مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
مقاله امروز روزنامه کیهان ،به قلم حسين شريعتمداري را در ذیل می خوانید:
دريا ، درياست !
براي نگارنده نيز اشاره به نكته اي كه در اين يادداشت خواهد آمد، تلخ و ناگوار است و اگر پاي مصالح شخص آيت الله هاشمي رفسنجاني در ميان نبود، ناگفتن آن بايسته تر بود، چرا...؟! شايد تعجب آور باشد.
ولي واقعيت دارد كه برخي از مواضع اين روزهاي جناب هاشمي نه فقط آسيب و زيان چنداني به نظام اسلامي و حركت پويا و پرشتاب آن نمي رساند، بلكه گواه ديگري بر حقانيت حركت و مواضع نظام در مقابل كينه توزي دشمنان بيروني و داخلي نيز هست و حكايت از آن دارد كه جمهوري اسلامي ايران در مسيري كه امام راحل(ره) ترسيم فرموده و رهبر معظم انقلاب پرچمداري مي كند، تمامي موانع پيش روي را پشت سر مي گذارد، حتي اگر اين موانع در پوشش سوءاستفاده از شخصيتي نظير آيت الله هاشمي رفسنجاني تدارك شده باشد.
شخصيتي كه بيشترين سال هاي عمر خود را از جواني تا دوران كهنسالي در خدمت اسلام و انقلاب گذرانده و مخصوصا در بزنگاه هاي تعيين كننده و در عبور از عقبه هاي سخت و نفس گير در تراز يكي از استوانه هاي انقلاب ظاهر شده و به شايستگي نقش آفريني كرده باشد، چرا كه در انقلاب اسلامي برخلاف ساير انقلاب ها نظير انقلاب كبير فرانسه و انقلاب اكتبر 1917 شوروي سابق، نسخه انقلاب فقط در اختيار انقلابيون و شخصيت هاي انقلابي نيست تا به ميل و سليقه خود- حتي بدون آن كه متوجه باشند و يا نظر سوئي داشته باشند- در آن دستكاري كنند.
مباني انقلاب اسلامي، يعني اسلام ناب محمدي(ص) در باورهاي عميق مردم جاي دارد و نسخه كاربردي آن به همت حضرت امام(ره) نه فقط در ساختار نظام- قانون اساسي- نهادينه شده بلكه اجزاء آن نيز با رهنمودهاي امام راحل(ره) و خلف حاضر او، براي مردم خالي از ابهام است بنابراين، بديهي است كه شخصيت هاي انقلابي، حتي اگر از استوانه ها نيز باشند با اين نسخه تثبيت شده ارزيابي مي شوند و به قول حضرت امير عليه السلام؛ افراد را با حق مي سنجند و نه حق را با افراد.
و اما، از سوي ديگر، امروزه و در جريان پيدايش و دوام انقلاب اسلامي، برخلاف صدر اسلام، نگاه مردم به خواص نيست كه اگر خداي نخواسته يكي از خواص دچار لغزش شود، شماري از مردم را با خود بلغزاند. مردم در انقلاب اسلامي بارها نشان داده اند كه نگاهشان به رهبري و نسخه انقلاب است.
بنابراين، خواص و استوانه ها مادام كه در بستر شناخته شده انقلاب حركت مي كنند از اقبال و اعتماد مردم برخوردارند و چنانچه - به هر علت- از اين بستر فاصله بگيرند، به همان اندازه كه فاصله گرفته اند از اعتماد و اقبال مردم به آنان كاسته مي شود و به بيان ديگر، امروزه اگر يكي از خواص بلغزد، ديگران در پي او نمي لغزند، بلكه خود او رفوزه شده و خداي نخواسته سقوط مي كند.
كاربرد اين فرمول را فقط با نگاهي گذرا به تاريخ 34 ساله و پرماجراي انقلاب اسلامي، به وضوح و بدون كمترين ابهام مي توان ديد. آنچه همگان در جريان فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 شاهد بوده اند، يكي از گوياترين نمونه هاي آن است.
اكنون و بعد از مقدمه فوق- كه ضروري به نظر مي رسيد- بايد خطاب به آيت الله هاشمي رفسنجاني گفت؛ نيم نگاهي به آنچه اين روزها، افراد و جريانات به ظاهر حامي حضرتعالي و رسانه هاي تابلودار دشمنان بيروني درباره جايگاه شما و چرايي رويكرد خود به جنابعالي بر زبان و قلم و قدم دارند، بيندازيد!
آنها به صراحت و بدون پرده پوشي اعلام مي كنند كه حضرتعالي جايگاه قبلي خود در ميان مردم را از دست داده ايد و نقش موثر و تعيين كننده اي در معادلات سياسي نظام نداريد. ممكن است بپرسيد- و كاش بپرسيد- كه اگر چنين باوري دارند چرا اطراف شما پرسه مي زنند و هر از چند گاه جماعتي اندك و كم شمار و غالبا، ورشكسته و بدنام را به ملاقات حضرتعالي مي آورند و از شما با تعريف و تمجيدهاي سالوسانه، اظهاراتي چندپهلو مي گيرند و بلافاصله با شيپور رسانه هاي تابلودار بيگانه در آن مي دمند؟!
پاسخ اين سؤال را بايد از زبان خود آنان شنيد. آنها با صراحت- و نه دوپهلو و مبهم- اعلام مي كنند كه قصد دارند از حضرتعالي به عنوان «پرچم» براي فتنه انگيزي استفاده- سوءاستفاده- كنند. آنها از يكسو تاكيد مي كنند كه حضرتعالي نمي توانيد در معادلات سياسي نظام نقش موثري داشته باشيد چرا كه پايگاه قبلي خود را در ميان مردم از دست داده ايد و از سوي ديگر حمايت آشكار از شما را براي فضاسازي عليه انقلاب و نظام ضروري ارزيابي مي كنند و به صراحت مي گويند، از آنجا كه نظام روي آقاي هاشمي ملاحظات ويژه اي دارد، مي توان زير پرچم ايشان قرار گرفته و براي زير سؤال بردن انتخابات پيش روي زمينه سازي كرد.
برخي از كساني كه اين روزهابه ديدار آقاي هاشمي مي روند و از ايشان به عنوان يك شخصيت برجسته و اثرگذار در چرخه حركت نظام ياد مي كنند، در سايت ها و رسانه هاي خود با صراحت مي نويسند «هاشمي از قدرت افتاده و توان تاثيرگذاري خويش را از دست داده است ولي بايد از فضايي كه مي سازد استفاده كنيم»!
و در جاي ديگر درباره علت تظاهر به حمايت از آقاي هاشمي مي نويسند «ممكن است اين پرسش مطرح شود كه آيا هنوز هم مي توان روي هاشمي حساب باز كرد؟ در پاسخ مي گوئيم؛ بستگي به شرايط دارد و اين كه ما چه چيز را مي خواهيم؟... براي وحدت هاي استراتژيك- توجه شود يعني با آقاي هاشمي هيچ وحدت استراتژيكي نداريم- بايد به وفاداري افراد توجه كرد، اما براي استفاده از فضا نيازي به اين نيست. كما اين كه هاشمي هم نمي آيد با دموكراسي خواه ها جبهه تشكيل دهد. ممكن است كه قطار همسو شود و ايستگاه هاي مشتركي داشته باشد. همان طور كه سخنان وي در خطبه هاي نماز جمعه 88 با استقبال مواجه شد.»!
با عرض پوزش از جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بايد گفت؛ برخلاف آنچه جماعت ياد شده به سالوس و تظاهر در پي القاي آن به شما هستند، حضرتعالي نمي توانيد در مسير حركت نظام تغييري متناسب با خواست آنها پديد آوريد و اين نكته را كساني كه اين روزها اطراف شما پرسه مي زنند نيز به خوبي مي دانند چرا كه هويت و شخصيت حضرتعالي با انقلاب و نظام اسلامي گره خورده است و فقط در همين بستر و چارچوب قابل تعريف است و نه در هيچ بستر و چارچوب ديگر.
كاش آيت الله هاشمي رفسنجاني مي پرسيد شعار «هاشمي 2005» كه در جريان انتخابات رياست جمهوري نهم شكل گرفت و بلافاصله روي تراكت ها، ساق پاي برخي از هواداران آنچناني و خروجي خبرگزاري ها نشست، از كجا آمده بود و چرا دشمن، آنهمه روي تبليغ و ترويج آن اصرار داشت؟! «هاشمي 2005» يعني جدا كردن آيت الله هاشمي رفسنجاني از شخصيت انقلابي ايشان كه در جريان مبارزه و مجاهدت هاي چندده ساله شكل گرفته بود و... دشمن فقط در پي بهره گيري از شماست و به آسيب بيشتر و خطرناكتري كه متوجه حضرتعالي است نه تنها توجهي ندارد بلكه از آن استقبال نيز مي كند!
در خاتمه اگرچه گفتني هاي ديگري نيز هست ولي تنها به اين نكته بسنده مي كنيم كه آيت الله هاشمي رفسنجاني مانند گذشته فقط در همراهي با مردم، آيت الله هاشمي رفسنجاني موثر و اثرگذار است و...
قطره درياست اگر با درياست
ورنه او، قطره و دريا درياست
«شباهت ها و تفاوت هاي سوريه و مالي»عنوان مقاله امروز روزنامه خراسان نوشته سيدمحمد اسلامي :
اگرچه امروز جهان به کلي آشفته است، اما بحران هاي کنوني هريک با ديگري اشتراک هايي دارد. اشتراک هايي که در مواردي متأثر از عوامل مشترک و يا مشابه است. سوريه و مالي 2 بحراني هستند که تفاوت ها و اشتراک هايشان نه فقط جالب توجه است، بلکه برخي ابهام ها درباره هر 2 بحران را روشن مي کند.
فرانسه 11 ژانويه - حدود 20 روز پيش- اعلام کرد که به درخواست دولت مالي وارد جنگ با گروه هاي مسلحي مي شود که شمال اين کشور را تسخير کرده اند. ديويد کامرون، نخست وزير انگليس با آغاز درگيري ها اعلام کردکه اين جنگ "چند دهه" طول مي کشد.
گروه هاي معارض
فرانسوي ها در جنگ با گروه هاي مسلح در شمال مالي از حمايت هاي اطلاعاتي و تجهيزاتي انگليس، آمريکا، اتحاديه اروپا و ... بهره مي برند. آن ها با 4 گروه نظامي عمده درگير هستند که ادعاي تلاش براي استقرار حکومت اسلامي دارند : 1.القاعده مغرب اسلامي(AQIM) 2. جماعت توحيد و جهاد در غرب آفريقا(MUJWA) 3.
گروه انصار الدين (Ansar Al Dine) و 4. جنبش ملي براي آزادي ازواد(MNLA). سه گروه اول در حوزه تفکرات، سلفي هستند و در عمل اصطلاحا جهادي رفتار مي کنند. آن ها از حدود 7 ماه پيش بخش هاي عمده اي از شمال مالي را کاملا در تصرف خود درآورده اند. اين گروه ها به جز القاعده مغرب اسلامي، سابقه مذاکره با دولت مرکزي مالي و حتي ديگر همسايه هاي اين کشور از جمله الجزاير را دارند.
اين مذاکرات در چارچوب تلاش هاي برخي کشورها از جمله آمريکا، گروه اقتصادي دولت هاي غرب آفريقا (ECOWAS) و سازمان ملل بوده است . بنابراين به طور خلاصه در بحران مالي شاهد گروه هايي هستيم که الف) تفکرات القاعده اي دارند ب) بيش از 6 ماه در جغرافياي مشخصي قدرت را در اختيار داشته اند و ج) ادبيات "مذاکره" را درک مي کنند و سابقه مذاکره با دولت مرکزي دارند.
در مقابل در سوريه نيز گروه هاي مسلحي که با ارتش درگير هستند، تفکرات "سلفي" دارند و از روش هاي خشونت بار به اصطلاح "جهادي" پيروي مي کنند . گروه هاي مسلح مخالف دولت سوريه تاکنون حاضر نشده اند با هيچ کشوري از جمله دولت سوريه مذاکره کنند. در ميان آن ها به جز آن چه به ارتش آزاد سوريه موسوم شد که فقط يک "اسم" است و هويت عيني قابل تأملي ندارد، برخي از ديگر گروه هاي مهم مسلح نه فقط مذاکره را رد کرده اند، بلکه از پيوستن به ائتلاف موسوم به "انقلاب ملي" به رهبري احمد معاذ خطيب، امتناع کرده اند به اين دليل که از سوي غرب حمايت مي شود .
از جمله آن ها مي توان به گروه جبهه النصره، لواء التوحيد و کتائب احرار شام اشاره کرد. آن ها همچنين در طول نزديک به 9 ماه درگيري با ارتش سوريه هنوز نتوانسته اند يک شهر را به تمامي به تصرف خود درآورند و همچنان به بمب گذاري هاي تروريستي و حملات نامنظم ادامه مي دهند. بنابراين آن ها الف) تفکرات القاعده اي دارند ب) نتوانسته اند جغرافياي مشخصي را تحت کنترل خود درآورند و ج) حاضر به مذاکره نيستند و غرب را هم قبول ندارند.
بنابراين گروه هاي مسلح موجود در سوريه نه از حمايت مردمي بهره مي برند که به آن ها مشروعيتي بدهد و نه حاضر به پيروي از کشورهاي غربي هستند که منافع آن ها در آينده سوريه را تضمين کنند.
دولت هاي مستقر
از سوي ديگر دولت مستقر در مالي حاصل کودتايي است که حدود يک سال پيش در اين کشور به وقوع پيوست . اين کودتا را ژنرال "آمادو سانوگو" (Capt. Amadou Sanogo) فرماندهي کرد که پيش از آن توسط وزارت دفاع آمريکا آموزش هاي نظامي ديده بود. آمريکا، سازمان ملل و ديگر سازمان هاي بين المللي در حدود يک سال گذشته تلاش مي کرده اند دولت مالي را براي برگزاري يک انتخابات مجاب کنند. البته اين دولت با برخي گروه هاي مخالف توافق کرده بود که انتخاباتي را در ژانويه 2013 برگزار کنند که البته هيچ وقت برگزار نشد.
در مقابل دولت سوريه در طول بحران اين کشور 2 انتخابات برگزار کرده است. اولين مورد برگزاري همه پرسي قانون اساسي جديد اين کشور است که اسفند ماه 1390 و ديگري انتخابات پارلماني اين کشور که در ارديبهشت 1391 برگزار شد. به علاوه اينکه در سال 2009، يعني 2 سال پيش از آغاز بحران در سوريه يک نظرسنجي در 11 کشور عربي برگزار شد که "بشار اسد" رئيس جمهور جوان سوريه در 5 کشور به عنوان محبوب ترين شخصيت سياسي جهان عرب انتخاب شده بود .
اسد تنها رئيس جمهور در ميان کشورهاي عربي بود که همراه با همسرش در کوچه و بازار و در ميان مردم حاضر مي شد. دولت سوريه پيش از آغاز بحران سياسي و نظامي در اين کشور عضو فعال جامعه جهاني بوده است. بسياري از صاحبان قدرت در منطقه که امروز با يکديگر براي دشمني با اسد رقابت مي کنند، تا چندي پيش از دوستي ديرينه با دولت و مردم سوريه سخن مي گفتند. البته نبايد از نظر دور داشت که کارنامه حکومت اسد و ساختار سياسي اين کشور خالي از اشکال نمي باشد و در ساختار و نحوه عمل اين دولت فرآيندهاي غير دموکراتيک و برخوردهاي امنيتي پررنگ است.
وضعيت حقوق بشر و ادعاي غرب براي حمايت از آن
موضوع حقوق بشر از مهم ترين موضوعاتي است که در 2 سال بحران سوريه بارها و بارها در مواضع کشورهاي مخالف سوريه، گزارش هاي جانبدارانه و حتي مستقل سازمان هاي بين المللي و هجمه رسانه اي عليه سوريه مطرح شده است. با اين حال وضعيت حقوق بشر در مالي حتي پس از حمله نظاميان فرانسوي به اين کشور و به ويژه اثر اين حملات بر وضعيت حقوق بشر کاملا قابل مقايسه است.
به ويژه اين که گزارش مرکز پژوهش کنگره آمريکا تصريح مي کند که وضعيت حقوق بشر در مالي متاثر از حمله فرانسوي ها مبهم است و فرانسه تلاش چنداني براي رعايت مسائل حقوق بشري ندارد.
گزارش مرکز پژوهش کنگره آمريکا درباره بحران ليبي تصريح مي کند که : «پيامدهاي عمليات نظامي فرانسه براي شرايط حقوق بشري و همچنين گروه هاي امدادي مبهم است.» بنابراين بدون اين که قصد داشته باشيم از اشتباهات دولت سوريه در حفظ امنيت مردم اين کشور چشم پوشي کنيم يا آن ها را کم اهميت بدانيم، بايد بگوييم که نمي توان ادعاي حضور نظاميان فرانسوي در مالي براي تامين "حقوق بشر" و حفاظت از مردم اين کشور را پذيرفت.
از دلايل تا انگيزه ها
آن چه در بالا آمد فقط مروري کوتاه بر برخي شباهت هاي 2 بحران کنوني در سوريه و مالي و تفاوت نحوه مواجهه کشورهاي غربي با آن ها است. بنابراين اگر منطق مداخله غرب در مالي و حمايت کشورهاي غربي از دولت اين کشور را فرضا درست بدانيم، اين کشورها به همين دلايل بيشتر بايد از دولت دمشق حمايت کنند.
اما بر هيچ کس نهفته نيست که کشورهاي غربي برخلاف تمام ادعاهايشان اصول ديگري در تدوين سياست خارجي شان دارند که چيزي بيش تر از قانون جنگل و قرباني کردن منافع مردم کشورهاي ديگر براي منافع دولت هاي غربي نيست. روزنامه تودي زمان ترکيه به تازگي در گزارشي هدف فرانسه از حمله هوايي و زميني به مالي را "ذخاير نفت و طلا"ي اين کشور عنوان کرده است .
مقاله امروز روزنامه آرمان به قلم رضا نوروززاده( نماینده سابق مجلس)با این عنوان به چاپ رسید:
لایحه بودجه، ابزاری اقتصادی یا ...
سند چشمانداز 20ساله در ایران در قالب برنامههای پنجساله بهعنوان یک قانون لازمالاجراست. قانون بودجه هر سال بهعنوان جزئیترین قانون هر برنامه پنجساله باید بتواند در راستای چشماندازهای تعریفشده گام بردارد تا در نهایت چشمانداز کلی سند 20 ساله تحقق یابد. بر این اساس قوانین بودجه هر سال وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند بهمنزله حلقههای زنجیری هستند که باید وضعیت اقتصادی را به افق تعریفشده متصل کنند.
اخلال در هر یک از این حلقههای زنجیر کل این مسیر را تحتالشعاع خود قرار میدهد و میتواند اهداف پیشبینیشده در سند چشمانداز را مخدوش کند؛ اتفاقی که در سالهای اخیر و در طول دولتهای نهم و دهم تکرار میشود و نتیجه آن نیز کاملا در فضای اقتصادی و عمومی مشهود است.
قانونگذار در قانون چشمانداز 20ساله تصریح کرده که لایحه بودجه باید آذرماه هر سال در اختیار مجلس قرار بگیرد تا فرصت کافی برای نقد و بررسی آن را داشته باشد. ارسال دیرهنگام لایحه بودجه عملا امکان بررسی ماهوی این لایحه را از نمایندگان میگیرد و در نهایت ختم به یک قانون ضعیف برای هر سال مالی میشود؛ قانونی که بهدلیل نقاط ضعف و حفرههایی که دارد، عملا نمیتواند جوابگوی اهداف رو به جلو در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... باشد.
دلیل ارسال دیرهنگام لایحه بودجه به مجلس را باید در نوع نگاه دولت آقای احمدینژاد به حوزه مدیریت چه در معنای سیاسی و چه اقتصادی آن دید. دیرکرد بودجه عملا این فرصت را برای دولت ایجاد میکند که با کمترین دخل و تصرف از سوی مجلس قانون مدنظر خود را از قوه مقننه تحویل بگیرد. دولت هم از مجلس و هم از دیگر نهادها انتظار همراهی محض دارد و بر این باور است که دخیل شدن دیگران در اداره امور عرصه را برای قوه مجریه تنگ میکند.
گرچه در بسیاری از تحلیلهای نزدیک به دولت تعیین نرخ ارز به عنوان مشکلی برای تدوین لایحه بودجه عنوان میشود اما حل این مساله نیز راهکارهای مشخصی دارد که بهنظر میرسد دولت در ادامه همان سیاستهای قبلی چندان تمایلی برای رفتن به سمت آن ندارد. به هر حال کنترل نوسانات بازار ارز میتواند با همکاری مجلس و همچنین نقشآفرینی کارشناسان اقتصادی خبره ممکن شود اما دولت فعلا که به ظاهر علاقه چندانی به این موضوع نشان نداده است.
نرخ شناور و نامشخص ارز تاکنون باعث سرگردانی سرمایهگذاران و ابهام در نرخ بازگشت سرمایه و بهتبع آن فرار سرمایهها یا نابودی برخی از آنها شده است. دیرکرد لایحه بودجه نیز از زاویهای دیگر تاثیر منفی اقتصادی دارد که اثبات آن سخت نیست. تاخیر در ارسال لایحه بودجه بیش از آنکه دلایل اقتصادی داشته باشد، میتواند زاییده مسائل سیاسی نیز باشد که باید با تصویب قانون مانع از تاخیر آن شد یا اختیار لازم را به مجلس داد تا بتواند بودجه را در حدی که به اقتصاد کشور لطمه نخورد، در مدت کوتاهی به سامان برساند.
ارسال لایحه بودجه از سوی دولت قطعی است اما آنچه باعث نگرانی و دغدغه است، تاخیر است. این تاخیر را باید مجلس با تصویب قانونی مخصوص به آن مدیریت کند که حداقل در دولت آینده این مساله تکرار نشود.
ابراهيم نكو(عضو كميسيون اقتصادي)در مقاله ای برای روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
عبور از «پيچ تاريخي» تحريمها
همانطور كه رهبر معظم انقلاب گفتهاند اكنون ما در يك «پيچ تاريخي» قرار داريم و اين «پيچ تاريخي» چيزي جز تحريمهاي هماهنگ غرب بر ضد اقتصاد كشورمان نيست. اين سخن به ما نقشه راهي نشان ميدهد و ما را متوجه ميكند كه بايد با تدوين سياستها و استراتژيهاي تازهاي از اين «پيچ تاريخي» عبور كنيم. نكته اينجاست كه آمريكا اخیرا تصميم گرفته است كه تحريمهاي تازهاي براي مقابله با صنعت نفت و اقتصاد ما تدوين كرده و آن را از 18 بهمن ماه به اجرا بگذارد.
از همينرو لازم است كه ما بار ديگر اين پيچ تاريخي را مدنظر قرار دهيم و با توجه به تجربيات خود در مقابله با تحريمهاي غرب رويكرد تازهاي در پيش بگيريم. ما بايد تحريمهاي تازه غرب را دقيقا مورد تجزيه و تحليل قرار داده و از آنها به نفع خود استفاده كنيم. آنطور كه برآوردهای ما نشان ميدهد اكنون دولت و مجلس در مقابل تحريمها همكاري مناسبي با يكديگر دارند.
از همينرو و با توجه به طرحها و برنامههايي كه تدوين شده ميتوان گفت كه تحريمهاي تازه تاثيري بر اقتصاد كشور ندارند و نميتوانند ما را از نظر اقتصادي زمينگير كنند. از سوي ديگر اين تحريمها ميخواهند صنعت نفت و همچنين تكنولوژي هستهاي ما را به عقب ببرند كه در اين زمينهها هم آنچنان شانس با غربيها يار نيست.
زيرا ما در صنعت نفت اكنون در حال پيشرفتيم و سازمانها و نهادهاي وابسته به وزارت نفت اهداف مثبتي را در اين ميان دنبال ميكنند. از سوي ديگر دانشمندان و دستاندركاران تكنولوژي هستهاي مثل سابق به كار خود ادامه ميدهند و تحريمهاي غرب نتوانسته آن را متوقف كند. نبايد فراموش كرد كه ما تجربه طولاني مدتي در مقابله با تحريمها داريم و اين موضوع قدرت تقابل ما را به شدت افزايش دادهاست.
به همين خاطر ميتوان به جرات گفت كه تحريمهاي تازه آنچنان چيز جديدي براي ما ندارند و ما ميتوانيم بدون اينكه از پاي بيفتيم با آن مقابله كنيم. البته در اين ميان يك موضوع بسيار قابل توجه است، آن هم اينكه براي مقابله با تحريمها همدلي مسئولين و مردم به شدت مهم است و ما بايد مردم را از اهداف خود مطلع كنيم تا آنها با ما و ديگر مسئولين خود در سطح كلان احساس همدلي و همراهي كنند.
خوشبختانه در موضوع تحريمها مردم ما بسيار صبور هستند و اگر ما به آنها و وضعيت اقتصاديشان توجه كنيم قطعا با ما در مقابل غرب همراهي خواهند كرد. همدلي مردم و مسئولين قطعا منافع كلان ما را تامين ميكند و از سوي ديگر غرب را در به هم ريختن شرايط كشور نااميد ميكند. در نهايت اينكه ما بايد با لحاظ كردن نوع رفتار غرب استراتژي خود را تغيير دهيم. يعني هرگاه آنها رفتاري مخالف حرفهاي خود انجام ميدهند و خوي دشمني خود با مقامات و مسئولان ايران را آشكار ميكنند، ما هم استراژي تند وتيزتري به كار بريم تا بتوانيم در اين ميان پيروزي را نصيب خود كنيم.
حبيبالله عسكراولادي سر مقاله امروز روزنامه رسالت را به مقاله ای با این عنوان اختصاص داد:
يادي از 12 بهمن و افقهاي پيش رو
امروز 12 بهمن روز ورود نوراني امام خميني (ره) به ميهن اسلامي است. سال 57 افتخار داشتم پيام مقامات بزرگوار روحاني از جمله جامعه مدرسين حوزه علميه قم و روحانيت مبارز را به فرانسه ببرم و در اين روز همراه امام (ره) از پاريس به تهران بيايم و يكي از تاريخيترين روزهاي حيات ملت بزرگوار ايران را ببينم.
خداي بزرگ را بر اين نعمت عظيم شاكرم، 34 بهار از آن روز بزرگ ميگذرد. ملت ايران با نشاط، سرزنده،نيرومند و با ايمان همراه با رهبر الهي خود ايستاده است و در برابر مشكلات خم به ابرو نميآورد.
روز 12 بهمن يكي از ايامالله تاريخ ايران است كه مصداق اين آيه نوراني است؛ اذا جاء نصرالله و الفتح ورايت الناس يدخلون في دين الله افواجا.
امام (ره) كه به ايران بازگشت همه احساس خوبي داشتند. احساس برادري ،برابري،معنويت و نزديكي به خدا.
همه حس ميكردند ستم و ظلمت از كشور رخت بربسته و به جايش عدالت و نور و روشنايي نشسته است. مردم وقتي به چهره نوراني
امام (ره) نگاه ميكردند اين حس را در خود تقويت ميكردند و با دلي سرشار از اميد در برابر ناملايمات و دشواريها ميايستادند. امروز پس از گذشت 34 سال از آن حادثه بزرگ همين حس در ملت ما زنده است و همين حس موجب پيشرفت و تعالي انقلاب اسلامي است.
مومنانه بر اين باور هستيم كه پس از ارتحال حضرت امام (ره) مقام معظم رهبري با همان صلابت و قدرت همين مسير را طي كردند و آن حس نوراني را در ملت ما زنده نگه داشتند.
امروز معادلات سياسي در منطقه و جهان دگرگون شده است. يكي از دو ابرقدرت آن روز جهان دچار فروپاشي شده و آثاري از آن نيست. آمريكا و اذنابش كه هر روز براي ملت ايران مشغول توطئهچيني است در گرداب مشكلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به سر ميبرد. اتحاديه اروپا در آستانه فروپاشي است. ليبراليسم به عنوان يك انديشه مسلط در جهان نوزايي خود را از دست داده است و روز به روز در برابر مكتب اسلام و نوآوريهاي مسلمانان در حال عقبنشيني است.
رژيم صهيونيستي كه براي مسلمانان و اعراب هر روز چنگ و دندان نشان ميداد با دو سيلي محكم از سوي حزبالله و حماس، محصور در مرزهاي اشغالي است و انديشه امپراتوري از نيل تا فرات را انشاءالله تا نابودي كامل به موزههاي تاريخ خواهد سپرد.
ملت ايران با رهبريهاي هوشمندانه حضرت آيتاللهالعظمي امام خامنهاي هر روز قلهاي از پيشرفت را فتح ميكند. نام ايران در قلههاي اقتدار ملي جزء 10 كشور جهان ميدرخشد.
جمهوري اسلامي به دليل بصيرت مردم در خنثيكردن توطئههاي دشمن و غلبه در جنگ نرم و قدرت بيبديل ارتش و سپاه پاسداران در دستيابي به فناوريهاي نوين نظامي به عنوان يك قدرت منطقهاي و جهاني مطرح است و امروز قدرتهاي جهاني اعتراف دارند بدون حضور ايران هيچ بحراني در منطقه قابل حل و فصل نيست.
امروز نسلي در كشور تربيت شده است كه از نظر ايثار و فداكاري و از جان گذشتگي دهها برابر نسل اول و دوم انقلاب حاضر است براي صيانت از نظام و انقلاب در همه عرصهها حضور يابد. اين حضور در عرصههاي علمي و فني بويژه نظامي قدرتهاي جهاني را نگران كرده است و لذا حجم توطئههاي خود را افزايش دادهاند.
بنده به عنوان يك سرباز پير انقلاب و مردم كه بيش از 5 دهه در ميدانهاي مبارزه با دشمن حضور داشتم شهادت ميدهم كه ايران امروز در اوج اقتدار و سرفرازي است و طي 150 سال اخير ايران هرگز به اين اندازه نيرومند و پرقدرت نبوده است. بنده شهادت ميدهم نخبگان كشور و مردم طي 150 سال اخير هيچگاه به اين اندازه آگاه و با بصيرت و هوشيار نبودهاند.
نكتهاي كه ميخواهم به بهانه اين روز بزرگ عرض كنم اين است كه برخي دلسوزان به بنده خرده گرفتند و گفتند مواضع اخير تو باعث خوشحالي ضد انقلاب و رسانههاي بيگانه بويژه صداي آمريكا و بيبيسي شده است و يا برخي اهل فتنه اين مواضع را نشانه حقانيت راه خود تلقي كردهاند. بنده عرض ميكنم نه آن خوشحالي موردي دارد و نه چنين تلقياي مطابق با واقع است.
بنده در مواضع اخيرم گفتهام؛ فتنه 88 زير سر آمريكا، اسرائيل غاصب و انگليس مكار است و هر كس كه فريب اين فتنهسازان را خورد و اردوگاه انقلاب را ترك كرد بايد به دامن پر مهر اسلام، مردم،انقلاب و رهبري برگردد. آيا رسانههاي دشمن و ضد انقلاب از اين موضع ميتوانند خشنود باشند؟!
بنده در مواضع اخيرم به سران مفتون گفتهام؛ برگرديد به دامن ولايت و مردم و از همراهي با فتنهسازان و سران فتنه در خارج بپرهيزيد. آيا اين مواضع به معناي پذيرش حقانيت فتنهگران و ضد انقلاب است. آيا ضد انقلاب از اين سخن استقبال كرده و خوشحال است؟!
منتقدين دلسوز اين گفته امام (ره) را به بنده يادآور شدهاند كه هر وقت دشمن از شما تعريف كرد بدانيد يك جاي كارتان اشكال دارد. اين حرف درستي است اما بايد ديد دشمن كيست و از چه كاري يا چه حرفي تعريف كرده است؟ بنده خطاب به كساني كه راه را گم كردهاند و طعمه گرگهاي جهاني شدهاند و امنيت ملي و اقتدار مردم را در يك فتنه آمريكايي به حراج گذاشتهاند، عرض كردم شما كه مدعي اطاعت از امام هستيد و امام حفظ نظام را از اوجب واجبات ميداند.
چه جوابي براي خداوند بزرگ و امام عظيمالشان در دنيا و آخرت داريد كه با اين نظام چه كرديد و كارنامه صيانت از نظام شما چيست؟ آيا اين گفته موجب خوشحالي ضد انقلاب و رسانههاي دشمن است. اگر اين ادعا را بپذيريد ما اصلا مشكلي با ضد انقلاب و دشمنان قسم خورده نظام نداريم!!
دوستانه به برخي از منتقدين محترم ميگويم باب گفتگو را باز بگذاريم تا معلوم شود چه كسي اهل منطق و عقلانيت سياسي است.
بنده معتقدم ظرفيت عقلانيت نخبگان سياسي كشور به قدري است كه ميتواند از توطئههاي نرم دشمن عبور كند. انتخابات آينده هنگامه عبور از شكلگيري فتنه جديد است.
انشاءالله هوشياري مردم و نخبگان كشور نشان خواهد داد كه از يك سوراخ دوبار گزيده نخواهند شد.
مقام معظم رهبري در سالروز ميلاد پيامبر اعظم و تولد امام جعفر صادق فرمودند؛ "نخبگان كشورهاي اسلامي وحدت را جدي بگيرند. آتش اختلاف روشن شود دشمن مجال پيدا ميكند" ما به اين رهنمود بايد اول در داخل عمل كنيم تا بتوانيم نخبگان جهان اسلام را به همگرايي و وحدت تشويق نماييم.
بنده ضمن تبريك فرا رسيدن ايامالله دهه فجر به مقام معظم رهبري،مراجع تقليد،علماي بزرگ كشور و نيز مردم آگاه ايران همچنين رهبران بيداري اسلامي در جهان اسلام عرض ميكنم راه فلاح و رستگاري در دنيا و آخرت در دنياي كنوني چنگ زدن به ريسمان الهي براي وحدت و نيز اطاعت از ولي امر مسلمين جهان حضرت آيتالله العظمي امام خامنهاي است
روزنامه حمایت درستون سر مقاله امروز خود این طور نوشت:
استعمار نوين
بررسي كارنامه جهان نشان ميدهد كه سياستهاي استعماري غرب با طرحهايي نظير اشغال نظامي، ايجاد حكومتهاي دست نشانده، تجزيه كشورها، اجراي طرح جنگهاي داخلي و طايفه اي، تحريك همسايگان براي جنگهاي منطقه اي، نسل كشي ملتها، ادعاي اعطاي كمكهاي اقتصادي و در اصل، وام دار كردن كشورها، ترويج فقر و گرسنگي و بي سوادي در كشورها و ... اجرا شده است كه نتيجه آن را به خوبي در آفريقا و آمريكاي لاتين و حتي در آسيا ميتوان مشاهده كرد.
اكنون در قرن بيست ويكم، هر چند غرب ادعاي تمدن و پيشرفت را سر ميدهد، اما ساختار اين كشورها، همچنان در قالب استعماري در حركت است و آنها با بهانههاي جديد، طرح استعمار كشورها را اجرايي ميسازند، در حالي كه با پوششهاي مختلف به دنبال پنهان سازي استعمارگريهاي خود هستند.
اولا تجربه جنگ عراق و افغانستان نشان داده است كه غرب نميتواند چندان از مولفه نظامي براي اشغالگري و استعمار كشورها بهره برداري كند، به همين دليل، شيوههاي جديد را به جاي اشغالگري و يا پس از اشغال كشورها در پيش گرفته كه از آن جمله، امضاي توافقنامههاي امنيتي و آموزشي است.
اين سناريو در دو بخش اجرا ميشود. نخست، امضاي توافقنامه براي آموزش ارتش كشورهاي هدف، نظير؛ حضور نظامياخير آمريكا در اندونزي و فيليپين كه با ادعاي توافقات دوجانبه صورت گرفته و يا اقداماتي كه فرانسه در آفريقا به بهانه همكاريهاي دوجانبه براي برقراري امنيت صورت ميدهد. دوم، امضاي توافقنامههاي امنيتي كه با ادعاي حمايت از برقراري امنيت و گاهی حفظ ثبات سياسي كشورها صورت ميگيرد. نمود عيني اين امر را در افغانستان و طرح آمريكا براي امضاي توافقنامه امنيتي با كابل براي ادامه حضور پس از سال 2014 ميتوان مشاهده كرد.
دوم، استعمار اكنون خود را در پوشش ناتو پنهان ساخته است تا چنان توجيه كند كه سياستهاي شان مورد تأييد 28 كشور است، در حالي كه در نهايت به كشورهاي آلمان، انگليس، فرانسه، ايتاليا و آمريكا ختم ميشود؛ كشورهايي كه سابقه اي طولاني در استعمارگري دارند و اكنون به دنبال استمرار آن هستند.
سوم، نكته مهم در ساختار استعمار نوين، ويران ساختن كشورها و سپس ورود با ادعاي بازسازي است. اين اقدام با شيوههاي مختلف صورت ميگيرد؛ ايجاد جنگهاي داخلي، حمله نظاميموقت با بهانههاي مختلف براي تخريب زيرساختهاي كشورها و ادعاي حمايت از بشريت براي توسعه و پيشرفت كشورها. نمود عيني اين امر را در عراق، افغانستان، ليبي و بسياري از كشورهاي آفريقايي ميتوان مشاهده كرد كه غرب ابتدا اين كشورها را به ويرانه اي مبدل ميسازد و سپس با ادعاي بشردوستي و بازسازي، به غارت ثروتهاي آنها ميپردازد.
استفاده از پيمانكاران غربي براي بازسازي اين كشورها، استعمار نويني است كه در قالبي كاملاً دموكراتيك و بشردوستانه! صورت ميگيرد.
در جمع بندي كلي از آنچه ذكر شد، ميتوان گفت؛ غرب همچنان در ساختار استعمارگري گذشته حركت ميكند، هر چند براي فريب افكار عمومي،ابتكارات جديدي را براي اجراي اين نمایش در پيش گرفته است، ولي همچنان همان نگاه كاسبكارانه و غارتگرايانه پيشين را به جهان دارد و در اين مسير گام بر ميدارد.
مقاله امروز روزنامه ابتکار نوشته داود احمدزاده:
«مرسي» کدام مسير را انتخاب ميکند؛
خشونت يا گفت و گو؟
مصر بار ديگر و براي چندمين بار بعد از انقلاب شاهد تظاهرات مردمي است. مخالفان مرسي اين بار اعلام حکم دادگاه عالي مصر براي خاطيان مسابقه فوتبال در پورت سعيد را بهانه اعتراضات خود قرار داده اند. از سوي ديگر به نظر نميرسد دولت نيز تمايلي داشته باشد که از ابزارهاي در اختيار خود مانند گفت و گو و مذاکره براي مهار اعتراضات و حل بحران استفاده کند. داود احمدزاده، تحليل گر مسائل خاورميانه در يادداشتي، ابعاد اين مسئله را براي خوانندگان ديپلماسي ايراني بررسي کرده است:
گسترش تنشهاي فزاينده سياسي در پي اعلام حکم دادگاه عالي مصر براي خاطيان باشگاه پورت سعيد به تقابل جدي موافقان و مخالفين رئيس جمهور اسلام گراي مصر، محمد مرسي انجاميده و سايه بحران داخلي مصر، امنيت کشور را نيز با تهديد روبرو ساخته است. مصري که بعد از گذشت دو سال از سرنگوني رژيم اقتدارگراي مبارک همچنان در تکاپوي رسيدن به آرامش و برقراري حکومت مردمسالار با دشواريهاي جدي روبرو است.
چرخه خشونت پايدار ميان مخالفين مرسي در قالب جريان غير اسلامگرا و عدم توانمندي دولت در پاسخ به مطالبات مردم به ويژه حوزه اقتصادي باعث شده است که حتي برخي از حاميان قبلي اخوان المسلمين با متهم ساختن شخص مرسي به تناقض در گفتار و کردار از ظهور گفتمان جديد در جبهه اسلامگرايان تحت عنوان جريان اخواني ليبرال خبر دهند.
انفعال دولت مرسي و بي برنامگي براي نجات اقتصاد رنجور مصر شرايطي به وجود آورده است که حتي تودههاي مردم فقير با نگاه حسرت آميز به گذشته، بازگشت به قانون و حاکميت مشت آهنين بر اصلاحات گام به گام و فرايند دموکراتيک اخوانيها ترجيح ميدهند. به طوري که ادامه حيات سياسي مصر در گرو وام 4ميليارد دلاري صندوق بينالمللي پول و کمکهاي ساليانه بلاعوض آمريکا برخي از کشورهاي متمول حوزه خليج فارس ميباشد.
گروههاي سياسي مصر هم چنان بر سر قانون اساسي جديد و نوع حکومت مطلوب سر ستيز دارند و جريان ليبرال و ملي و چپيهاي ناصري و اقليت منتفذ قبطي مسيحي، حضور سلفيهاي تندرو در لايه قدرت و همگامي آنها با سياستهاي حزب آزادي – عدالت را دليل آشکار از راديکاليزه شدن مواضع اخوان نسبت به مخالفين و بي تفاوتي به مطالبات مردم مصر اعلام ميکنند.
جبهه نجات ملي به رهبري محمد البرادعي، عمرموسي و حمدين صباحي، مرسي را رئيس جمهور منتخب اخوان و نه همه گروههاي سياسي مصر ناميده و اتخاذ خط مشي ديکتاتور مابانه و تن ندادن به قانون را دليل تطويل بحران داخلي دانسته، بر تشکيل دولت وحدت ملي و مشارکت عادلانه تمام گروههاي سياسي پافشاري ميکنند. آينده نزاعهاي سياسي مصر بالاخره به کجا خواهد انجاميد؟ آيا اخوان المسلمين با توجه به شکافهاي طبقاتي وگسترش نارضايتي عمومي ميتواند با مديريت بحران داخلي شرايط را براي بازگشت آرامش و تکميل پازل قدرت سياسي در انتخابات پارلماني آتي هموار سازد؟
مصر جديد در دومين سالگرد قيام گسترده خود همچنان با انباشت و تراکم بحران در حوزههاي سياسي و اجتماعي روبروست. ساختار قدرت سياسي کشور به رغم برخي گامهاي مثبت دولت و برگزاري انتخابات پارلماني و رياست جمهوري و تلاشها براي کاستن از قدرت سنتي نظاميان در حوزههاي مختلف تغييرات زير بنايي به خود نديده است.
به طوري که گر چه مرسي در يک فرصت مناسب پس از متهم شدن به مماشات با نهاد نظامي از سوي گروههاي تحول خواه و پذيرش اقدامات شوراي نظامي حاکم بر مصر در انحلال پارلمان توانسته بود با خلق فرصت جديد از جمله بازنشسته کردن ژنرالهاي سابق و نيز جابجايي قضات منسوب به رژيم گذشته، بازي پيچيده قدرت به نفع اخوان تغيير دهد. ولي اين اقدامات و پيروزي مقطعي هم نتوانست از ميزان نارضايتي و مخالفتهاي گروههاي ليبرال و ملي کم کند.
اصولا برخي بر اين عقيده اند که اخوان در متن قيام مدني 2011 نبوده و پس از آشکار شدن ضعف و سقوط رژيم گذشته با موج سواري توانست به يک متغيير اصلي در تحولات مصر بدل شود. در بحث تدوين و اجراي رفراندم قانون اساسي هم دو تفکر يا گفتمان سنت گرا و تحول خواه رو در روي هم صف آرايي کردند. در جبهه سنت گراها علاوه بر اخوان ميانه رو، جريان تندرو سلفي حضور داشتند که اصرار دارند اصول شريعت بايد به احکام اسلام تبديل شود و اجراي اين احکام براي فردا هم دير است. قرائت خشن از اسلام و تئوريزه کردن خشونت در جامعه از عوامل اصلي تنش هاست.
اين در حالي است که اخوانيها مدعي اسلام ميانه رو و ارايه گر چهره سازگار از آن با دموکراسي هستند. پس چطور ميتوانند براي بقاي قدرت خويش و غلبه رقباي سياسي خويش در قالب ليبرال و ملي گرا به ائتلاف سازي با سلفيها روي آورند.
البته اتحاد ميان اخوان المسلمين و سلفيها در اين برهه زماني بر اساس نياز مشترک و مصلحت دو جانبه شکل گرفته و دوام آن نيز در آينده با ابهام روبروست. چرا که تداوم تناقض گويي از سوي شخص مرسي و اشاره وي مبني بر اين که اخوان دنبال تشکيل حکومت اسلامي نيست، ميتواند با خروج احتمالي سلفيها از همپيماني تاکتيکي، جايگاه اخوانيها را در رقابت با جبهه مخالف متزلزل سازد.
در وضعيت موجود مرسي تلاش دارد يک توازن معني دار ميان جريانهاي مختلف سياسي در طيف اسلامگرا و غير اسلامگرا برقرار سازد. در نا آراميهاي اخير مرسي پس از اعطاي برخي از امتيازات سياسي و اقتصادي به نهاد نظامي، اين عنصر تعيين کننده در معادلات قدرت را درکنار خود ميبيند. از اين رو پس از تهيه دادنامه از سوي دادستان کل کشور عليه برخي از رهبران جبهه ملي و متهم نمودن آنان خيانت به دليل نقش داشتن در آشوبهاي خياباني (رفراندم قانون اساسي) نظم آهنين را برقرار سازد.
ارتش نيز در تلاش است نقش خويش را در اين شرايط بحراني به نحو مطلوب ايفا کند. لذا سرکوب گسترده و اجراي احکام متهمين حوادث اخير را دنبال ميکند. بنابراين ارتش از رويکرد انفعالي و نگاه محافظه کارانه به مسايل داخلي کشور فاصله گرفته است. اين تدبير ممکن است در کوتاه مدت از گسترش ناامني بيشتر جلوگيري کند. البته تصاعد بحران در جامعه به دليل تداوم نزاع ميان جريانهاي سياسي و گسترش فقر گسترده جامعه ميتواند فضاي عملي براي جنگ داخلي در مصر آماده سازد.
در صورت عدم بازگشت ثبات داخلي علاوه بر آسيب پذيري صنعت توريسم به عنوان يکي از منابع درآمدي اصلي کشور، سرمايههاي خارجي هم تمايلي براي ورود و مشارکت در طرحهاي اقتصادي مصر نخواهند داشت در چنين شرايطي احتمال بروز انقلاب گسترده در قالب شورشهاي کارگري و افراد تهيدست دور از ذهن نيست. به نظر ميرسد که مرسي نيز احساس کرده مصر جديد وارد پيچ خطرناک تاريخي خود شده است.
از اين رو وي در کنار مشت آهنين در برخورد با نا آراميهاي اخير از لزوم گفت وگو با رهبران مخالفين نيز خبر داده است. ولي مخالفين وي بر مطالبات قبلي از جمله لزوم استقلال قضايي مصر و تغيير برخي از مواد قانون اساسي از جمله تاکيد مواد 2 و 6 بر جاري و ساري شدن اصول شريعت اسلام در جامعه تاکيد دارند.
در چنين شرايطي امکان توافق ميان طرفين بعيد به نظر ميرسد. لذا اگر انتخابات پارلماني مصر طبق خواست اخوانيها از طريق مکانسيم طبيعي خود و رويههاي دموکراتيک پيش برود، با توجه به مواضع اپوزيسون مصر تاکيد بشتر بر تحريم دارد شرايط داخلي با بحران پيچيده تر رو به رو خواهد شد. از ديگر سو مشارکت جريان مخالف و تاييد اقدامات دولت به معني پيروزي اخوانيها نيست. انشعابها در جبهه اسلام گرا و ريزش آراي اخوانيها در انتخابات مرحله دوم رياست جمهوري و نيز تاييد رفراندم قانون اساسي جديد، احتمال موفقيت اين گروه را کمرنگ تر ساخته است.
از اين رو مرسي و حاميان اخواني وي بايد تصميم بگيرند مصر را به سمت کدام الگو و بر اساس کدام معيار پيش ببرند. مصر اگر بخواهد بر اساس معيار دموکراتيک و قانون پيش برود در چنين حالتي بايد مرسي بايد از سلفيها تندرو در جبهه اسلام گرا فاصله بگيرد و بپذيرد دولت وي نيز نماينده تمام گروههاي سياسي مصر است و تنها متعلق به اخوان المسلمين و سلفيها نيست.
ولي اگر با بازگشت به اقتدارگرايي و ناديده گرفتن مخالفين در صدد تحميل اراده برآيد، مشکلات اقتصادي و سياسي و اجتماعي حل نخواهد شد. مصر براي جذب سرمايه خارجي مجبور به تن دادن به تغييرات در ساختار داخلي و پذيرش معيارهاي دموکراتيک است. لذا به نظر ميرسد که مشکل مصر به دعواهاي سياسي جناح مختلف کشور خلاصه نميشود بلکه عدم توسعه يافتگي و فقر و بي سوادي که ريشه درحکومتهاي فاسد و اقتدارگراي گذشته دارد، جامعه مصر را رنج ميدهد.
همچنين طبقه متوسط جامعه نيز به بلوغ و رشد سياسي لازم براي کنترل اوضاع نرسيده است. لذا مرسي بايد با عقلانيت و پرهيز از هرگونه تندروي در برخورد با مخالفين فضا را آرام کند تا بار ديگر شرايط داخلي براي مشارکت گروههاي مختلف سياسي و برگزاري انتخابات پارلماني مهيا گردد.
روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله امروز خود را به «تحليل سياسي هفته»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
امروز با آغاز سي و چهارمين سالگرد انقلاب اسلامي ايران مصادف است، روزي كه خاطرات خوش 12 بهمن سال 57 و بازگشت سرافرازانه امام خميني به ميهن اسلامي را يادآوري ميكند. لحظات خوش همدلي، همنوايي، پيروزي و آرمانخواهي ملتي كه با قيام خود به 2500 سال سلطه طاغوت بر اين كشور پايان داد.
هفته جاري به مناسبت ايام هفته وحدت و ميلاد فرخنده پيامبر رحمت و صادق آل محمد(ص) از خجستگي ويژهاي برخوردار بود. واقعيت اينست كه نه تنها امت اسلام بلكه آفرينش، وامدار بزرگمردي است كه نام بلند او از بلنداي مأذنهها، جهان را به فلاح و رستگاري فرا ميخواند.
سالهاست كه بشريت، با نام محمد(ص) عرش را به تماشا مينشيند و در برابر شكوه و عظمت اين آخرين فرستاده الهي، سرتعظيم فرود ميآورد. او كه مهبط شريعت الهي بود و فرزند صادقش كه مروج اين آئين بود، قرنهاست كه همچنان بر تارك تاريخ بشريت ميدرخشند و جهان را به فضيلتهاي فراموش شده فرا ميخوانند. اين دو ميلاد مبارك، بهانهاي است تا دل هايمان را بيحصارتر كنيم و ببينيم كه در كجاي جهان ايستادهايم و در قبال عرضه عملي اين آئين حياتبخش، چه مسئوليتي بردوش داريم.
ملت مسلمان ايران در شرايط حساس كنوني و موقعيت خطير بين المللي، در داخل و خارج با تهديدات بزرگي مواجه است كه براي گذر از آن، بيش از هميشه به تمسك اين حبل الهي محتاج است. اين روزها در عرصه جهاني، چهرهاي كه از اسلام عرضه ميشود، نه آن تعاليم روحبخشي است كه از محتواي قابل قبولي برخوردار بوده و جانهاي مشتاق را به سوي خود جلب كند بلكه آنچه به عنوان اسلام از رسانههاي غربي و عربي معرفي ميشود، تصويري افراطي و مخدوش از جريانهاي سلفي و وهابي است كه مورد بهره برداريهاي سياسي و تبليغاتي دشمنان اسلام يعني قدرتهاي سلطهگر غربي و صهيونيسم بينالمللي قرار ميگيرد.
امروز هر چند جريان سلفي، وابسته به يك گروه متحجر و منحرف از اهل سنت است كه علماي راستين اهل سنت نيز از آن تبري ميجويند ولي از آنچنان عرض اندامي برخوردار است كه در سايه پوشش تبليغاتي استكبار، نمايندگي از اسلام را برعهده گرفته و چهره تيره و تاري از مسلماني ارائه ميكند. اين جريان منحرف با حمايت قدرتهاي سلطه گر و استفاده از ابزارهاي تبليغاتي آنها توانسته با ظاهري انقلابي و ژستي بنيادگرايانه، خود را به عنوان جريان غالب و حاكم بر تفكر اسلامي قالب كند و چهره واقعي اسلام را مخدوش نمايد.
چالش ديگري كه ملت ايران در ابعاد دروني با آن مواجه ميباشد، دامن زده شدن به اختلافات داخلي است كه اين روزها باعث گرديده نيروهاي مؤمن و مسلمان به شدت از هم فاصله گرفته و كدورت و احياناً دشمني بين آنها حاكم شود، به گونهاي كه ملت مسلمان بايد در حسرت "رحماء بينهم" و خاطرات دوران پيروزي انقلاب بسوزد.
مردم اين مرز و بوم، اين روزها و حتي در هفته وحدت، نه تنها در حسرتند بلكه در حيرتند كه چرا و چگونه عدهاي در اين مملكت بذر نفاق ميپاشند و با رياكاري و افراط گرايي، چنان به پيش ميروند كه خود را ميراثدار انقلاب و همه ارزشهاي اسلامي ميدانند. اين عده كه فكر ميكنند هميشه حق با آنهاست، نصيحت هيچ مشفقي را نميپذيرند و از انتقاد هر منتقد دلسوزي بر آشفته ميشوند. صاحبان اين تفكر كه عملاً به سمت خانه نشين كردن ملت پيش ميروند، كشور را ملك خود تلقي كرده و با هتاكي و بداخلاقي، چهره خشني از اسلام ارائه ميكنند.
بايد اعتراف كنيم كه هفته وحدت سالهاست ميآيد و ميرود ولي برخي مواقع كه ميانديشيم به اين واقعيت نزديك ميشويم كه گويي رفتار برخيها هيچ سنخيتي با پيامبر اسلام ندارد، زيرا رسول اكرم، پيامبر رحمت بود كه ما نيستيم. پيامبر راست ميگفت كه ما دروغ ميگوئيم. پيامبر برپا دارنده فضائل و كمالات اخلاقي بود كه ما بر هم زننده آنيم و...
مبادا برخي از مسئولين به گونهاي برخورد كنند كه اين ملت تير و تركش خورده و همچنان حاضر در صحنه، كه صدها سختي را تاب آورده و دست از انقلاب نكشيده اند، صداهاي وحدت شكن و افراط گرايان بيمنطق را درهم بشكنند.
در هفته جاري به مناسبت سالروز ميلاد مسعود و سراسر نور پيامبر رحمت و صادق آل محمد(ص)، مسئولان نظام و ميهمانان خارجي شركت كننده در بيست و ششمين كنفرانس وحدت اسلامي با رهبر معظم انقلاب اسلامي ديدار كردند. ايشان در اين ديدار با تبريك هفدهم ربيع الاول، اتحاد اسلامي را يك شعار مقدس و مهمترين پيام رسالت نبي مكرم دانسته و به نخبگان جهان اسلام توصيه كردند وحدت را جدي بگيرند زيرا هرگونه حركت اختلافي درون كشورهاي اسلامي برخلاف وحدت و بازي در زمين دشمن است.
مخاطب اين توصيه مهم، نه تنها ميهمانان خارجي شركت كننده در كنفرانس وحدت بودند بلكه مسئولين نظام جمهوري اسلامي و گروههاي سياسي نيز هستند كه اين روزها بتدريج خود را براي آغاز مبارزات انتخاباتي و وزن كشي سياسي آماده ميكنند. مبادا اين افراد با بداخلاقي بخواهند بر كرسي قدرت تكيه بزنند، زيرا آنچه كه قرار بود در اين مملكت انقلابي و اسلامي به عنوان اصل و ارزش، نهادينه شود، تعالي اخلاقي و ارزشهاي ديني است و در حقيقت اگر قرار است مسابقه و رقابتي نيز به راه شود، بايد مسابقه خدمتگزاري براي مردم باشد، نه چيزديگر.
به هر حال اميدواريم كه گروهها و شخصيتهاي سياسي، تخلق به آداب و موازين اسلامي را در اين اوضاع و احوال كه مردم بيش از هميشه رفتار مسئولان و مدعيان سياسي را زير نظر دارند، مدنظر قرار داده و موازين اخلاقي را زيرپا نگذارند.
در اين هفته عليرغم اينكه دو ماه از مهلت قانوني دولت براي ارائه لايحه بودجه سپري شد، باز هم خبري از اقدام جدي دولت در كار نبود و اين بيتفاوتي دولتمردان باعث شد برخي نمايندگان مجلس، لااقل خواستار ارائه لايحه دو دوازدهم براي سال آينده شوند كه اين امر نيز با توجه به مشكلات اقتصادي كشور و دشواريهاي كمرشكن معيشتي مردم، مشكلي بر مشكلات كشور خواهد افزود.
در موضوعات خارجي هفته، حوادث مصر، تحولات سوريه و مسائل عراق، عمدهترين رويدادهاي خبري هفته را تشكيل ميدادند.
در مصر، تنش سياسي و درگيريهاي داخلي كه پس از اعلام نتايج همه پرسي قانون اساسي تا حدودي رو به آرامش نهاده بود، با فرا رسيدن سالروز انقلاب مصر متشنج شد و پس از اعلام رأي دادگاه رسيدگي كننده به حادثه مرگبار ورزشگاه "پورت سعيد" به اوج خود رسيد. در حادثه ورزشگاه پورت سعيد، كه سال گذشته رخ داد 74 نفر كشته شدند. دادگاه، 21 نفر را در اين رابطه مقصر تشخيص داد و براي آنها حكم اعدام صادر كرد.
بلافاصله پس از اين اعلام، موج خشونت و درگيري، ابتدا شهر پورت سعيد و سپس شهرهاي سوئز و اسكندريه را در بر گرفت كه تنها در شهر پورت سعيد بيش از 30 كشته برجاي گذاشت. از هفته قبل تاكنون نزديك به 60 نفر در ناآراميهاي مصر جان سپردهاند. در اين ميان مردم خشمگين و سياستمداران مخالف، مرسي و سياستهاي دولت وي را مسبب اين حوادث دانستهاند. محمد البرادعي، از مخالفان اصلي، محمد مرسي را به ديكتاتوري و بياعتنايي به جان مردم متهم كرد.
به دنبال اين حوادث مرسي طي سخناني، در سه شهر آشوب زده حالت فوقالعاده اعلام كرد و همزمان وعده داد كه آماده مصالحه با مخالفان در مورد اختلافات موجود، به خصوص درباره بندهايي از قانون اساسي است كه مورد اعتراض منتقدين وي است. روز سه شنبه، رئيس ستاد مشترك ارتش مصر نيز هشدار داد تحولات جاري، كشور را به سمت فروپاشي سوق ميدهد.
واقعيت اين است كه مرسي و حزب اخوان المسلمين روز به روز تحت فشار بيشتري قرار ميگيرند و معضلات رو به تشديد، عرصه را براي اخوانيها تنگتر ميسازد. بسياري از مخالفان، اخوان المسلمين را به در پيش گرفتن سياست انحصار قدرت، متهم كردهاند و مردم معترض نيز مرسي را ادامه دهنده رفتار رژيم مبارك و سياست سركوب وي متهم ميكنند. بهرحال آنچه كه از روند تحولات مصر بر ميآيد اين است كه مسير دشواري پيش روي مرسي و حزب وي قرار دارد.
اين هفته، گزارشهاي رسيده از داخل سوريه حكايت از برتري و تفوق نيروهاي دولتي در بسياري از نقاط درگيري داشته است. به نظر ميرسد كه حكومت سوريه موقعيت خود را مستحكم كرده و اوضاع را در كنترل گرفته است. در سوي ديگر، اعلام شد كه دولتهاي آمريكا و روسيه به موضع گيري نزديك در قبال سوريه رسيدهاند كه ميتواند تاييد ديگري بر مسلط شدن رژيم سوريه بر اوضاع باشد.
بان كي مون، دبيركل سازمان ملل نيز در اظهاراتي قابل توجه، اعلام كرد اقدام نظامي در سوريه به هيچ وجه صورت نخواهد گرفت. بان كي مون تاكيد كرد طرفين درگيري در سوريه بدانند كه بحران سوريه راه حل نظامي ندارد و تنها چاره اين بحران، گفتگوي سياسي و مذاكره بين جناحهاي داخلي است.
در تحولي ديگر، رهبر تشكيلات مخالفان رژيم سوريه اعلام كرد كه آماده مذاكره با رژيم سوريه ميباشد كه اين نكته نيز بسيار قابل تأمل و بيانگر آن است كه مخالفان مغرض بشار اسد چارهاي نميبينند كه واقعيتها را بپذيرند. با توجه به تحولات اخير، اكنون ميتوان گفت كه شرايط براي حل و فصل بحران سوريه از مسير درست، بيش از هميشه مساعدتر شده است و روزنههاي روشني براي پايان خونريزي و جنگ در سوريه پديدار گشته است.
اين هفته، دختر ديكتاتور سابق عراق در اظهاراتي گستاخانه اعلام كرد: "عراق متعلق به ما و فرزندان ماست!" ترديد نيست اين گستاخي دختر صدام متأثر از حوادث اخير عراق ميباشد. عراق، طي هفته اخير شاهد تحركات عوامل رژيم گذشته و جريانهاي زياده طلب با پشت گرمي دولتهاي خارجي، به خصوص برخي رژيمهاي عربي منطقه بوده است. هدف اين حركتها و فعاليتهاي بلواگونه نيز اعمال فشار به دولت نوري مالكي و وادار ساختن جناح شيعه به تسليم در برابر شرايط غيرقانوني جريانهاي متخاصم است.
جبهه ضد دولت نوري مالكي كه در آن، از حزب بعث و تروريستها تا كشورهاي عرب منطقه، تركيه و غرب حضور دارند طي هفتههاي اخير تلاش خود را برروي ايجاد آشوب در مناطق سني نشين متمركز كردند تا از اين طريق به اهداف خود برسند. كشته شدن مشكوك چند تظاهر كننده در استان سني نشين الانبار، حادثهاي هشدار دهنده بود و از اهداف خطرناك پشت پرده عليه دولت نوري مالكي حكايت داشت.
نوري مالكي، نخستوزير عراق، حوادث اخير را توطئهاي از پيش طراحي شده خواند كه برخي كشورهاي عرب منطقه پشت آن هستند. واقعيت اين است كه جبهه ضد شيعي در عراق درصدد است درصورت امكان، اوضاع داخلي عراق را به هم بريزد تا شايد بتواند از آب گل آلود ماهي مقصود خود را بگيرد. چنانچه برخي ناظران نيز هشداردادهاند توطئهاي در كار است كه بحران سوريه در عراق شبيه سازي شود.
« بودجه و هدفمندي»عنوان مقاله امروز روزناه دنیای اقتصاد نوشته دكتر علي شمس اردكاني ( كارشناس ارشد اقتصاد انرژي):
تنها چيزي كه از اجراي فاز يكم هدفمندي يارانهها دستگير همگان شده اين است كه راهحل مسائل مالي اداره كشور در گرو چگونگي قيمتگذاري فروش داخلي حاملهاي انرژي است.
نظام بودجهنگاري كشور در دهههاي اخير متاسفانه بر مبناي خرج كردن عوايد ناشي از فروش سرمايههاي نفتي كشور تدوين شده كه موجب كژي و كاستي فراوان در اقتصاد و اجتماع شده كه آن را مرض هلندي – ايراني ميخوانيم.
كالبد روزآمد اين فرآيند به نحو زير است:
1- كژي اول ناشي از چاپ پول در مقابل هزينههاي ريالي مصارف بخش عمده عوايد نفتي است كه متناظرا منبع ايجاد تورم از دهه پنجاه بوده است.
2- شدت علاقه به واردات موجب توهمهاي دورهاي قدرت پول ملي شده كه به مفهوم يارانه دادن به واردات بوده و عدمامكان گسترش توليد در صنعت و كشاورزي را به دنبال داشته است.
3- در دهه 1350 روزانه 5/5 ميليون بشكه نفت صادر و نيم ميليون بشكه هم در داخل مصرف ميشد؛ بنابراين عادت بودجه نفتي براساس مصارف بهاي صادرات نفتي ماندگار شده و توجه ويژهاي به بهاي فروش نفت و گاز در داخل به عنوان منبع انباشت سرمايه نشده است.
4- اكنون مصرف انرژي داخلي (جمع نفت و گاز) معادل روزانه 5/5 ميليون بشكه است، ولي نفت صادراتي كه بهاي آن نقد دريافت ميشود، حدود نيم ميليون بشكه است. پس تركيب درآمدي كاملا واژگونه شده و امكان استفاده از فروش ارزي نفت براي مقاصد بودجهاي و تخيلات غيرتوليدي ديگر وجود ندارد.
5- سياستهاي كلي كشور اولويت توليد است به اين معني كه علاج اقتصاد تورمي را در خروج از مصرف و تخصيص منابع به توليد يافتهايم.
6- بر اين باوريم كه تركيب جمعيتي كشور حكم ميكند كه سالانه بايد 5/1 ميليون شغل جديد ايجاد كنيم و عدمايجاد هر شغل يعني يك بمب فساد و فتنه.
7- در كشور حدود 5/4 ميليون نفر دانشجو داريم. (اين مايه افتخار است كه اكنون در ايران بيش از فرانسه دانشجو داريم.)
8- براي رسيدن به اقتصاد پيشرفته، تركيب شايستهاي در مشاغل ضروري است و در اين مسير اولويت ايجاد شغل براي فارغالتحصيلان دانشگاهي است.
9- حداقل سالانه 900 هزار نفر از دانشگاهها فارغالتحصيل ميشوند كه حدود 750 هزار نفر آنها براي كار جديد وارد بازار كار ميشوند.
10- متوسط نياز سرمايه براي ايجاد هر شغل پايدار حدود پنجاه ميليون تومان به اضافه پانزده هزار دلار ارز است. (به فرض اينكه آثار تورم فعلي هنوز كاملا در هزينههاي سرمايهاي منعكس نشده باشد.)
11- پس نيازهاي سرمايهاي كشور براي تعادل اشتغال در پنج سال آينده معادل 75 هزار ميليارد تومان بهعلاوه 5/22 ميليارد دلار براي ايجاد 5/1 ميليون شغل است.
12- امسال كل فروش داخلي نفت و گاز به شصت هزار ميليارد تومان و دريافتي از صادرات نفت به 26 ميليارد دلار ميرسد كه جمع اين ارقام كفاف نيازهاي سرمايهاي بند بالا را نميكند، تا چه رسد به هزينههاي جاري دولت براي عمران كشور و يارانهها!
13- چو دخلت نيست، خرج آهستهتر كن. نخستين وظيفه كاهش كارمندان دولت به اندازه كارمندان دولتي تركيه و بالا بردن حقوق باقيمانده به اندازه حقوق كارمندان دولت تركيه است. باشد كه از بختك بوروكراسي كه فضاي كسبوكار كشور را خفه كرده است، برونرفتي پيدا كنيم.
14- در سالجاري احتمالا كل دريافتي مالياتي دولت 31 هزار ميليارد تومان خواهد بود، در حالي كه هزينههاي پرسنلي كلان دولت به تنهايي بيش از چهل هزار ميليارد تومان است كه عملا در دخل و خرج دولت چيزي براي عمران نميماند تا چه رسد به اينكه بخواهيم يارانه نقدي پرداخت كنيم.
15- بخشهاي انرژي كشور به تنهايي سالانه نياز به معادل 55 ميليارد دلار سرمايهگذاري دارد كه حداقل نصف آن ارزي است. در صورت عدم اين سرمايهگذاري سالانه بابت هر دلار عدمسرمايهگذاري بيش از ده دلار از دست ميرود كه بخش عمده اين عدمالنفع از ميدانهاي مشترك نصيب همسايگان ميشود!!
16- راه علاج جز اين نيست كه نيازها و هزينههاي سرمايهگذاري كشور را از محل فروش داخلي محصولات نفت و گاز آنها تامين كنيم.
17- فقط بخش كوچكي از درآمد فروش داخلي نفت و گاز به مصرف هزينههاي جاري برسد. درآمدهاي ارزي ناشي از صادرات (نفتي و غيرنفتي) براي خريدهاي ارزي كالاهاي سرمايهاي و فقط بخش خاصي از نيازهاي حاد عمومي تخصيص يابد.
18- بديهي است طبق اين موازنه همه بايد بپذيريم كه پولي براي توزيع نخواهد ماند؛ بنابراين چنانچه هزينههاي توزيع نقدينگي و مخارج غيراقتصادي ديگر ضروري باشد، بايد بر قيمت فروش فرآوردههاي نفتي و گاز طبيعي به نسبت اين نيازها افزود.