بعضی کشورها نیز هستند که هنوز مجرمان محکوم به اعدام را با شمشیر در ملاعام سر میزنند تا عبرت دیگران شود و وقوع جرم در آن کشور کاهش پیدا کند. اما در ایران در زمان قاجار راه بهتری برای اعدام مجرمان در نظر گرفته بود و آن هم«آش قجری» بود. آشی که متهم بدون آنکه بداند آخرین غذای عمرش است با تمام مخلفاتش مانند کشک و پیاز داغ و احتمالا نان فراوان را نوش جان میکرده است و بعد از مدتی به استقبال مرگ میرود.
ناصرالدین شاه در نامهای به فرزندش، او را توصیه میکند که به مخالفان شاه آش قجری بخوراند و کار آنها را تمام کند.
متن نامه ناصرالدین شاه:
ظلالسلطان؛ اعمال و حرکات شما عجیب و غریب است. آن دستورالعمل که به شما دادم فقط حسینقلی خان نبود و تعهد که کردید بلکه کلیه آنها بود. این طایفه بسیار خطرناک شدهاند. اسفندیارخان را نگاه ندار، آش قجری بده برود نزد پدرش. دیگران را هم از پی او بفرست. این امامقلی خان، شیطان غریب است. برادرش رضاقلی خان دیوانه غریبیست. اینها را تا بتوانی تمام کن بلکه رفته رفته این طایفه در تحت اداره دولت بیفتد. ما از شما بعد از فقره حسینقلی خان منتظر خدمات بزرگ صحیحه بی نهایت حسنه بودیم، چه شد تعهدات خودتان را فراموش کردید؟ چیزی ندیدیم و این خوانین و این طایفه خطر یزرگ برای دولت و خانواده سلطنت دارند و شما هم جزء خانواده سلطنت هستید، اگر خدای نخواسته چشم زخمی وارد آید شما نخواهید ماند. چشم و گوش خودت را باز کن و مالیات ما را در مقام اجرا بگذار.
کشی افعی و بچهاش پروری
به دیوانگی ماند این داوری
اینها حکایت هردس افغان و زمان سلطان حسین است. لقب خواستن و سواد خواستن و غیره و غیره برای اینها با عقل فرسنگها دور است. البته عاجلاً خیالی در حق آنها بکنید و شقاق و نفاق میان آنها بیندازید.
تا ممکن است آنها را پراکنده و کوچک کن. هر شکلی شده وضع آنها [و] خیالات خود را با اقدامی که خواهید کرد مفصلاً به عرض برسانید تا بدانم که مجری است، اما « این ره که تو میروی به ترکستان است».