به گزارش
حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران، سجاد مصطفیپور، دانشجوي کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی و مسئول تحلیل و بررسی بسیج دانشجوی در يادداشت خود آورده است: منطقه خاورمیانه به عنوان مهد تمدنهای اولیه بشری و محل ظهور ادیان بزرگ، به دلیل دارا بودن موقعیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک، بعد از پایان جنگ جهانی دوم و ایجاد نظم نسبی در روابط بینالملل همواره مورد توجه بازیگران بزرگ عرصه بینالمللی قرار گرفت. به طوریکه از دهه 1960 به بعد خاورمیانه تبدیل به کانون اصلی منازعات جهانی شد که از آن جمله میتوان به منازعه اعراب و اسرائیل، جنگ 8 ساله تحمیلی عراق علیه ایران، اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا و غیره اشاره کرد.
آمریکا به عنوان کشوری که سالها به دور از منازعات سیاسی قرار داشت بعد از دهه 1950 به طور جدی وارد عرصه تعاملات و تنازعات سیاسی جهانی شد و در اولین تجربه خود پس از نقش آفرینی در تشکیل سازمان ملل متحد، به رویارویی با بلوک شرق و کمونیسم پرداخت و سرانجام با فروپاشی شوروی و ایجاد حس برتری و ابر قدرتی در جهان، با تعریف اصول و قوانین هماهنگ با اهداف خود و با بهانههایی همچون دفاع از حقوق بشر، آزادی بیان و ... که در واقع امر، توجیهی در راستای رسیدن به خواستههایش بود به خود اجازه داد در نقاط مختلف جهان مداخله کند.
طرح خاورمیانه جدید در سال 1991 پس از جنگ با عراق توسط آمریکا، ورود این کشور را در منطقه خاورمیانه در صورت اجرای کامل و موفقیت آمیز فراهم ميکرد که با هدف منزوی ساختن گروهها و دولتهای مخالف با آمریکا و تحمیل پذیرش اسرائیل به عنوان عضویت عادی در منطقه شکل گرفته بود؛ اما این طرح پس از یک دهه و با اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2002 و به دلیل عدم دستیابی به اهداف مورد نظر، با شکست مواجه شد؛ به نحوی که در سال 2004 جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا طرح جدیدی را با عنوان خاورمیانه بزرگ مطرح کردو اعلام داشت آمریکا سیاست و برنامه خود را در جهت دستیابی به خاورمیانه بزرگ پیش خواهد برد.
طرح خاورمیانه بزرگ سرانجام در ژوئن 2004 علی رغم مخالفتهای بسیار، در نشست سران هشت کشور صنعتی با هدف مشارکت برای پیشرفت و ساختن آینده مشترک در خاورمیانه و شمال آفریقا به تصویب رسید و به جز آمریکا که طراح و بانی اصلی آن بود، کشورهای فرانسه، المان، انگلیس، ایتالیا، ژاپن، روسیه و کانادا در قالب گروه هشت در پی اجرای این طرح برآمدند.
هدف اصلی آمریکا از طرح خاورمیانه بزرگ ایجاد تغییرات ساختاری در کشورهای منطقه و هماهنگ کردن آنها با اهداف و مقاصد سود جویانه خود بود؛ ولی برای فریب افکار عمومی و نشان دادن چهره حامی در خاورمیانه، هدف اجرای این طرح را ارتقا دموکراسی، ایجاد جوامعی متکی به دانش و گسترش فرصتهای اقتصادی برشمرد.
اما سوال اصلی بعد از گذشت 8 سال از تصویب طرح خاورمیانه بزرگ مطرح ميشود اين است که آیا طرح خاورمیانه بزرگ باعث منطبق سازی همه جانبه خاورمیانه با نظم آمریکایی شده و آمریکا توانسته ساختار مورد نظر خود را به کشورهای منطقه تحمیل کند؟پاسخ به این سوال را میتوان با نگاهی به تحولات خاورمیانه به آسانی دریافت. آنچه بدیهی است امروز خاورمیانه به عنوان قلب تپنده جهان، تغییر و تحولات اساسی را پشت سر گذاشته، تغییراتی که تمامی تحلیلها و معادلات جهانی را بر هم زد و نوید نظمی نوین در جهان را به تمامی آزادیخواهان داد.
شکل گیری انقلابهای منطقه در یمن، تونس، مصر، لیبی، بحرین و روی کار آمدن حکومت جدید در اغلب این کشورها با تکیه بر مبانی اسلامی و الهامگیری از انقلاب اسلامی ایران که نقطه آغازین این انقلابها محسوب میشود تمامی نظریهپردازان عرصه سیاست را با این سوال روبرو ساخت که آیا خاورمیانه امروز، همان خاورمیانهای است که روزگاری قدرتهای بزرگ جهت غارت و دست آویزی به آن بر سر یک میز مینشستند و به راحتی برای آن تصمیم میگرفتند؟
امروز شاهد آن هستيم که آمریکا و هم پیمانانش در پیگیری طرح خاورمیانه بزرگ با موانعی و مشکلاتی روبرو شدند که تمامی نقشههای آنها را نقش بر آب کرد و معادلات آنها را با شکست مواجه کرده، اکنون طرح خاورمیانه بزرگ، قابلیت اجرا در منطقه استراتژیک و حساس خاورمیانه را ندارد و این طرح محکوم به شکست است.
از سوی دیگر میتوان شکست مداخلات براندازانه غرب در سوریه و پیروزی مقاومت غزه در مقابل رژیم صهیونیستی را نقاط عطف این تحولات دانست که نشان دهنده ناتوانی دنیای غرب، از هرگونه دخالت در تعیین سرنوشت کشورهاي ديگر و آزادی مردم منطقه و تصمیمگیری در امور خودشان است.
با توجه به روند اتفاقات خاورمیانه باید گفت طرح بزرگ خاورمیانه آمریکا تبدیل به رویایی شد که رسیدن به آن توسط آمریکا، اسرائیل و هم پیمانانشان باید به دست فراموشی سپرده شود؛ زیرا که هر تفکری و طرحی برای مداخله در امور دولتهای دیگر در دنیایی که عدالت، آزادی و استقلال تبدیل به دغدغه اصلی دولتها و ملتها شده، با شکست همراه خواهد بود.
پس براساس وضع فعلی میتوان آینده خاورمیانه را ترسیم کرد،حال دیگر این چشمانداز برخاسته از نظریه قدرتهای بزرگ نخواهد بود، بلکه بر حقیقتی استوار است که چيزي جز شکلگیری خاورمیانه اسلامی نيست و اين آیندهای است که رهبر معظم انقلاب چند سال پیش از اين به آن اشاره کرده بودند و امروز در حال تحقق است.
انتهاي پيام/