‌خواهند.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار