سال 1346 یعنی 45 سال پیش، رژیم صهیونیستی پس از اشغال فلسطین، برای دست یابی به ادعای جعلی خود - از نیل تا فرات - به کشورهای عربی حمله کرد تا خاک آنها را نیز به اشغال درآورد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ خاطرات جبهه در جدیدترین نوشته خود آورده است:

سال 1346 یعنی 45 سال پیش، رژیم صهیونیستی پس از اشغال فلسطین، برای دست یابی به ادعای جعلی خود - از نیل تا فرات - به کشورهای عربی حمله کرد تا خاک آنها را نیز به اشغال درآورد. جمهوری عربی سوریه نیز یکی از کشورهای مهمی بود که از این جنایات دور نماند و منطقه قنیطره و ارتفاعات جولان آن در مرز لبنان و فلسطین، به اشغال ارتش صهیونیسم درآمد. رژیم صهیونیستی در سال 1361 این مناطق را به عنوان بخشی از خاک خود اعلام کرد که این اقدام هیچگاه مورد تایید سازمان ملل متحد قرار نگرفت.

پس از عقب نشینی اشغال گران در سال 1353 که با ویران سازی قنیطره همراه بود، بخشی از شهر و ارتفاعات مشرف بر آن همچنان در دست اشغال گران باقی ماند. حافظ اسد رئیس جمهور سوریه، مهر ماه هر سال (مطابق با 6 تشرین سالروز آزادسازی قنیطره) به میدان اصلی شهر ویران می آمد و در پای پرچم سوریه، چشم در چشم رادارهای جاسوسی اشغال گران، قسم یاد می کرد که به هیچ وجه نخواهد گذاشت یک وجب از خاک سوریه در دست اشغال گران باقی بماند.
از همان سال ها، کشورهای بزرگ و ثروتمند عرب از جمله عربستان، کویت و عراق، سالانه مبلغ بسیار زیادی به عنوان کمک به دولت سوریه به عنوان کشوری که بخش مهمی از خاکش در اشغال دشمن است، پرداخت می کردند.

طی چند دهه اخیر، از سوی سردمداران غربی و حتی عربی، فشارهای زیادی بر سوریه وارد شده است تا دست از لجاجت برداشته و از ارتفاعات جولان دست بردارد. گذشته از این که جولان خاک اشغالی سوریه می باشد و همچنان چند شهرک عرب نشین در منطقه جولان در اشغال به سر می برند که سوریه خواستار آزادی آنان است، رودهای پرآبی که به سوریه و فلسطین اشغالی سرازیر می شود، از کوه های جولان سرچشمه می گیرد که سد زدن بر آن رودها، اشغال گران صهیونیست را دچار مشکل کم آبی سختی خواهد ساخت.

حمایت سوریه از مبارزین ایرانی
حافظ اسد به عنوان رهبر حزب بعث سوریه، از دیرباز با سردمداران حزب بعث عراق به خصوص صدام حسین، اختلافات عقیدتی داشت. بزرگ ترین مشکل حافظ اسد با صدام، بر سر این بود که هر یک خود را رهبر جهان عرب می دانستند. در آن میان ادعاهای فهد پادشاه عربستان و ادعای قذافی مبنی بر رهبری جهان اسلام را نباید نادیده گرفت.

سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت سوریه که تحت تسلط اتحاد جماهیر شوروی بود، به طور کامل از مبارزین ایرانی علیه حکومت محمدرضا پهلوی - که از سوی آمریکا و ابرقدرت غرب به عنوان ژاندارم منطقه منصوب شده بود - حمایت می کرد. این حمایت تنها در تبلیغات خلاصه نمی شد؛ در اختیار قرار دادن پایگاه و پادگان های آموزش چریکی به همه گروه های مبارز ایرانی از کمونیست گرفته تا مسلمان و روحانی، از آن جمله بود. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سوریه که انقلابی علیه منافع غرب و امپریالیسم را بسیار مثبت می دید، به حمایت کامل از ایران پرداخت.

حمایت سوریه از ایران در جنگ
با تجاوز رژیم بعث عراق به رهبری صدام حسین به خاک ایران اسلامی و اشغال بخش هایی از آن در مهر 1359، تمامی کشورهای عربی از عربستان و کویت، مصر و اردن گرفته تا کشورهای کوچک حاشیه جنوبی خلیج فارس، به حمایت همه جانبه از صدام پرداختند.

از اعزام نیروی داوطلب و سرباز از کشورهای عربی به جبهه های نبرد با ایران، تا ارسال تجهیزات پیشرفته، در نهایت سلاح شیمیایی و میکروبی و کمک های ماهواره ای و اطلاعاتی از جانب غربی ها برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران، همه و همه به کمک صدام شتافتند.

در آن میان بزرگ ترین مشکل و عقده سران مرتجع عرب به خصوص صدام حسین، حمایت و یاری سوریه از ایران بود. باوجود تهدیدهای بسیار زیاد کشورهای عربی علیه حافظ اسد، وی صدام را متجاوز دانسته و از مواضع خود در حمایت از ایران کوتاه نیامد. این مسئله تا آن جا پیش رفت که کشورهای عربی کمک های سالانه خود را به سوریه قطع کردند؛ و این درحالی بود که سوریه نه از نعمت نفت چندان بهره ای داشت و نه صنعت و صادرات غیرنفتی. و این مشکلات اقتصادی آن کشور را بیشتر می کرد. ولی حافظ اسد باوجود همه مشکلات، همچنان بر موضع قاطع خود ایستاد و دست از حمایت ایران نکشید. ایران هم برای قدردانی از حمایت های سوریه، کمک هایی را که اعراب از آن کشور قطع کرده بودند، جبران کرد تا حامی سرسخت خود را از دست ندهد.

معلوم نیست اگر حافظ اسد در آن ایام بحرانی و سخت که بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده بود، با سران خیانت کار عرب که اسلام را فدای امیال شرق و غرب می کردند، همراه می شد و رابطه اش را با ایران قطع می کرد، سرنوشت جنگ چه رقم می خورد و تکلیف ایران چه گونه بود.
 
در طی هشت سال جنگ صدام علیه ایران، سوریه از معدود کشورهایی بود که سلاح و تجهیزات مورد نیاز ایران را تامین می کرد. از گلوله های خمپاره و کاتیوشا گرفته تا موشک های زمین به زمین "اسکاد" که از شوروی می گرفت و به هزار ترفند به ایران می رساند و آن بود که در جنگ موشکی صدام علیه مردم غیرنظامی، جمهوری اسلامی توانست مقابل عراق درآید. این درحالی بود که در ارتش عراق، از همه کشورهای عربی نیروی نظامی وجود داشت و همین طور بیش از 20 کشور غربی سلاح و تجهیزات را به طور مستقیم به او می رساندند تا به هر طریق ممکن از پیروزی ایران جلوگیری کنند.

موشک های قذافی در ایران

در آن میان "معمر قذافی" رهبر کشور لیبی هم کمک هایی به ایران می کرد که فروش تجهیزات و موشک های زمین به زمین روسی به چند برابر قیمت بود. آن ایام، قذافی روزی به حمایت از ایران سخن می گفت و روز دیگر به دیدار صدام می رفت و در آغوش او، صدام را برادر عزیز خود خطاب می کرد و گاه چند وقتی برای خوش آمد صدام، فروش سلاح به ایران را قطع می کرد.

در سال های آخرین جنگ، قذافی برای فروش موشک به ایران شرط بسیار مهمی گذاشت. شرط قذافی این بود که فردی به نام "سلیمان"، به عنوان مستشار نظامی از سوی او در ایران مستقر شود و بر شلیک موشک ها نظارت کامل داشته باشد. ایران بالاجبار شرط قذافی را پذیرفت. چرا که صدام به طور مستقیم پیشرفته و مخرب ترین موشک های دوربرد را از شوروی می گرفت و در تعداد انبوه به شهرهای ایران پرتاب می کرد و مردم بی دفاع را به خاک و خون می کشید.

سلیمان به همراه خانواده اش در یکی از هتل های تهران سوئیتی مجلل داشت. هنگامی که عراق موشک شلیک می کرد و ایران قصد پاسخ گویی داشت، باید حتما از او اجازه گرفته می شد. مثلا گاهی که عراق حدود 10 موشک شلیک می کرد، سلیمان با خون سردی می گفت:
"شما هم فقط 3 موشک شلیک کنید."
که این مسئله عصبانیت ایرانی ها را به دنبال داشت.

یکی از روزها که صدام حدود 20 موشک به تهران شلیک کرد، مسئولین دربه در دنبال سلیمان بودند تا ایشان اذن شلیک دهد ولی او را نیافتند. بچه های یگان موشکی، بیش از 10 موشک به قلب بغداد شلیک کردند. ساعتی بعد سلیمان عصبانی و فریادکشان، وارد ساختمان وزارت سپاه شد و به اعتراض گفت که چرا بدون اجازه او موشک شلیک کرده اند. جوانی پاسدار جلو رفت و خون سرد، سیلی محکمی به صورت سلیمان نواخت که او با عصبانیت خاک ایران را ترک کرد. و آن شد که قذافی ارسال موشک به ایران را در بحرانی ترین شرایط، قطع کرد و باز صدام شد برادر عزیزش!

حضور ایران در سوریه و لبنان

خرداد 1361 به دنبال آزادی خرمشهر از اشغال ارتش بعث عراق، در توطئه ای مشکوک، ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و بیروت پایتخت آن را به اشغال درآورد. هنگامی که جمهوری اسلامی نیروهای خود را برای مقابله با این تجاوز اعزام کرد، حافظ اسد امکانات و برخی مناطق خود را در اختیار نیروهای ایرانی گذاشت و "پادگان زبدانی" در حومه شهر دمشق، مقر پشتیبانی نیروهای ایرانی در سوریه و لبنان شد. ارسال تجهیزات موردنیاز از ایران به لبنان، که منجر به شکست حملات صهیونیست ها و آزادی جنوب لبنان گشت، با حمایت کامل سوریه صورت می گرفت.
بدون شک شکست سخت صهیونیست ها در جنگ 33 روزه در سال 1385 نتیجه حمایت های سوریه و کمک های جمهوری اسلامی ایران بود که همین امر بر بغض صهیونیست ها و غربی ها افزوده است.

 

حافظ اسد در کنار رفعت اسد

کودتای رفعت اسد
حضور ایران در سوریه و لبنان، تاثیر منفی بسیاری بر روحیه سردمداران رژیم صهیونیستی داشت. در آن میان "رفعت اسد" برادر کوچک حافظ اسد که فرماندهی کل قوای سوریه را برعهده داشت، به دلیل گرایش شدید به آمریکا، همواره دنبال فرصتی بود تا جای پای ایران در سوریه و لبنان را سد کند. سرانجام در سال 1363 نقشه های رفعت اسد در طراحی کودتا علیه برادر خود رو شد و حافظ اسد پس از برکناری او از پست مهم فرماندهی کل نیروهای مسلح، وی را به فرانسه تبعید کرد.
هنگامی که رفعت اسد پس از 15 سال تبعید به سوریه بازگشت، بشار اسد اجازه نداد عموی خائنش مجددا به توطئه بپردازد؛ وی را به شهر لاذقیه زادگاه خانوادگی شان در شمال سوریه، فرستاد که تا امروز در همان جا باقی است.

سخن مهم حافظ اسد درباره ایران
حافظ اسد امید زیادی به فرزند ارشدش باسل داشت. ظاهرا برادر دیگر باسل به دلیل مریضی سخت در لندن تحت درمان بود که حال او رو به وخامت گذاشت. صبح روز جمعه اول بهمن 1372 باسل 31 ساله قصد کرد تا سریع به لندن برود. به دلیل عجله زیاد، به جای این که پسردایی اش "حافظ مخلوف" - که راننده و محافظ او بود - ماشین بنز او را براند، ترجیح داد خودش پشت فرمان بنشیند. درحالی که با سرعت زیاد به طرف فرودگاه دمشق در حرکت بودند، به دلیل مه غلیظ وی متوجه میدان فرودگاه نشد و پس از برخورد با موانع، اتومبیل چپ کرد که در آن میان باسل کشته شد.
پس از مرگ باسل، حافظ اسد بسیار شکسته شد. چرا که امید اصلی اش را برای جانشینی از دست داده بود. باسل جوانی بود که ارتباط بسیار تنگاتنگی با حزب الله لبنان و به خصوص شخص سیدحسن نصرالله داشت و به تبع آن، با ایران نیز روابط حسنه و ارزشمندی داشت.

 

باسل الاسد

پاییز 1377 هنگامی که شخصا در محضر مرحوم آیت الله "سیداحمد فهری" - نماینده ولی فقیه در سوریه - در منزل شخصی وی در منطقه المزه، روبه روی سفارت ایران در دمشق بودم، ایشان سخن بسیار مهمی از حافظ اسد نقل کرد. مرحوم فهری گفت:
در دیداری که با حافظ اسد داشتم، او گفت:

"تا زمانی که من زنده هستم، شما ایرانی ها هر کاری که می خواهید در سوریه و لبنان بکنید، انجام دهید؛ چون معلوم نیست بعد از من بشود خیلی کارها را کرد."

حمایت سوریه از مقاومت فلسطین
از دیرباز تا کنون، سوریه همواره به عنوان حامی سرسخت مقاومت فلسطین در برابر اشغال گران صهیونیست مطرح بوده و هست. هنگامی که رژیم صهیونیستی سرزمین فلسطین را به اشغال درآورد و ساکنین آن جا را آواره کرد، شاه حسین پادشاه اردن به آنها اجازه ورود نداد و حتی در مواردی به قتل عام آنان پرداخت. در آن میان شیعیان لبنان و دولت سوریه بودند که به زنان و کودکان آواره جا و پناه دادند. تعداد بسیار زیاد آوارگان فلسطینی مستقر در اردوگاه های داخل سوریه، موید این مسئله است. همچنین وجود پادگان های آموزشی و دفاتر فرماندهی گروه ها و احزاب مختلف فلسطینی از حماس گرفته تا جهاد اسلامی، در سوریه، نشان گر حمایت همه جانبه از مقاومت فلسطینی است.
همچنین در ارتش عربی سوریه، یگان های ویژه ای وجود دارد که نفرات آن کاملا فلسطینی بوده و برای آزادسازی فلسطین از اشغال صهیونیست ها، آموزش دیده و تجهیز شده اند.

حمایت سوریه از مقاومت لبنان
حمایت از مقاومت لبنان نیز یکی دیگر از دلایلی است که رژیم صهیونیستی و حامی سرسخت آن دولت آمریکا، از دولت سوریه کینه ای دیرینه به دل دارند و همواره منتظر فرصت بوده و هستند تا حکومت اسد را سرنگون سازند.
بدون شک حمایت های معنوی و نظامی سوریه از حزب الله لبنان، تاثیر بسیار مثبتی در راه اندازی مقاومت در برابر اشغال گران و به دنبال آن آزادسازی جنوب لبنان داشته و دارد.
طی 30 سال گذشته، یکی از دلایل فشار غربی ها بر دولت سوریه، حمایت او از مقاومت لبنان بوده و هست. این که اگر سوریه دست از حمایت حزب الله بردارد همه مشکلاتش حل خواهد شد، مسئله ایست که همواره در اظهار نظر سردمداران غرب مطرح شده است؛ ولی حاکمان سوریه از حافظ اسد گرفته تا بشار، هیچ کدام حاضر به دست برداشتن از مقاومت در برابر صهیونیست ها و قربانی کردن مقاومت لبنانی نشده اند. و این حمایت سرسختانه، صدمات بسیار زیادی برای حکومت سوریه دربر داشته و دارد.

 

ماهر و بشار اسد

سیاست بشار اسد
پس از مرگ حافظ اسد 69 ساله در 21 خرداد 1379 بر اثر سکته قلبی هنگام مکالمه تلفنی با "امیل لحود" رئیس جمهور لبنان، بشار اسد 35 ساله به قدرت رسید و در انتخابات ریاست جمهوری از سوی مردم سوریه بر کرسی ریاست تکیه زد. از همان اول تصور برخی این بود که بشار چشم پزشک، تجربه چندانی در سیاست ندارد و پس از مدت کوتاهی مجبور به تن داد در برابر قرت های غربی خواهد شد. برخلاف آن تصورات، بشار به توصیه مهم پدر خویش مبنی بر این که:
"تو می توانی همیشه به ایرانیان تکیه کنی؛ اما هرگز به رهبران عرب اعتماد نکن."
عمل کرد و ضمن حمایت همه جانبه از مقاومت لبنان و فلسطین، روابطش را با جمهوری اسلامی ایران گسترش داد. این امر برای رژیم صهیونیستی و حامی همیشگی او آمریکا، خوش نیامده و خطری بزرگ محسوب می شد. همان شد که توطئه ها علیه دولت سوریه شدت گرفت.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.