به گزارش خبرنگار
ويژهنامه محّرم باشگاه خبرنگاران، حقيقت بر نيزهاي به سوي شام رهسپار است، آْتشي كه بر اين نيزه ميرود نوري ميشود تا آينده را روشن كند، حقيقتي كه در ميانه تاريكي شعله شمعي است تا به سوي تاريكي ابدي حمله برد، آن سر بر نيزه ، پرچمدار راهي است كه جاودانگي نوري خواهد بود تا به حقيقت رهسپار ميشود.
آري سر حسين به بلندترين نقطهاي رسيده است كه تا بحال مردي به آن دست يافته است، سر او بر روي نيزهاي قرار گرفته است كه با خورشيد برابري ميكند، چه زيباست كه حقيقت بر خورشيد روشني ميبخشد.
سرداران و سروران چون تنشان بر خاك ميافتد ذلت را تجربه ميكنند اما حسين(ع) چون تن پاره پارهاش بر خاك گرم كربلا افتاد به معراج ميرود، پرواز ميكند و سرش به نشانه معراج بر نيزه ميرود و بر خورشيد فخر ميفروشد.
خاكهاي بيابان شاهدند كه سر حسين(ع) به سروري عالم ميرسد و غم حسين(ع) بر غمهاي عالم برتري دارد، رجحان مسلماني ما و برهان حقانيت ما سر حسين است كه بر نيزهاي به آسمان ميرسد.
ملائكه آسمان در مقابل عظمت آن سر چه خاضعانه سجده ميكنند و بر اين غم مينالند شايد خون خدا آرام گردد. اما اين خون آرام نمينشيند به عظمت آسمان و به پرواز پرستو هاي مهاجر و حقيقت بر نيزه سر حسين(ع) حجتي است بر همگان كه آسمان را مينگرد.
سلام بر خون خدا...سلام بر آن محاسن به خون آغشته...سلام بر حسين...
لذت عشق تورا جز عاشق محزون نداند
رنج لذت بخش هجران را بجز مجنون نداند
تا نگشتي كوهكن شيريني هجران نداني
نازپرورده ره آورد دل پرخون نداند
يوسفي بايد كه در دام زليخا دل نبازد
ور نه خورشيد و كواكب در برش مفتون نداند
غرق دريا جز خروش موج بي پايان نبيند
باديه پيماي عشقت ساحل و هامون نداند
جلوه دلدار را آغاز و انجامي نباشد
عشق بي پايان ما جز چرا و چون نباشد
يادداشت: عماد اصلاني
انتهاي پيام/