
در
مورد ایران، باید گفت که زمان به سرعت در حال سپری شدن است. حتی در میان
شخصیتهای مهم سیاست خارجی واشنگتن نیز به ندرت افرادی پیدا میشوند که
کاملاً به راهبردها و سیاستهای دولت اوباما، واقف باشند. بعضیها حدس
میزنند که کاخ سفید مخفیانه در حال رایزنی با تهران میباشد و در این
موضوع از توماس پیکرینگ، فرستاده کارکشته وزارت خارجه و سفیر سابق آمریکا
در اسرائیل بهره میبرد.
اگر قضیه به همین ترتیب باشد، میتوان تا حدی
امیدوار بود. اما چه فایده که این تنها یک حدس است! دیگران نیز نگرانند که
مبادا آقای اوباما اصلاً راهبردی مشخص و درست در این خصوص نداشته باشد.
مساله
یک تغییر ساده و راحت نیست. ماه آینده، به احتمال خیلی قوی نتانیاهو باز
هم به عنوان نخست وزیر اسراییل انتخاب خواهد شد و همانطور که هفته پیش نیز
صراحتا اعلام کرد، سال 2013، سال تقابل با ایران خواهد بود. در زمان
انتخابات آمریکا، آقای اوباما به نتانیاهو گفته بود که به جمله «مزاحم
نشوید» دقت بیشتری داشته باشد. بنابراین تفاسیر، میتوان حدس زد که از ماه
آینده، اوباما خواب خوش نخواهد داشت. اما معلوم نیست که رئیسجمهور آمریکا
باز هم در موقعیتی باشد که بتواند نتانیاهو را آرام کند.
مسلماً وقتی
که اسراییل بگوید، ایران در تولید اورانیوم مورد نیاز در ساخت سلاح، خط
قرمز را رد کرده است، مسائل مهمی پیش می آید. گفته میشود که این موضوع
بین ماههای مارس تا دسامبر به وقوع میپیوندند. اما باید دید که آیا دولت
اوباما بستر لازم برای جلوگیری از جنگ را میتواند فراهم کند و جایگزین
دیگری ارایه نماید.
در واقعبه غیر از گزینه نظامی، اوباما راهحل یا
گزینه دیگری برای متوقف کردن یک ایران هستهای ندارد. بنابراین به یک
دیپلماسی پیچیده، آن هم از نوع مخصوص کیسینجر نیاز میباشد. آن کسانی که
اوباما را خوب میشناسند، میدانند که بعید است که وی در عمل گزینه نظامی
را به کار بگیرد؛ هر چند که به طور ضمنی خود را بدان متعهد دانسته است.
اگر حمله به ایران آن طور که باید پیش نرود و یا اوضاع از کنترل خارج شود،
همه چیز دگرگون خواهد شد و دیگر نمیتوان به بهبود اوضاع اقتصادی آمریکا
چندان امیدوار بود. همه تلاشها برای به ثبات رساندن سوریه و تشویق محمد
مرسی به دنبال کردن یک سیاست نیمه دموکراتیک از بین خواهد رفت. با این
وجود، دیگر معلوم نیست چه بلایی بر سر اتحاد در افغانستان و یا عراق خواهد
آمد.
حالا جدا از این همه عواقب ناگوار، اقدام نظامی میتواند تنها دو
یا سه سال ایران را از برنامه هستهایاش دور کند و رسیدن به یک راهحل
مناسب را ناممکن می سازد. به عبارتی، نمیتوان دانش هستهای آنها را
بمباران کرد. سوابق پرفراز و نشیب دیپلماسی اوباما در خاورمیانه نشان
میدهد که امید چندانی وجود ندارد که بتواند از جنگ دیگری با یک کشور
اسلامی در طول یک دهه، جلوگیری به عمل آورد. در این صورت باید علاوه بر
مشکلات پرتگاه اقتصادی، نگران این موضوع نیز در هفتههای آتی باشیم. آنهایی
که امیدوارند جنگی رخ ندهد، نگاهشان به سمت سوابق ضدجنگ آقای کری است
(اگرچه در سال 2002 به آن رای داد.) این افراد به سوابق کاری چوک هگل،
سناتور جمهوریخواه سابق و رئیس احتمالی پنتاگون در آینده که پس از حمله
آمریکا به عراق از تیم جرج بوش کنار کشید، نظر خاصی دارند. همچنین تام
دونیلون، مشاور امنیت ملی آقای اوباما که احتمالاً در پست خود باقی خواهد
ماند، نیز از دید این افراد به دور نیست.
اما شاید ما بیش از حد به
گزینههای احتمالی دولت جدید آقای اوباما میپردازیم. برخلاف شیپور جنگی
که (از داخل) برای جنگ با عراق نواخته میشد، به نظر نمیرسد ندای حمله به
ایران از درون واشنگتن به گوش برسد. از سوی دیگر، آمریکا تنها کشوری است
که میتواند از وقوع چنین اتفاقی جلوگیریکند. ایجاد موقعیتی که در آن
ایران و آمریکا به صورت دو طرفه و یا در سطحی گستردهتر، بتوانند به گفت
وگو بپردازند، آزمونی است برای آقای اوباما. ضمانت امنیت کشورهایی مثل
عربستان، مصر، ترکیه و دیگران از سوی آمریکا، برای متوقف کردن ایران
هستهای نیز امتحانی دیگر است. در آخر بایستی گفت، آیتالله خامنهای و
نتانیاهو باهوشتر از این حرفها هستند که به راحتی دم به تله دهند. ما به
یک زمینه کاری جدی نیازمندیم این که با چه سرعتی و با چه کیفیتی تیم جدید
آقای اوباما ماموریتش را به انجام برساند، به عوامل بسیاری بستگی دارد.