دیر اگر راه بیفتیم به یوسف نرسیم/سر بازار که او منتظر ما نشود
لذت عشق به این حس بلاتکلیفی است/لطف تو شامل ما ، یا بشود یا نشود
من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام/کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود
هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ/من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
بین زوار که باشم کرمت بیشتر است/قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود
مرده را زنده کند خواب نسیم سحرت/کار اعجاز شما با دم عیسی نشود
امن تر از حرمت نیست همان بهتر که/کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
بهتر از این؟! که کسی لحظه پابوسی تو/نفس آخر خود را بکشد ، پا نشود
دردهایم به تو نزدیکترم کرده طبیب/حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
طوری افتاده گره بر دل بیتاب ،دخیل/که به جز دست تو با دست کسی وا نشود
لحظه واشدن سفره حاجات شنید/هر که از جانب تو پاسخی الا ، نشود
امتحان کرده ام این را حرمت ، دیدم که/هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت/عاشقی با اگر و شاید و اما نشود