به گزارش مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،احمد رضا بهمنیار در آخرین یادداشت از وبلاگ
سیاست روز آورده است:
گذاردن خنجر بر حنجره اسماعيل توسط ابراهیم خلیل و تردید نکردن وی و اطاعت اسماعیل نشانه و نماد وفادارى در قلمرو بندگى است.
اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است
عید قربان ، عید شرافت بنی آدم است و کرامت انسانی اش ، جشن رها شدن از قید پدرانی است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها می کردند.
قربانی کردن ، نردبان تقرب است
قربانی کردن بریدن دل از حرص و طمع و بخل و هوا و هوس و.... است.
بارالها! نفس خویش را در هر لحظه «رمی جمرات» می کنم تا هر آنچه جز تو در توسط تجسم شود ، محکوم به نابودی باشد.
الهی! حج درونی ام را به قربانی کردن نفس پایان ده تا اسماعیل وجودم را که در من به ودیعه نهاده ای ، باهمان معصومیت کودکانه به دیدار تو آورم.
ذبح قربانى برای تقرب به پروردگار، از زمان حضرت آدم(ع) شروع شد وقتی که دو فرزندش؛ هابیل، قوچی و قابیل، مقداری گندم را بهعنوان قربانى به بارگاه خداوند تقدیم کردند. در قرآن مجید این واقعه تاریخی بازگو شده و آمده است وقتی که هابیل و قابیل قربانى تقدیم کردند از یکی (هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد. (مائده: 27)
عید قربان ٬پاک ترین عیدها است. عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.
عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است. فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند ، در سايه عبوديت است. لذا یکی از رمز و رازهای عیدقربان همین عبادت که فلسفه آفرینش انسان و روحیه تعبد تسلیم و سیر کمال انسانی را تنظیم می کند می باشد.
عيد قربان ، مجراى فدا كردن عزيزترين يعنى خدا است. پس بیایید در این روز ما نیز منیت ها و خودهواهی ها و همه صفات رضیله را در مسلخ عشق و بندگی خدا قربانی کنیم. لذا عید قربان ، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است این هم از اسرار این عید است.
عید قربان ، عید بندگی و دلدادگی و گذشتن از خویشتن خویش است ، روز شادی مسلمانان و قبولی در جشن بندگی خداوند ، عید طلوع روزی نو و انسانی نو و یک زندگی با رنگ و بوی خدایی و رسیدن به قرب الهی است.
قربان عیدی است که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها ، رسیدن به
عشق) فرا میرسد که اسراری در آن نهفته است.
قربان ، نماد رهایی از تعلقات است. رهایی از هر آنچه غیرخدایی است عید قربان، عید پیروزی وظیفه بر غریزه است.
مخلوقات خداوند سه دسته هستند:
1- گروهی كه فقط پیرو غریزه هستند، مانند: حیوانات
2- گروهی كه فقط پیرو وظیفه هستند، مثل: ملائكه
3- گروهی كه گاهی دنبال غریزه رفته و گاهی دنبال وظیفه می روند، مانند: انسان
هرگاه انسان بر سر دو راهی غریزه و وظیفه قرار گرفت و غریزه را انتخاب كرد، به سوی حیوانات گرویده بلكه از حیوانات هم پست تر شده است، چون از عقل و فكر و رهنمودهای انبیا استفاده ننموده است (اولئك كالانعام بل هم اضل)(1) آنان، همچون چهارپایان بلكه گمراه ترند. همانا بدترین جنبنده ها نزد خداوند، انسانهایی هستند كه گویا كر و گنگ اند و حاضر به تعقل هم نیستند.(2) اما همین كه انسان در این دو راهی خطرناك وظیفه را انتخاب نمود و در خط ملائكه و پاكان قرار گرفت آن را عید می گیرد، مثلاً غریزه گرسنگی و تشنگی و شهوت انسان را به استفاده از آب و نان و به سوی همسر می كشاند، ولی وظیفه دستور می دهد كه در ماه رمضان خودداری كن، كسانی كه سی روز وظیفه را انتخاب كرده اند، روز عید فطر را باید عید بگیرند، زیرا وظیفه را بر غریزه ترجیح داده اند.
غریزه فرزند دوستی به ابراهیم(ع) می گوید: اسماعیل(ع) را ذبح نكن، اما وظیفه می گوید: او را ذبح نما. حضرت ابراهیم(ع) در این دو راهی، رضای خداوند و وظیفه را بر تمایلات شخصی خود و غریزه پیروز كرد، لذا باید آن را عید بگیرد، اگر در حدیث می خوانیم: هر روز كه در آن معصیت خدا نشود، عید است(3)، به همین معنا است كه در برابر جاذبه های هوای نفس خط خدا قرار گرفته، هر گاه انسان بر سر خواسته همه شیطان های درونی و بیرونی پا می نهد آن روز را باید عید بگیرد.
آری، عید قربان، روز پیروزی عقل و وحی بر هوی و هوس است.
قربان عيد عارفان است، جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است و نماد ظاهري آن ايام حج است كه حج گذار براي كامل شدن عبادت خود و فدا شدن در پاي محبوب نفس خويش را قرباني ميكند.
بدان كه زمين، سراسر حجي است كه تو در آني و بايد با سادگي، وقوف در جهان درون و بيرون و قرباني كردن همه آرزوهاي پوچ دنيوي، خود را براي سفري بزرگ آماده كني.
عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا ميرسد، عيد رهايي از تعلقات است، رهايي از هرآنچه غيرخدايي است.
در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعني هر آنچه بدان دلبستگي دنيوي پيدا كرده، قرباني ميكند تا سبك بال شود.
اكنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آوردهاي؟ تو خود ميداني كه اسماعيلت كيست يا چيست؟ هر كه هست و هر چه هست، بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب كني.
آنچه تو را در راه ايمان ضعيف ميكند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" ميخواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد ميافكند، آنچه تو را به خود وابسته كرده است و دلبستگياش نميگذارد تا "پيام" را بشنوي، و حقيقت را اعتراف كني، آنچه ترا به "فرار" ميخواند، آنچه ترا به توجيه و تاويلهاي مصلحت جويانه ميكشاند و عشق به او، تو را نابينا و ناشنوا ميسازد و ترا بازيچه ابليس ميسازد.
در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگيات تنها يك چيز هست كه براي به دست آوردنش، از بلندي فرود ميآيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست ميدهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممكن است يك شخص باشد، يا يك شيئي و حتي، يك "نقطه ضعف" اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!