شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

کودکي به همراه پدر در کارواني خفته بود. سحرگاه از پدر پرسيد: اين مردم چنان خوابيده اند که گويا نخفته بلکه مرده اند و قصد خواندن نماز صبح را ندارند. پدر گفت: جان پدر تو هم اگر بخوابي بهتر است از اين که پشت سر مردم حرف بزني.
نبيند مدعي جز خويشتن را       که دارد پرده پندار در پيش
    گرش چشم خدا بيني ببخشند       نبيند هيچ کس عاجزتر از خويش
گلستان سعدي
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار